بشنو از مولانا :
مرحبا ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک،از عشق برافلاک شد کوه در رقص آمدوچالاک شد
باغ سبز عشق،کاو بی منتهاست جزغم و شادی،دراو بس میوهاست
عشق خودزین هردوحالت برتراست بی بهر و بی خزان سبز و تر است
عشق جوشد بحر را مانند دیگ عشق ساید کوه را مانند ریگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف عشق لرزاند زمین را از گزاف
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار تو این پرده که مشتاق نگاهیم
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 1 مهر 1388 ساعت 4:51 PM | نظرات (0)