اقا داشتم یه پستو میخوندم این یادم افتاد:
شب عروسی پسر خالم بود بعد از عروسی تبق (طبغ)
رسم رفتیم خونه عروس...
بعد توی روسی که فواره روشن کرده بودن اینقدر دود کرد که 1 نفر بیهوش شد
!!!؟
ی کولرم اونجا بود از اون بزرگ بزرگا
اقا اینقدر در انقدر
@@@@@@@@
@ @
@ # # @
@ # # @
@ @
@ @
@ @@@@@@
همه ی دود رو ریخت توی دهن ما : ═▓