آنچه درباره عملکرد تلویزیون در حوزه دینی و مذهبی قابل ذکر است، به کارکرد تبلیغاتی این رسانه اشاره دارد. تلویزیون به عنوان رسانه ای با مخاطبان گسترده و متنوع از سنین، تحصیلات و گروهای شغلی و اجتماعی بر آن است تا به نیازهای عمومی بینندگان بالفعل و هواداران بالقوه خود پاسخ گوید. سعی در حفظ مخاطبان فعلی و جذب مخاطبان جدید دارد. این رسانه دوربرد همچنین باید به تامین منابع مالی خود از طریق جذب آگهی بپردازد. لذا بخشی از محتوای آن در ساعات و بازه های مشخصی توسط سازمان های آگهی دهنده هدایت می شود. بحران مالی تلویزیون در سال های اخیر نیز امکان تمرکز و توجه به برخی پیام ها و مفاهیم مهم را که برنامه سازی درباره شان نیازمند پرداختی درخور شان و پر هزینه است، مانع شده. بنابراین طبیعی است اگر بخش عمده ای از کنداکتور پخش شبکه های مختلف در طول روز به بازپخش مجموعه های نمایشی، برنامه های گفت و گو محور کم هزینه، تاک شوهای تکراری و سرگرم کننده، پخش مستقیم مسابقات ورزشی، بخش های خبری و... اختصاص یابد. ضمن این که برنامه های مذکور بزرگسالان را به عنوان مخاطبان هدف خود مورد توجه قرار می دهند. چراکه این گروه سنی خریداران کالاها و خدمات تبلیغاتی و مصرف کننده پیام های ضمنی و آشکار برنامه و سریال های تلویزیونی هستند. از این رو کنداکتور پخش برنامه های کودک و نوجوان به ساعات محدودی از روز و یک یا دو شبکه تلویزیونی مشخص اختصاص می یابد. این برنامه ها نیز به خودی خود به دلیل به کار گیری ساختار و فرم کلیشه ای، طرح شعارگونه مضامین و مستقیم گویی توصیه ها و پیام های آموزشی، عدم توجه کافی و دقیق به ویژگی های کودکان امروز و استفاده نخ نما شده از عروسک ها همراه با کاراکترهای رئال حرف چندانی برای گفتن ندارند. ضمن این ضرورتا تمامی برنامه های کودک تلویزیون دربرگیرنده پیام های دینی و اخلاقی نیستند. از سوی دیگر رویکرد این برنامه ها نسبت به انتقال محتوای دینی عمدتا تبلیغاتی و ظاهرگرایانه است و در سطح رفتارهای آشکار دینی و توصیه های مستقیم دستورات از سوی مجریان برنامه ها باقی می ماند. به این نقد همچنین می توان سو به کار گیری از پیام های دینی با اهدافی غیر از تاثیرگذاری و تربیت دینی و اخلاقی کودکان را هم اضافه کرد. با این وجود دین بالذات و در ماهیت خود کارکرد تربیتی و آموزشی را داراست. از این منظر می تواند ظرف وغنای محتوایی خود را بر مظروف های ساختاری غالب کند. بنابراین برنامه های کودک تلویزیون با وجود کوشش بر تبلیغ دینی، امر تربیتی را نیز دربر می گیرند.
از این رو، تلویزیون با تلاش عبث و اصرار بر بازنمایی رفتارهای آشکار و عینی دینی، رویکرد مستقیم، شعاری و توصیه محور بدون زیرساخت سازی اعتقادی و نگرشی پیام های دینی را منتقل می سازد. از سوی دیگر با رویکرد تبلیغی در ارائه این محتوا، مخاطب کودک را به کارکرد دفاع از خود تجهیز می کنند. در کارکرد ابزاری نیز کودکان پاداشی برای رفتار و باور دینی خود از سوی تلویزیون دریافت نمی کنند تا به نهادینه کردن آن اقدام نمایند. در کارکرد اظهار ارزش نیز مخاطبان کودک برنامه های دینی تلویزیون را یک عنصر و وجه غالب نمی یابند. طبق کارکرد شناختی نیز آنان، برخوردار نبودن از نگرش های استوار و منسجم دینی بر اساس بازنمایی مفاهیم آن توسط رسانه تلویزیون، به هرج و مرج شناختی منجر نمی شود.
همچنین طبق نظریه دریافت استوارت هال که بر جستجوی معنا و گفت و گو درباره آن و نه تحمیل از سوی رسانه تاکید دارد، کودکان در مواجهه با برنامه های تلویزیونی خوانش های شخصی و گفتمان بر پایه اشتراکات معنایی خواهند داشت. آن ها طبق این نظری پیامی را دریافت خواهند کرد که با هدف تربیتی و نفع رسان نه تبلیغی و سوگیرانه بسته بندی و عرضه شده باشد.
نوشته شده در : سه شنبه 3 اسفند 1395 ساعت :8:31 PM | توسط :مدیریت فرهنگیان استان کرمانشاه نظرات (0)