♫ ılıllılıll دیـــگــــه بــرو واسـه هـمـیـشـه کـه قـیـدتـو زدم ılıllılıll ♫
عاقا کــیــلــیــپــس دختر همسایمون تو لوزالمعده أم اگه دروغ بگم
من و ماها (دختر عموم) و مامانم داشتیم انار پوست میکندیم
همینجوری حرف میزدیم که یهو داداشم (علی) از اتاقش اومد بیرون و به من گفت: حامد تو نشستی پست سیستم من؟؟؟؟
من:@_@ کی؟؟؟؟من؟؟؟؟بام؟؟؟؟؟شیب؟؟؟؟شیبدار؟؟؟؟؟؟
علی:مسخره بازی در نیار!!!!! هر وخت تو میشینی سیتمم هنگ میکنه
و همچنان من:^__^ نه عزیزم من نرفتم داش
علی:حاضرم شرط ببندم که مثل سگ داری دروغ میگی :000
ماها: علی درست حرف بزن! این چه وضعه حرف زدن با داداش بزرگترته!
علی:آخه ماها کامپیوترم هنگیده هر وخت این میشینه پشتش اینجوری میشه:(((((
من:من ننشستم پشت اون سیستمت
علی: چرا نشستی :0000 داری دروغ میگی
منم اعصابم داغون شد یه نصفه انار رو برداشتم و پرت کردم سمت علی
علی هم جا خالی داد خورد به دیواری که تازه رنگش کرده بودیم
علی تو اون صحنه:DDDDDDDDDDD
ماها:xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
مامانم:yyyyyyyyyyyyyyyyالبته با جیغ و داد
منم:zzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz
الانم تو حموم(سنگر همیشگیم که قرص و محکمه) دارم واستون پست میزارم
هی اینا میگن بیا بیرون کمکم کنید بچه ها