یکی از فامیلامون فوت کرده بود رفتیم ختم که یهو پسر طرف خودشو انداخت تو بغل داداشم ک ای واااای دیدی بی بابا شدم
داداشمو میگی شکه شده بود نمیدونست چی بگه هی میگفت اشکال نداره اشکال نداره
داشتیم از خنده منفجر میشدیم خب زهر مارو اشکال نداره ابلهههه باباش مرده چی چجیو اشکال نداره