دوشنبه 4 آبان 1388  ساعت 3:30 PM

خدا را شکر هميشه در باغ شهادت چهار طاقش باز است .

انفجار
تروريستي انتحاري در منطقه سرباز سيستان مرا در بهت فرو برد . آنهم دوبار
پياپي ...بار اول وقتي فهميدم بزرگترين افسران نظامي مسئول منطقه و دهها
نفر توسط يک تروريست شهيد مي شوند و مرتبه دوم هنگامي که سيد جواد معاون
سابق خادمين راهيان نور تماس ميگيرد و ميگويد انشالله شهيد بشي پسر عکس
هاي فراهاني فيلمبردار گروه رو بده پوسترش کنيم برا تشييع جنازه اش ...اين
بار هم اب سردي است بر رويم.
“ محمد فراهاني” فيلمبردار گروه مستند
سازي ستاد راهيان نور در جنوب بود ، فرزند گنگي هم داشت که همراه خودش
آورده بود جنوب . از فيلمبرداراي با تجربه و حرفه اي صدا و سيما بود بسيار
بيشتر از سنش پير شده بود و شکسته . آرام بود و هميشه خسته لبخند بر لب .
10 روزي توي جنوب تاب ميخوردند که يک هفته اش را من همراهشان عکاسي کردم و
روز آخر که مي رفتند شرهاني چنان خسته وبيمار شدم که داغ شرهاني بر دلم
مانده برگشتم ديار گناه . آخرين بار هم در نماز جمعه بعد انتخابات ديدمش
که رهبري خطيب بود آخراي برنامه بود و من خسته و او دوربين به دست فقط
سلام عليک کردم و يادي از جنوب و گفتم عکسهايت را به زودي برايت مي اورم
الوعده که وفا نشد..!!
اين اولين و آخرين حادثه تروريستي منافقين و
گروهک ريگي نيست. شهيد شوشتري هم آخرين فرمانده و سرداري نيست که آسان با
کوله باري از تجربه از ميان ما پر مي کشد . اگرچه شهادت براي هر کسي شيرين
است اما نمي دانم دستگاه هاي امنيتي و نظامي کي ميخواهند به خواب خرگوشي
شان پايان دهند !؟
از ترور صياد شيرازي و حوادث سقوط هواپيماهاي
فرماندهان نظامي گه بگذريم کارنامه گروه تروريستي ريگي ليست بلند بالايي
از جناياتي در خاک ميهن عزيزمان است که اگرچه دستاورد نظامي درخشاني ندارد
اما هدف اصلي خود که تخريب امنيت رواني و اجتماعي مخصوصا شرق کشور است را
به خوبي براي اربابان غربي خود به انجام رسانده است . تعداي از جنايات
گروه فوق و واکنش نظام را مرور کنيم.

1- کشتار وحشيانه مردم در تاسوکي که عوامل تروريستي به پاکستان گريختند واکنش نظام = هيچ

2- شهادت يکي از محافظان تيم پيشرو احمدي نژاد در سفر به شرق کشور واکنش نظام = پيام تسليت و مجلس ترحيم

3- تصرف و خلع سلاح پاسگاه مرزي و تخريب و غارت اين مکان نظامي واکنش نظام = هيچ

4-
گروگان گيري 13 سرباز و درجه دار نيرو انتظامي در چند عمليات و سربردين
همه جز دو نفر آنها عليرغم قول هاي مساعد و تدابير خاص ادعايي وزارت کشور
. يکي به گروهگ ريگي پيوست ديگري نيز با پرداخت پول توسط خانواده وي آزاد
شد . واکنش نظام = پيام تهديد آميز به پاکستان

5- انفجار اتوبوس کارکنان سپاه در زاهدان و شهادت تعداي از ايشان واکنش نظام = دستگيري يکي دو تروريست و هيچ

6- ترور تعداي از مسئولين قضايي استان واکنش نظام = هيچ

7- بمب گذاري در مساجد شيعيان زاهدان و شهادت تعداي از مردم عزادار واکنش نظام = بيانيه تسليت و هيچ

8-
ربودن اتباع کشورهاي بيگانه در سيستان واکنش نظام = اقدامات اطلاعاتي +
پرداخت پول و در نهايت آزادي گروگان هاي خارجي ..شکر خدا آبرويمان پيش
آنطرف آبي ها نرفت .

آيا با اين واکنش هاي قاطعي که نظام در
برخورد با گروهک ريگي عليرغم وجو دستگاه هاي نظامي و امنيتي عريض و طويل
از خود بروز نداده است ! گروهک ريگي و گروهکهاي قاچاقچي مواد مخدر و
تروريستي موجود در سيستان و کردستان و خوزستان را تحريک به انجام عمليات
بيشتر نمي کند؟ تا کي سربازان سپاه و ناجا جان در کف دست بگيرند و سربازان
اطلاعات فقط اطلاعات جمع کنند و گاهي سوخت شوند و از فعاليت هايشان نتيجه
اي جز بايگاني اسناد و مدارک چيزي عايد نشود ؟
بعد از تجربه حزب الله
لبنان در فيلمبرداري عمليات هاي خود و پخش آن شاهد فاز جديدي از جنگ رواني
بوديم که کمر ارتش رژيم غاصب صهيونيستي ا خرد کرد. اين حرکت تبليغي و
رواني نيزبه تقليد در عملياتهاي گروهک ريگي نيز مورد استفاده قرار گرفت
اگرچه نظام اسلامي ايران از قدرتي بي نظير برخوردار است که صدها عمليات
مانند اين نمي تواند جز زخمي بر پيکر تنومدنش اثري داشته باشد اما نياز به
مقابله به مثل و پخش تصاوير عمليات هاي اطلاعاتي و نظامي ايران عليه اين
گروک وابسته نيز ضروي و اجتناب ناپذير است تا از بار منفي حوادث فوق کاسته
و موجب اطمينان خاطر افکار عمومي گردد.
متاسفانه بارها شاهد ضعف هاي
فاحش امنيتي در برنامه هاي بعضي از سران در تهرن هم بوده ام نياز به نام
بردن نيست که بعدها موجب سو استفاده نشود اما اين کنترلهاي امنيتي در رده
هاي پايينتر نظام دچار غفلت ناکارآمدي فاحشي است که موجب ترور فرماندهان
ارتش و سپاه مي شود از لاجرودي و صياد شيرازي تا شوشتري و بعدها خدا عالم
است.


 










 نگاشته شده توسط سجاد بخشی نظرات 0 | لینک مطلب
شنبه 11 مهر 1388  ساعت 8:52 PM

"آژانس شیشه ای" فیلمی نمونه وار نه تنها در کارنامه ابراهیم حاتمی کیا بلکه در سینمای دفاع مقدس است. این فیلم می تواند به نوعی مدخلی مناسب برای گشودن پرونده فیلم های شاخص دفاع مقدسی در آستانه هفته دفاع مقدس محسوب شود.

 

  

 
آژانس شیشه‌ای" فیلمی است که با نگاهی هوشمندانه به بازخورد دغدغه‌های زمان جنگ در اجتماع امروز و مفاهیم نمادین، پس از گذشت 10 سال همچنان تأثیرگذار و جذاب است.
 "آژانس شیشه ای" فیلمی نمونه وار نه تنها در کارنامه ابراهیم حاتمی کیا بلکه در سینمای دفاع مقدس است. این فیلم می تواند به نوعی مدخلی مناسب برای گشودن پرونده فیلم های شاخص دفاع مقدسی در آستانه هفته دفاع مقدس محسوب شود.

هر چند بسیاری تلاش کردند اهمیت و تأثیرگذاری فیلم را زیر سایه شباهت آن به فیلم شاخص سیدنی لومت، "بعد از ظهر سگی" پنهان کنند، ولی شاخصه های ذاتی "آژانس شیشه‌ای" خیلی زود این وجه را کمرنگ و آن را به عنوان اثری اصیل و مستقل در سینمای دفاع مقدس ثبت کرد. هر چند عنوان سینمای معترض دفاع مقدس برای این گروه از فیلم ها که پس از پایان جنگ تحمیلی ساخته شدند، عنوان بهتر و گویاتر است.

ابراهیم حاتمی کیا با جهشی بلند از فیلم "از کرخه تا راین" که آن فیلم هم با نگاه پس از جنگ ساخته شد به "آژانس شیشه‌ای" رسید. فیلمی که با محور قرار دادن یک گروگانگیری نمایشی بیش از هر چیز تلاش می کند موضع اقشار مختلف جامعه امروز را در برابر قهرمانان گذشته برجسته کند.

دیدگاهی انتقادی که با انتخاب لوکیشن محدود آژانس به عنوان برشی از اجتماع، نمایندگان طبقات مختلف و طرح مواضع آنها و در نهایت قرار دادن دیدگاه نظامی امروز در مقابل تفکر خودجوش بسیجی قدیم به نوعی قهرمان تنهای خود را در اقلیت به مقابله با یک اکثریت فرامی خواند.

حاج کاظم "آژانس ..." را باید قهرمان نمونه وار از دوران پس از جنگ قلمداد کرد که هنوز پایبند آرمان های رسوب کرده درون خود است. قهرمانی که مناسبات جامعه پس از جنگ را برنمی تابد و وقتی همراهی پیدا نمی کند به تنهایی سر به اعتراض برمی دارد.

حاتمی کیا در این فیلم و برخی دیگر از آثارش توجه خاصی به تلفیق رئالیسم و نمادپردازی نشان داده و "موج مرده"، "روبان قرمز"، "ارتفاع پست"، "به نام پدر" و ... با شدت و ضعف حاصل این رویکرد از سوی وی هستند. اما در این میان باید "آژانس شیشه‌ای" را متعادلترین اثر او در این تلفیق محسوب کرد. او در این فیلم تلاش کرده در عین نمادپردازی و بسط دادن مضامین پرداخته شده، نشانی های مستقیم به جهان رئال و مناسبات زمان حال بدهد.

به این ترتیب علاوه بر اینکه فیلم به عنوان بیانیه ای سیاسی انسانی در مقطع خاصی از ایران تلقی می شود پس از گذشت 10 سال از زمان ساخت آن می توان ادعا کرد اثری تاریخ مصرف دار نیست و در هر برهه می توان از دیدنش لذت برد و تحت تأثیرش قرار گرفت و در عین حال موضوعی ملموس از جنس زمان را در آن بازشناسایی کرد.

شاید این وجه بیشتر به وجه بازنمایی و موازنه قدرت در هسته اصلی فیلم بازگردد. حاج کاظم وارد بازی ناخواسته ای می شود که به موازنه ای نابرابر می ماند و حتی وقتی عباس به او می پیوندد همچنان اقلیت کوچک آنها که به زور اسلحه به پاخاسته در مقابل جمعیتی که گروگان آنها شده اند، غریب می نماید.

هنگامی که یک بسیجی به اقلیت حاج کاظم و عباس اضافه می شود در مقابل مأمور نیروی انتظامی و باقی مأموران به جمع اکثریت می پیوندند و نهایتاً به نابرابری این موازنه قدرت و در واقع ناکامی این بازی ناخواسته می انجامد. تنهایی حاج کاظم و عباس در هواپیما در حالی که در وضعیتی نامتعادل بر فراز آسمان در پرواز هستند و مرگ عباس، پایانی است محتوم بر بیهودگی همه آنچه پرداخته شده و یک کات به هر آنچه فیلم در روند نابرابر خود قصد به نتیجه رساندن آن را داشته است.

روند نابرابر یا همان موازنه قدرت در فیلم "آژانس شیشه ای" بیشتر از این جهت اهمیت پیدا می کند که موقعیت حاج کاظم در برابر اکثریت به گونه ای طراحی شده که همذات پنداری مخاطب را با وجود در دست بودن نماد قدرت (اسلحه) به سوی خود جلب می کند و این پرداخت هنرمندانه بیش از هر چیز از نگاه فیلمساز در همان برهه زمانی وارد فیلم شده است.

حاتمی کیا در مستندی که درباره پشت صحنه این فیلم ساخته شده عنوان کرد که حاج کاظم بیش از هر چیز برآمده از موقعیت خود او در آن زمان است. پسزدگی از سوی مردم و اجتماعی که زمانی برای حفظ آنها از همه چیز خود گذشته و شکافی که حاصل این حضور نداشتن است. فیلمساز تلاش کرده در فیلم این وجه از شکاف بین آدم های زمان جنگ و دیگران را به حریم داخل خانه هم تسری دهد و با فاصله ای که بین حاج کاظم و پسر نوجوان او ایجاد می کند، به نوعی عمق نمادین عوارض و تبعات جنگ را به خانه و خانواده بکشاند.

هیچ کجا امن نیست و قهرمانی که حتی در خانه نه با کلام بلکه با نگاه سرزنش می شود، مگر جز به زور اسلحه می تواند گوش شنوایی برای شنیدن واگویه هایش پیدا کند؟ اینجاست که فاطمه مفهوم امنیت و آرامش و تنها پناهگاه را پیدا می کند و چفیه ای که می فرستد حاج کاظم را به درستی رویکردی که در پیش گرفته مطمئن می کند (فاطمه ...)

"آژانس شیشه ای" در شانزدهمین جشنواره فیلم فجر در سال 76 موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلم، فیلمنامه و کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول و دوم مرد برای پرویز پرستویی و رضا کیانیان، بهترین بازیگر نقش دوم زن و مرد برای بیتا بادران و حبیب رضایی، بهترین موسیقی متن و بهترین تدوین را به دست آورد.

همچنین در هفتمین جشنواره فیلم دفاع مقدس در سال 77 موفق به دریافت جایزه بهترین تهیه کننده، فیلمنامه نویس، کارگردان و بازیگر نقش اول مرد شد. این فیلم در دومین جشن خانه سینما در سال 77 هم جوایز بهترین بازیگر نقش اول مرد و کارگردانی را به دست آورد.
 
منبع: خبرگزاري مهر



 نگاشته شده توسط سجاد بخشی نظرات 0 | لینک مطلب
سه شنبه 7 مهر 1388  ساعت 5:39 PM
(۳۱شهریور) سالگرد آغاز جنگ تحمیلی بود جنگی که صدام شروع کننده آن بود و کشورهای غربی مدعی حقوق بشر حمایتش کردند تا بلکه به اهداف از پیش تعیین شده شان برسند .

جنگ زمانی شروع شد که ملت ایران با انقلاب خود به رهبری حضرت امام خمینی (ره) رژیم دیکتاتوری طاغوت را از میان برداشته و نظام اسلامی را در کشورمان حاکم کردند و این به مذاق نظام سلطه خوش نیامده و علی رغم شعارهای فریبنده ای همچون صلح ، دوستی ، حقوق بشر و… با حمایت همه جانبه از صدام جنگ را برما تحمیل کردند و به خیال خود و براساس برآورد سازمانهای امنیتی شان مخصوصاً سیا ( CIA )در عرض چند هفته کار را یکسره کرده و انقلاب اسلامی را در نطفه خفه و ایران را به تصرف در می آورند .ذهی خیال باطل!/span>span>

جنگ تحمیلی با تمام فراز و نشیبهایش و همه خصوصیاتش پایان یافت و بعد از آن عده ای عمداً خواستند و تلاش کردند تا این دوران به فراموشی سپرده شود و هرجا که سخن از جنگ شد ، گوینده را جنگ طلب معرفی کردند و اجازه ندادند تا واقعیتهای جنگ برای مردم بازگو شود . ۲۰سال از پایان جنگ می گذرد و حماسه سازان آن دوران طلائی گوشه نشین شده اند و خاطرات آن ایام هم به مرور زمان از ذهنها محو شده و می گردد .

راستی چرا عده ای به دنبال عبور از جنگ بوده و هستند؟

برای جواب دادن به این پرسش باید عوامل شروع جنگ را مد نظر قرار دهیم . اگر یادتان باشد جنگ تحمیلی فقط جنگ بین ایران و عراق نبود بلکه جنگی بود که کشورهای اروپایی و عربی و … در کنار صدام و بر علیه ما صف آرایی کرده بودند و هدف جنگ ، نابودی انقلاب اسلامی بود و به کمتر از آن هم راضی نبودند . این جنگ تنها جنگی بود که بلوکهای شرق و غرب بر علیه یک کشوری متحد شدند ولی انتظارشان و هدف گذاریشان نتیجه نداد و انقلاب اسلامی همچنان به حیات خود ادامه می دهد فلذا بعد از جنگ ، غول رسانه ای استکبار هجمه نویی را علیه انقلاب اسلامی آغاز کرد . آنها گرچه در تهاجم نظامی شکست خوردند ولی می خواهند در عرصه فرهنگی ما را شکست دهند چرا که در این جنگ و بهتر است بگوئیم دفاع مقدسما انقلابمان را به جهان صادر کردیم ومظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ اثبات نمودیم و پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زده ایم و ” به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم و ” ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم ولی مهمتر از اینها رشد و شکوفایی اسلام ناب محمدی(ص) در جبهه های جنگ بوقوع پیوست که دوست داشتم به این موضوع بیشتر بپردازم . به معنویات در جبهه ها و تحول رزمندگان و … که یادداشت خانم توحیدلو و کامنتهای آن مرا واداشت تا در بخش سخت افزاری جنگ بحث کنم .

اولاً از ایشان بواسطه نوع انشاء مقاله و کلمات بکار رفته و همچنین عکس وبلاگ که شکست را در ذهن تداعی می کند گلایه دارم و از ایشان انتظار داشتم بعنوان یک ایرانی (نه انقلابی!) شادتها و شجاعتهای قهرمانان و حماسه سازانی که جان عزیزشان را برای حفظ و حراست از میهن ! فدا کردند گرامی بدارد و نه با خلط مطلب در اصل به ایشان توهین کنند .

ثانیاً انتظار این بود که ایشان به آغاز کنندگان جنگ تحمیلی بتازند و آنان را محکوم کنند نه مدافعان میهن را .

ثالثاً به گفته خودشان سالهای جنگ را به خاطر دارند و تبعاً بعد از جنگ هم در مورد آن مطالعاتی داشته اند (وگرنه نباید به این راحتی در باره موضوع به این مهمی نظر بدهند) و باید بدانند که جنگی که برما تحمیل شد چه اهدافی را دنبال می کرد و چه کشورهایی حامی صدام بوده اند و درنهایت با در نظر گرفتن همه جوانب نظر بدهند.

همه می دانیم که جنگ ظاهراً توسط رژیم بعث عراق برما تحمیل شد ولی صدام در این جنگ تنها نبود .

- آمریکا با آواکسهایش اطلاعات نظامی جبهه های جنگ و تحرکات نیروها و محل اختفای تجهیزات ما را در طول جنگ به صدام می داد و می دانید که اطلاعات در جنگ چه نقش مهمی دارد. از طرفی ارتش صدام را به تانگهای T72 تجهیز کرد و مواد شیمایی برای ساخت بمب شیمایی و مواد میکروبی برای ساخت سلاح میکروبی در اختیار صدام قرار داد تا از آن بر علیه نیروهای ما استفاده کند ( فقط در یک مورد ۵۰۰ تن فیودی گلیگول که برای ساخت گاز خردل استفاده می شود به صدام داد) علاوه برآن کشورهای غربی و عربی را به حمایت از صدام ترغیب و تشویق کرد تا جائیکه در اواخر جنگ قیمت نفت را با همکاری اعرابپایین آورد و با جنگ نفتکشها جلوی صادرات ما را گرفت .

- فرانسه با اهدای جنگده های پیشرفته میراژ و بمب افکنهای سوپر اتاندارد که به موشکهای اگزوست مجهز بودند عملاً در جنگ طرف صدام را گرفت و بمنظور جلوگیری از شکستش ماسوره خمپاره های دوزمانه را تحویلش داد و در حین جنگ نیز راکتور هسته ای برایش ساخت .

- آلمان که مهمترین تامین کننده مواد بمبهای صدام بود که پس از جنگ اقداماتش لو رفت و همگان از آن باخبرند .

- شوروی که تجهیزات ارتش صدام را تامین می کرد و میگها و سوخوها و توپ و تانکهایش تا آخر جنگ در برابر رزمندگان اسلام مقاومت می کرد .

- انگلیسی که سیستمهای ارتباطی پشرفته ارتباطی را در اختیار صدام قرار داده و پناهگاه های استراتژیک متعددی را در نقاط مختلف عراق برای ایمن ماندن صدامیان ساخته بود تا راحتر بتوانند جنگ را ادامه دهند (برای همین بود که در جنگ خلیج فارس کروز های آمریکا یی دقیقاً کاخهای زیر زمینی صدام را هدف قرار می داد . چون خودشان برایش ساخته بودند و از محل آن خبر داشتند)

- ایتالیایی که فقط در یک فقره ۹ میلیون بمب ضدنفر در اختیار صدام قرار داد . می دانید این مینهای به ظاهر کوچک چه تلفاتی برجای می گذارد ؟

- شیلی که به دستور آمریکا بمبهای خوشه ای را در اختیاز صدام گذاشت تا رزمندگان اسلام را قتل عام کند و بلژیکی که برای امان ماندن جنگده های صدام در عمق ۵۰متری پناهگاه برایش ساخت و اسپانیایی که بمب شیمایی آماده را تحویل رژیم بعث داد تا ایرانی ها را با سلاحهای نامتعارف به زانو درآورد و برزیلی که برایش اورانیوم غنی می کردو کارشناسان نظامی رژیم صهیونیستی برای ارتش صدام طرح جنگی می دادند و موانع نظامی طراحی و اجرا می کردند . که چی؟ اینها همه برای نابودی ما بسیج شده بودند و صدالبته الان هم برهمان مواضع ایستاده اند ولی تاکتیک عوض کرده و سلاح فرهنگی را برگزیدند و اعتقادات ما را هدف گرفته اند .

اینها بخشهای کوچکی از کمکهای غربیها برای ادامه جنگ بود حال گوشه هایی از کمکهای اعراب را ببینیم .

- عربستان یک ماه قبل از آغاز جنگ اطلاعات فوق سری که سیا در مورد وضعیت نیروهای مسلح و محلهای تجهیزات نظامی ما تهیه کرده بود را به صدام هدیه می کند ، بخشی از هزینه های جنگ صدام را می پردازد و برای فشار به ایران قیمت نفت را آنقدر پایین می آورد تا جایی که استخراج و صادراتش به صرف نبود و در آمد ناشی از نفت به شدت پایین آمد و بر روند جنگ اثر منفی گذاشت .

- کویت و امارت و بحرین در حمایت مادی و معنوی از صدام کم نگذاشتند و اردن نیروهایش را راهی جبهه های جنگ می کند تا با رزمندگان ما بجنگند و مصر هم علاوه بر کمکهای دیگر ۵میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار سلاح و تجهیزات نظامی در اختیار صدام می گذارد و …

آیا بهتر نبود خانم توحیدلو و دوستانش برعلیه جنگ افروزان مقاله می نوشتند و آنها را محکوم می کردند ؟

از نحوه نوشتن و چیینش کلمات مقاله اگر بگذریم اما نکاتی در نوشته ایشان و کامنتها وجود دارد که لازمه پاسخشان در اینجا داده شود .

ایشان هم قبول دارند که ما آغازگر جنگ نبودیم ولی در ادامه و بلافاصله می نویسد ” ما هم در بازی انها ادامه اش دادیم ” آیا واقعاً همینگونه هست که ایشان نوشتند ؟! یعنی ما بازی خوردیم و نباید جنگ را ادامه می دادیم ؟

چرا پس از آزادی خرمشهر جنگ را ادامه یافت مقاله ایست که پارسال در سالروز آزاد سازی خرمشهر نوشته و علل ادامه جنگ را توضیح دادم و برای جلوگیری از اطاله کلام از تکرار آن صرف نظر می کنم .

ایشان عمداً عنصر ایمان و اعتقادات دینی را از جنگ و جبهه حذف کردند ” جنگی که مردانی بودند که وطن بر کف دلشان بود و دلشان بر دستشان و مقابل گلوله ” به بیان دیگر دفاع مقدس ملت مارا در حد یک نبرد برای دفاع از سرزمین و آب و خاک پایین آوردند ولی واقعیت چیز دیگری است . در جنگ ایمان و اعتقاد در برابر تجهیزات و سلاح قدعلم کرد و پیروز شد وگرنه ما با این سلاحهای دموده می توانستیم در برابر ارتش تا دندان مسلح صدام مقاومت کنیم؟! آری جنگ مدرسه بود و هرکه در آن وارد می شد ساخته شده و آنگاه به یک دژ محکمی تبدیل می شد که بسیجی کم سن و سالش می توانست ۱۵ عراقی را با یک آفتابه اسیر کند . کجای دنیا دیده اید که طرف مسلح به تمام تجهیزات پیشرفته دنیا در برابر طرف مقابل که از کمترین سلاحها برخوردار بود اظهار عجز کند؟

ایشان گفتند جنگی که ” مجروحینش از فرط فقر شیشه ماشین پاک می کنند ” درجواب باید بگویم که رزمندگان اسلام از زور بیکاری به جبهه نرفته بودند که پس از آن بیکار شوند و به قول ایشان شیشه ماشین پاک کنند . رزمنده مسلمان نه برای نان و موقعیت و نه سهمیه دانشگاه و … بلکه برای دفاع از آرمانها و اعتقادات خود رفته بود که یکی از آرمانش دفاع از ایران اسلامی بود چراکه ایران ام القراء اسلام است و دفاع از آن برهر مسلمانی واجب و بازهم گفتند که ” کاش بهتر برنامه ریزی می شد تا بی دلیل نروند ” یعنی به شهادت نرسند . ظاهراً ایشان از جنگی که پشت سرگذاشتیم اطلاع درستی ندارد و ایکاش قبل از نگارش این مقاله با رزمنده های آن دوران مشورتی می کرد البته با آنهای که هنوز براعتقادات خود محکم ایستاده اند نه آنهایی که جازده و همراهی دشمن می کنند .

در جنگ یک طرف تانک بود و جنگده و بمب افکن و انواع موشکهای پیشرفته و طرف دیگر انسانهای با ایمان راسخ که تصمیم گرفته بود به هر قیمتی از انقلابشان دفاع کنند . اصلاً در جنگ توازن نظامی برقرار نبود که برنامه ریزی بتواند برتری نظامی را بهمراه بیاورد . رزرمنده های ما تانکهای دشمن را می زدند و بلافاصله همین غربیها جایگزینش می کردند و همینطور موشک و … ( آمار تجهیزات ایران و عراق زمان جنگ را ملاحظه کنید تا متوجه عرایض بنده بشوید)

و نتیجه گرفته اند ” در کجای دنیا شروع یک جنگ خانمان برانداز جشن و پایکوبی دارد؟ ” به نظرتان این خلط مطلب نیست؟ کجای کشور در سالگرد شروع جنگ جشن و پایکوبی شده است ؟ هرجا مراسمی بود برای گرامیداشت رزمندگان و حماسه سازان جنگ بود و هست تا نسل حاضر و نسلهای آینده فراموش نکنند که در چه دنیایی و با چه کسانی زندگی می کنیم و مبادا قول شعارهای پرفریب دشمنان دیروز و دوستان ! امروز را بخورند . راستی مگر جنگ نظام سلطه با ما تمام شده که پایانش را جشن بگیریم ؟ این همه تهاجم سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و … برای چیست ؟

در این سالگردها نقش آمریکا و کشورهای غربی و عربی در راه اندازی و ادامه جنگ تبیین می شود و آنها از همین ناراحتند که نمی توانند کینه و نفرت ملت ایران از خودشان را به دست فراموشی بسپارند . ملت ما نمی تواند فراموش کند که غربیهای مدعی صلح و دوستی جنگی را بر ما تحمیل کردند که علاوه بر خرابی های اقتصادی تعداد زیادی از جوانان ما را از مان گرفت و همان دشمنان در حین جنگ گروهکهای ملحدی همچون منافقین و دمکرات و کومله را تشکیل ، تجهیز و تقویت کردند . از جنایات این گروهها خبر دارید؟ آیا می دانید که توطئه دشمنان انقلاب و مردم پایانی ندارد و هم اکنون نیز گروهکهای تروریستی که هر روز مردم ما را میکشند توسط غربیها تقویت و حمایتش می کنند . پژاک در شمالغرب و جندالله(جندالشیطان) در شرق از دست پرورده های آمریکا ، اسرائیل ، انگلیس و فرانسه هستند .

ودر نهایت نتیجه گرفته اند که ما در جنگ شکست خورده ایم ” اگر هستند کسانی که اعتقاد دارند جنگ در نهایت با پیروزی ما همراه بوده، اگر هنوز اعتقادی هست که پذیرش قطعنامه هرچند تلخ شکست ما نبوده، چرا آن روز و روز ختم جنگ را پاس نمی داریم؟ و من فکر می کنم این همه مقدمه چینی و اون عکس برای القای همین نکته بود .

مگر ما جنگ را شروع کردیم که به اهداف تعیین شده مان نرسیده باشیم و حالا شکست خورده و مغمون از حمله باشیم ؟ مگر ما غیر از دفاع کار دیگر ی هم کرده ایم؟ مگر یک وجب از خاک کشورمان در دست دشمن باقی مانده که حالا شکست خورده به حساب بیائیم؟ همه می دانند که که فشار ما بر صدام برای گرفتن خسارتهای جنگ بود خسارتهایی که در قطعنامه ۵۹۸ پیش بینی شده ولی ما به سازمانهای بین المللی اعتماد نداریم چرا که به قولهایشان عمل نمی کنند و در طول جنگ هم بغیر از همین قطعنامه هرچه تصویب کردند بر علیه ما بوده و به نفع متجاوز و برای همین پذیرش این قطعنامه برایمان زجرآور بود . ما می خواستیم به حقوق حقه خود برسیم . آیا متجاوز نباید تاوان تجاوزش را بپردازد؟ دادند؟ صدام تاونش را داد و یا کشورهای جنگ افروز و حامی او ؟ الان هم در بحث انرژی هسته ای می بینید که همین سازمانهای بین المللی تحت نفوذ استکبار آشکارا حقوق ما را ضایع می کند . مگر در زمان آقای خاتمی تا مرز حقارت در برابر آنها عقب ننشستیم و پروتکل الحاقی را اجرا نکردیم ؟ نتیجه چه شد ؟ دست از سرمان برداشتند؟ حقوقمان را بهمان دادند؟

مگر چند روز پیش سالگرد حمله تروریستی به دوقلوهای نیویورک توسط آمریکایی ها گرامی داشته نشد ؟ مگر آن انفجارها فاجعه و خانمان برانداز نبود و دلیل روشن ضعف ارتش آمریکا ؟

در کامنتها هم از توهینها و ناسزاها که بگذریم بعضاً شیطنتهایی هست که چندتایش را جواب می دهم .

حمید نامی تحت تاثیر منتقدان!جنگ ، تاریخ جنگ را تحریف کردند و ادعا می کند در مدت کوتاهی عراق عقب نشست و متوجه نیستند که تا آخرین روزهای جنگ بخشهایی از سرزمین ما در دست دشمن بود و باز هم نقش ایمان و رهبری روحانی جنگ را نادیده گرفته اند (در ادامه پروژه اعتقاد زدایی از جنگ) البته ایشان و امثال ایشان جوان هستند و اطلاع درستی از جنگ ندارند و آنها هم که دستی بر قلم دارند با بی انصافی از کم اطلاعی جوانان استفاده کرده و برای منافع جناحی خود همه چیز جنگ را تحریف و یا بعضاً کتمان می کنند .

خانمی! گفتند ” پدر بنده هفت سال از این هشت سال را در جبهه ها بود. من خوشبخت نبودم که سال های کودکی ام پر از تنهایی های مادرم است که من را زیر یک بغل و رادیو را زیر بغلش دیگر می زد و می دوید سمت پناهگاه ها. که ساعت ها بعد از هر حمله پای رادیو می نشست و می لرزید و نام افرادی که کشته شدند را می شنید تا مطمئن شود همسرش زنده است.من خوشبخت نبودم که فکر می کردم پدر ندارم. پدرم بزرگ ترین حسرت زندگیش این است که کودکی من را تجربه نکرده است. پدر من غمی را روی دوشش با خود سال ها است حمل می کند. هنوز ترکش های مانده در تنش، خواب هایش را نالان کرده است.یک گوشش تقر یبن ناشنوا است. هنوز جای سوختگی ها روی تنش ” از فحوای کلام و نوع نوشتار ایشان پیداست که بیش از ۲۰سال ندارد ولی ادعا می کند که حداقل ۳۰سال دارد (طبق ادعای ایشان زمان جنگ کودک بودند که طبیعتاً باید سنش بیش از ۳۰سال باشد)و اینکه گفتند پدرم ۷سال بدون اعتقاد دینی و صرفاً فقط برای وطنش جنگیده است ، جای تعجب دارد که در این مدت فرهنگ حاکم برجبهه بر ایشان تاثیر نگذاشته جایی که مسیحیان حاضر در جبهه ها هم از این فضا متاثر می شدند و نکته دیگر اینکه اگر پدر ایشان معتقد بودند که ما جنگ افروز بودیم چرا همان موقع از ادامه حضور در جبهه منصرف نشدند ؟ کسی مجبورشان کرده بود ؟! (اگر پدرشان بسیجی و پاسدار بودند که حضورشان داوطلبانه بوده و ارتشی ها هم دوره ای به جبهه می رفتند نه تمام مدت جنگ را پس حضور پدرشان با این عقیده در جنگ عبث بود)

نوشتند مادرم پس از هر حمله پای رادیو می نشست و اسامی کشته های جنگ را گوش می داد !! در طول هشت سال جنگ هیچوقت پس از عملیاتها اسامی شهدا در رسانه ها منعکس نمی شد و اگر کسی به درجه رفیع شهادت نائل می آمد اولین کسی که از شهادتش خبردار می شد خانواده اش بود و نه کس دیگر .

نوشتند من خوشبخت نبودم که فکر می کردم پدر ندارم ! معلوم می شود این سخنان را از کسی شنیدند و یا از جایی کپی کردند چرا که جنگ هم نوعی زندگی بود و هر کس که جبهه می رفت تا پایان جنگ که آنجا نبود و هر ۴۵ روز ۹ روز مرخصی می رفتند و مدتی هم که در جبهه حضور داشتندبوسیله تلفن و تلگراف و نامه از اوضاع و احوال خانواده باخبر می شدند و بالعکس .

نوشتند هیچ کشوری در جنگ خودکفا و خودباور نمی شود و همه اینها در زمان صلح امکان دارد . خواهر عزیز آنکه در زمان جنگ رشد نمی کند سرمایه گذاری است نه خودکفایی و خود باوری . اتفاقاً یکی از تاثیرات جنگ همین خودباوری بود و تجاربی که در زمان اندوخته بودیم . فکر می کنید این سدها و پلهای عظیم را چه کسانی ساخته اند ؟ خارجی ها ؟ نه جانم کار بچه های جنگ بود و هزاران طرح و پروژه ملی و منطقه ای که غربیها را انگشت به دهان کرده . در جریان انرژی هسته ای که هستید آنراکه نمی توانید بگوئید خارجی ها برایمان به ارمغان آورده اند؟! ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید استعدادهای خود را باور کنیم و روی پای خودمان بایستیم و به دیگران اتکا نداشته باشیم که نتیجه هم داد .

خلاصه کلام: دنیا در حال گذر به مرحله تفکر و اندیشه است . آثار آن را در کشورهای غربی می بینید و یکی از ثمرات آن رجوع انسانها به فطرت و معنویت هست که بوش و یارانش این نکته را دریافته و از احساسات مذهبی مردم برای پیروزی در انتخابات استفاده کردند . دیگر دوره قلدری با اتکای به قدرت نظامی حتی اقتصادی و تکنولوژی گذشته ، مردم دنیا به دنبال تفکری هستند تا آنها را از بلاتکلیفی و بی هویتی نجات دهد . شایسته نیست دنباله روی برنامه های ۵۰سال پیش غربیها باشیم . به خود آئیم و بدانیم که جایگاهمان در دنیا کجاست و به دست خود خویش را تحقیر نکنیم . غربیها می دانند که در مبارزه با اسلام شکست خواهند خورد و برای همین است که اسلام ستیزی را سرلوحه برنامه های خود قرار داده اند .



 نگاشته شده توسط سجاد بخشی نظرات 0 | لینک مطلب

Powered By Rasekhoon.net