جلو تلویزیون نشستم....احساس میکنم خیلی عصبانیم...
هی حرص میخورم...
هی عصبانی تر میشم...
هی اخمام بیشتر میره توهم...
بعد الان هرچی فک میکنم یادم نمیاد دقیقا برای چی انقد عصبانیم:|
هیچی دیگه الان مامان بابام منو آوردن خونه سالمندان از بین پیرمرد پیرزنا دارم پست میذارم...
دوستان روزای تعطیل یادتون نره به ما آلزایمریا سر بزنین...