زنداداشم دخترعممه بعد تولد ابجیش بود نمیدونستم اقا کادو هم نگرفته بودم با داداشم مشورت کردم گفتم پایه مسخره بازی هستی گف اره اقا ماهم دوتا گوجه پیچیدیم لای دستمال کاغذی بعد کادوش کردم گذاشتم داخل ظرف دردار بازم کادوش کردم گذاشتم داخل یه جعبه دیگه کادوش کردم بردم دادم بش گفتم عزیزم تولدت مبارک دیگه ببخشید اگه کمه عمم گف عمه جون همین که به فکرش بودی بسه اقا اشک شوق تو چشاش دیده میشد کادورو باز کرد جمعیت رف رو هوا من که اون وسط غلت میزدم اصن یه وضی