صب سر صف بوديم...ما برنامه داشتيم...يه پليس هم آورده بوديم براي تجليل از ايشون در هفته ي نيرو انتظامي ...عاغا پرورشي مون حواسش به آقااااااا پليسه بود...هي نيگا ميكرد بش...بعععد...(قرار بود سرود وطنم گذاشته بشه...)من با احترام جلو رفتم،ميكروفونو گرفتم و گفتم به احترام سرود...دست هاتون رو بذاريد رو قلبتون...خلاصه همه اماده بوديم...اين دبير پرورشي مون هم كه اصن محو شده بود تو چهره ي پليسه...يهو به جاي اين سروده...آهنگ بيا بغلم...بغلم...گذاشتن...اصن پليسه بيچاره كه با دستش كه رو قلبش بود محو شد...بچه ها بندري ميرقصيدن از خوشحالي...اصن يه وضي...ضايع شدم در حد المپيك...اين معلمه ما داريم؟؟كل برنامه رو لغو كرد...بعد رو به من گف تو خيلي بي برنامه اي...حالا يكي ني بش بگه خودت محو شده بودي كفاصط...:D