دیشب ساعت 12 یکی تلفن زده میگه واستون شله زرد آوردم بیاین سر کوچه بگیرین و بلافاصله قطع میکنه....
بابام سریع لباس پوشیده یه ساعته سر کوچه واستاده......
حالا هر چیم بهش التماس میکنیم میگیم سرکاریه آخه کی 12 شب شله زرد میاره باور نمیکنه....
از وقتیم برگشتع خونه ما داریم می ترکیم از خنده اون زل زده به دیوار....شده مث اینایی که عشقشون رفته و باور نمیکنن!
اصن یه وضی!!!!!!