بچه ک بودم یکی از همسایه هامون یه جفت پسر دوقلو داش ک یه کوشولو از من بزرگ تر بودن.منم یه جوجو کوشولو داشتم ک خیلی دوسش میداشتم.بعد از مدتی ک دهن جوجومو حسابی سرویس کردم جوجوم مرد و من تو باغچه خونمون چالیدمش.بعد این پسرای همساده مون رفته بودن جوجومو در اورده بودندش در حالی ک جوجوم زنده شده بود! ولی این پسرا انقدر اذیت کردن جوجومو ک دیگه واقعا مرد.
حالا من نمیدونم جوجوم خودشو جلو من زده بود ب مردن یا واقعا مرده بود و بعد ب اذن الهی زنده شد.