یادمه از مدرسه اومدم خونه همین که اومدم تو دیدم مهمون داریم داشتیم احوالپرسی میکردیم یهو پدرم از راه رسید و شپلق خوابوند زیر گوشم همینطور داشتم هاج و واج نگاه میکردم که مادرم اومد گفت این که نبود داداشش بود پدرم هم گفت چه فرقی میکنه این هم یکیه مثل اون...........