مولا دلم گرفته یکدم بکن عنایت
صدها قسم بگویم برمهربان خدایت
مولابه جان زهرا خواهم که جمعه بینم
می گسترم دو چشمم آنهم به زیر پایت
مولا زآن هراسم آن دم که پا گذاری
خاری زمژه گانم پایت رود نهایت
آماده من بگوشم فریاد تو شنودم
در لحظه ای بگیرم یک گوسه از ردایت
جانا در آن امیدم یک لحظه در رکابت
از جان تو خفاظت جانم کنم فرایت
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 7 مهر 1388 ساعت 8:46 PM | نظرات (0)