دبیرستان بودم ی گوشی تخم مرغی داشتم از آجر مستحکم تر همیشه تو دستم میچرخوندمش
ی روز داشتیم با دوستم میرفتیم تو پیاده رو ی پسر بچه داشت غر میزد و پا زمین میکوبید ک من (نمیدونم چی میخواست)ما از بقل اینا رد شدیم گوشی رو ک میچرخوندم اونم بالا پائین میپرید محکم کوبیده شد تو سرش ک از درد ی دفه جیغ کشید ک مادرش فکر کرد داره واسه چیزی ک میخواد جیغ میزنه ی چک هم خوابوند زیر گوشش بیچاره پسره...ما عین کش در رفتیم میبخشتم ینی؟؟؟
ヅ₣ӃὯϨϯ_Дƞ₲Э₤ シ