عاقا دیشب یه کانتینر مهمون داشتیم یهو تلفن خونمون زنگ خورد(یارو اشتباه گرفته بود) منم گوشی رو برداشتم میگم:بفرمایین/اقاهه پشت خط میگه:سلام اقا مسعود هست؟/منم ک اسکاریس تو وجودم به تکاپو افتاده بود گفتم:یه چند لحظه صبر کن تا صداش کنم
اون:اقا توروخدا سریع تر قضیه مرگ و زندگیه!!
من بعد از دقیقا 6دیقه و 37 ثانیه:اقا گفتی با کی کار داری؟/اون:اقا مسعود
من:بابا زودتر بگو دیگه الان صداش میکنم
اون:اقا زودباش /من بعد از 2دیقه:اقا رفته حموم یه ساعت دیگه زنگ بزن.
.
اون بعد از یه ساعت:سلام اقا مسعود اومدش؟؟
من:اره داداش ولی رفت تا سره کوچه چیزی بخره.نیم ساعت دیگه حتما خونس. /اون:اهههه باشه..(تق گوشی رو گذاشت)
.
اون دوباره بعد نیم ساعت:اقا چی شد اومد؟؟
من:اره گوشی..(گوشی رو دادم به داییم ک از خودم بدتره)
داییم:جانم؟؟ /اون:اقا مسعود؟؟
داییم:بله بفرمایین؟/اون:مسعود توکلی دیگه؟؟/داییم:نه گلم بنده مسعود رضایی هستم/اون:گوشی رو بده به اون اقا اولی یه لحظه
من:بلهه؟؟/اون:(این قسمت به علت خشونت بیش از حد سانسور میشود فقط همین قدر که یارو به فش های کش دار علاقه مند بود بعدشم به عمم تو افق سلام رسوند و گوشی شاتاراق گذاشت)
حالا گوشی رو گذاشتم همه خونواده از جمله داییم به اتفاق سرشونو به نشانه افسوس تکون میدن میگن شب اول قبر چی میخوای جواب بدی؟؟