اغا ما ی روز داشتیم از اردوبرمیگشتیم ساعت 4ظهر بود مامان اینا هم خونه نبودن از شانس گند کلید هم نداشتیم دستشویی هم داشتیم بدجور هی اینورونگا اونورو نگا دیدیم ن اغا فایده نداره باید از در بریم بالا داشتیم میرفتیم بالا همین ک رسیدیم بالا دیدم ی صدایی از پایین میاددیدم زن همسایمونه و دااااد و بیداد ک آی دزد آی دزد(نمیدید با مانتو مقنعه هستم مثلا؛خوبه میشناخت)تو اون صحنه قیافه من:|زن همسایه:o