منابع مقاله:

فصلنامه فقه و مبانی حقوق، شماره 3 و 4، وزیری فرد، سید محمد*؛
*- عضو هیئت علمی گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه قم

چکیده

زکات از مصادیق بارز صدقات واجب و متفق علیه اسلامی است که به عنوان پشتوانه مالی برنامه های اجتماعی، در اصلاح ساختار جامعه و تطهیر زندگی ، تزکیه نفوس و تالیف قلوب مردم، نقش بسزائی دارد.

کثرت وجود تعابیری بلند و عبرت آموز از قبیل: بلا گردان فرد و جامعه، زمینه ساز نزول رحمت و برکت، عامل توسعه عمر و گسترش زندگی و تجارت مستقیم با خداوند، ذکر عملی و...که در لسان آیات و روایات،عمق باور مومنین و عرف جامعه، در شان این واجب الهی، جاری و ساری است از جایگاه ویژه این عبادت اجتماعی و ضرورت اهتمام به آن خبر می دهد.

در این راستا، تبیین مفهوم زکات، بیان ادله و علل وجوب، تاکید بر ساماندهی و حسن استفاده از این منبع عظیم مالی، احصاء شمه ای از برکات و کنکاش در شناخت موارد وجوب و محل مصرف آن، از دیدگاه آیات و روایات، مخصوصا از منظر تفسیر شریف المیزان و اشاره به خلاصه نظرات فقهای عامه و خاصه، رسالتی است که این مقاله در حد وسع خود به آنها پرداخته است.

کلید واژه ها:

زکات، ابن سبیل، غارمین، فقرا، مساکین، رقاب، تالیف قلوب.

زکات

معنی زکات

«زکات و نماء و زیادی در لغت به یک معنا بوده و صاحب العین گفته است که زکات مال پاک کردن آن است»(1) ونیز گفته اند زکات به معنی طهارت است(2).

«زاء و کاف و حرف علّه، کلمه ای است که دلالت بر نماء و زیادی دارد.»(3)

«آیه زکات یعنی (خذ من اموالهم صدقة تطهر هم و تزکیهم بها...)(4) دلالت دارد بر این که زکات مصطلح یکی از مصادیق صدقه است و از این جهت آن را زکات گفته اند که صدقه است؛ چون صدقه پاک کننده است و زکات هم از تزکیه و به معنای پاک کردن است.»(5)

استاد علاّمه طباطبائی در جای دیگری می گوید: «تزکیه مصدر باب تفعیل از زکوة و به معنی نمّو صالح است که همراه با خیر و برکت باشد؛ پس تزکیه کردن پیامبر مردم را به معنی رشد دادن آنان به صلاح است؛ به این ترتیب که آنان را به اخلاق نیک و فضائل و اعمال شایسته عادت بدهد؛ تا از این طریق به کمال انسانیت برسند و دنیا و آخرتشان درست شود و مرگ و زندگیشان با سعادت همراه گردد.»(6)

چنان که پیداست در این جا نیز هر چند ابتدائاً زکات به معنی نمو گرفته شده است، امّا توضیحات بعدی که عبارت از صالح بودن نمو و همراهی آن با خیر و برکت و مأنوس کردن مردم با فضائل و اعمال صالح است، نشان می دهد که معنی تطهیر نیز در آن نهفته است؛ چه عادت کردن مردم بر انجام اعمال شایسته و تخلّق ایشان به فضائل، فرع بر پاک شدن از رذائل و دوری جستن از بدیهاست. مشابه همین استدلال را«المیزان» نیز در ذیل آیه وجوب زکات آورده است.(7)

در«مصباح الفقیه» آمده است: «زکات در لغت به معنی طهارت و نمّو است...»(8)

تذکیه با ذال نیز به معنی طهارت به کار می رود و در اصل معنی آن ذبح و نحر است و اسم آن ذکاة است و چون با تذکیه یعنی قطع اوداج و ذکر نام خدا، حیوان ذبح شده حلال می شود، تذکیه معمولاً به معنی حلال کردن و تطهیر به کار می رود و ذکاة با ذال به معنی تیزهوشی و شعله ور شدن آتش نیز استعمال شده است.(9) امّا در بحث ما، زکات و تزکیه با «زاء» مورد نظر است.

«اگر می بینید امروز وقتی کلمه زکات به کار می رود، ذهن به زکات واجب منصرف شده و صدقه به ذهن نمی آید، نه از این جهت است که بر حسب لغت عرب، صدقه زکات نباشد؛ بلکه، از این جهت است که در مدت هزار و چند صد سال که از عمر اسلام گذشته است متشرّعه و مسلمانان، کلمه زکات را در «زکات واجب» به کار برده اند و گرنه، در صدر اسلام، زکات به همان معنی لغوی خود بوده است و معنای لغوی زکات اعّم است از معنای مصطلح آن و صدقه را هم شامل می شود و در حقیقت زکات در لغت به ویژه اگر در مقابل نماز قرار گیرد، به معنی انفاق مال در راه خداست.»(10)

مرحوم استاد علاّمه طباطبائی در جای دیگری نیز به این که معنی لغوی زکات، تطهیر و معنای معروف آن انفاق مال است اشاره نموده اند.(11)

«زکات در لغت به منی تطهیر و نماء است. خداوند فرموده« قد افلح من زکیّها(12)» یعنی پاک کرد نفس را از آلودگیها و گفته می شود« زکی الزرع » وقتی که نمو کند و زیاد شود و شرعاً به ملکیت درآوردن مال مخصوصی برای مستحقین آن مال است با شرایط مخصوص و معنای آن این است که کسانی که مالک نصاب هستند، باید به فقرا تملیک کنند و بدهند.

«حنابله» زکات را این طور تعریف می کنند که «حق واجبی است که در مال خاصی از طایفه ویژه ای در وقت بخصوصی پیدا می شود» که این به همان معنای اول است الاّ این که تعریف، اول به ضرورت تملیک مال به مستحق و دادن مقدار واجب از زکات بالفعل صراحت دارد؛ زیرا، از وجوب، تملیک بالفعل لازم نمی آید.»(13)

خلاصه آن که زکات در لغت به معنی زیاد شدن و تطهیر است و در صدر اسلام بعد از معنی لغوی، در عموم انفاقات مالی اعم از صدقه مستحب و واجب بکار می رفته است و بعد از نزول آیه زکات و در اثر کثرت استعمال مسلمین در زکات واجب، در همین واجب غالب شده است.

سابقه زکات

زکات به معنای انفاق مال، که در قرآن در برابر نماز آمده است، منحصر به شریعت محمد صلی الله علیه و آله نیست؛ بلکه، در امم سالفه نیز بوده است؛ چنان که قرآن کریم درباره حضرت ابراهیم و اسحق و یعقوب می فرماید:«اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة»(14) یا در مورد حضرت اسمعیل آمده است که:«کان یأمر اهله بالصلوة و الزکوة...»(15) و حضرت عیسی در طفولیت می فرماید:«و اوصانی بالصلوة والزکوة مادمت حیّا»(16)

امّا این که بگوئیم زکات در امم سالفه هم به معنی مصطلح در بین مسلمانان بوده و همین مقررات در مورد آن اعمال می شده است دلیلی در این خصوص در دست نیست؛ ضمن این که روایات وجوب که بعداً آنها را ذکر خواهیم کرد، از هر اشاره ای در این مورد خالی است.

علاّمه طباطبائی می فرماید:«ناگفته پیداست که در شریعت ابراهیم و یعقوب و اسمعیل و عیسی علیهم السلام زکات به آن معنائی که در اسلام آمده نبوده است.»(17)

آیه وجوب

کلمه زکات، سی و دو مرتبه در قرآن تکرار شده است که در خیلی از آنها به دادن زکات امر شده است؛ لکن، آن گونه که از روایات پیداست(18)، آیه (خذ من اموالهم صدقه تطهر هم و تزکیهم بها...)(19)آیه وجوب زکات است.

علاّمه نیز می فرماید: «این آیه شریفه متضمن حکم زکات مالی است، که خود یکی از ارکان شریعت و دین اسلام است؛ هم ظاهر آیه این امر را می رساند و هم اخبار بسیاری که از طریق ائمه اهل بیت علیهم السلام و از غیر ایشان نقل شده است.»(20)

آیات دیگری نیز هست که در آنها از دادن زکات صحبت شده و در حالی که علاّمه آیه (خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها...)(21) را آیه وجوب می داند و در روایات نیز همینطور وارد شده است، اهل سنت، برای وجوب زکات، به عبارت (اتوالزکوة)(22) در آیات و نیز (فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم)(23) استناد کرده اند.(24)

ادله وجوب

غیر از آیات محکمات قرآن که به انحاء مختلف مثل امر به پیامبر برای گرفتن صدقه (زکات) و تحریض و تشویق مردم به دادن آن ، و این که پیامبر برای آنها دعا کند، یا توجه دادن به این که دادن صدقات معامله با خداست و نیز آیات دیگری که به دادن زکات امر کرده(25) و آیاتی که کسانی که زکات نمی دهند را در ردیف کفّار قلمداد کرده است(26)، روایات بیشماری دالّ بر وجوب پرداخت زکات، یا معذب بودن مانعین از زکات وارد شده که به معدودی از آنها اشاره می نمائیم:

الف . پیامبر صلی الله علیه و آله : (الزکوة قنطرة الاسلام فمن ادّاها جاز القنطرة و من منعها احتبس دونها و هی تطفی ء غضب الرّب)(27)؛ زکات پل اسلام است؛ هر کس آنرا پرداخت کند از پل می گذرد و هر کس آنرا منع کند به خاطر آن محبوس است و زکات خشم پروردگار را خاموش می کند.

ب . امام صادق علیه السلام : (انّما وضعت الزکوة اختباراً للاغنیاء و معونهً للفقراء ولو انّ الناس ادّوا زکوة اموالهم مابقی مسلم فقیراً محتاجاً و لاستغنی بما فرض اللّه له و ان الناس ما افتقروا و لا احتاجوا و لا جاعوا و لا عروا الاّ بذنوب الاغنیاء)(28)؛ زکات برای آزمون ثروتمندان و کمک به نیازمندان وضع شده است و اگر مردم زکات اموالشان را می پرداختند، هیچ فقیری پیدا نمی شد و با آنچه خداوند مقرر کرده بی نیاز می شدند و مردم نیازمند نشده و گرسنه و عریان نمی مانند؛ مگر به واسطه گناهان ثروتمندان.

ج . امام صادق علیه السلام : (السُّراق ثلاثه: مانع الزکوة و مستحل مهور النساء و کذلک من استدان ولم ینو قضائه)(29)؛ ربایندگان (اموال مردم) بر سه دسته اند: کسی که زکات نمی هد، کسی که مهر زنان را می خورد و کسی که قرض می نماید و نیت پرداختن آن را ندارد.

د . امام صادق علیه السلام : (من منع قیراطاً من الزکوة فلیمت ان شاء یهودیاً و ان شاء نصرانیا)(30)؛

کسی که ذره ای از زکات را ندهد یا یهودی می میرد یا نصرانی.

ه امام صادق علیه السلام : (ما من عبد منع من زکوة ماله شیئاً الاّ جعل اللّه ذلک یوم القیامه ثعباناً من نار مطوّقا فی عنقه ینهش من لحمه حتی یفرغ من الحساب...)(31)؛ هیچ بنده ای نیست که چیزی از زکات مالش را ندهد، مگر این که خداوند در روز قیامت مار آتشین بزرگی بر گردنش می اندازد تا او را نیش بزند و از گوشتش بخورد تا آن که از حساب فارغ شود.

و . علی علیه السلام : (لایقبل اللّه الصلوة ممّن منع الزکوة)(32)؛ کسی که زکات مالش را نپردازد خداوند نمازش را قبول نمی کند.

در کتب عامه نیز آمده است: «زکات رکنی از ارکان پنجگانه اسلام است و بر هرکس شرایط آنرا داشته باشد، واجب عینی است...» و به احادیث زیادی استناد شده که از جمله آنها قول پیامبر است که فرمود:(بنی الاسلام علی خمس) که از جمله پنج مورد، ایتاء زکات را ذکر کرده است...(33).

اجماع:

در اتقاق فقها بر این که زکات، واجب و ضروری است جای هیچ تردیدی نیست و علمای اهل سنت نیز گفته اند: «... و امّا اجماع، امت متفقند بر این که زکات با شرائط مخصوص، رکنی از ارکان اسلام است.»(34)

مرحوم صاحب جواهر نیز گفته که وجوب زکات از ضروریاتی است که از استدلال به آیات و روایات بی نیاز است و منکر آن را در زمره کفار شمرده و به احادیثی استدلال کرده است(35) از جمله:

1. امام صادق علیه السلام : (دمان فی الاسلام حلال من اللّه لایقضی فیهما(احد) حتّی یبعث اللّه قائمنا اهل البیت فاذا بعثه اللّه حکم فیهما بحکم اللّه ، الزانی یرجمه و مانع الزکوة یضرب عنقه)(36)؛ دو خون در اسلام حلالند که کسی در مورد آنها حکم نمی کند تا این که خداوند قائم ما اهل بیت را مبعوث کند و او در مورد آن دو به حکم خدا حکم می کند: زانی محصن را رجم کرده و کسی را که زکات ندهد گردن می زند.

2. فی وصیّة النبی صلی الله علیه و آله لعلّی علیه السلام : (کفر باللّه العظیم من هذه الامه - و عّد منهم - مانع الزکوة)(37) برخی از این امّت به پروردگار عظیم کفر ورزیده اند و از جمله آنها بر شمرد مانع الزکات را.

علّت وجوب زکات

الف . از نظر اجتماعی

اداره امور جامعه و تنسیق روابط مالی و اقتصادی بین قسمتهای مختلف آن، احتیاج غیر قابل انکاری به یک بودجه عظیم و درآمدی مستمر دارد. تأمین نیازهای عمومی، اداره قشون نظامی، تأمین زندگی کارمندان دولت و ارائه خدمات شهری و روستائی به مردم، بدون در اختیار داشتن منبع مالی مطمئن ممکن نیست.

درآمد مورد نیاز جامعه از راههای مختلفی ممکن است حاصل شود که از جمله آنها تولیدات صنعتی ، صادرات ،استقراض و دریافت مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم از مردم است. بحث مالیات، امروزه از بحثهای سراسری و فراگیر در اقتصاد ممالک دنیاست و هیچ دولتی هر چند بسیار غنی و دارای قدرت تولید زیاد باشد، باز هم نظام اقتصادی خود را بدون اتکاء نسبی به مالیاتهای مختلف تدوین نمی نماید.(38) قوانین مختلف، میزان و کیفیت دریافت مالیاتها و نحوه خرج کردن آنها را مشخص می نماید.

مالیاتهای اسلامی نیز که زکات از جمله آنهاست(39) در جامعه دارای چنین موقعیتی هستند و در رفع نیازهای عمومی جامعه و برطرف نمودن فواصل عمیق بین زندگی طبقات مختلف مردم نقش عمده و قابل توجهی را ایفا می نمایند تا جائی که از دیدگاه اجتماعی - اقتصادی اسلام، با پرداخت زکات، هیچ مسلمان فقیری پیدا نخواهد شد.(40)

«اسلام همان طور که برای افراد حقوقی مقرر نموده، برای اجتماع نیز حقوقی مقرر داشته است و سهمی از منافع اموال و درآمد افراد را به عنوان صدقات واجب که همان زکات باشد و به عنوان خمس غنیمت و امثال آنها را به اجتماع اختصاص داده و هر چند قوانین اجتماعی به آن صورت کاملی که اسلام آورده سابقه نداشت و از ابتکارات اسلام بود، ولی اصل آن ابتکاری و نوظهور نبود، چون فطرت بشر به طور اجمال آن را درمی یافت و لذا در شرایع قبل از اسلام از قبیل قانون حمورابی و قوانین روم قدیم، جسته و گریخته چیزهائی درباره اجتماع دیده می شود؛ بلکه می توان گفت هیچ سنّت قومی در هیچ عصری و درمیان هیچ طایفه ای جاری نبوده مگر آن که در آن، حقوق مالی برای اجتماع رعایت می شده است. بنابراین، جامعه هر جور که بوده در قیام و رشدش نیازمند به پشتوانه مالی بوده است.

چیزی که هست شریعت اسلام، در میان سایر سنتّها و ادیان ،در این باره از چند جهت ممتاز است؛ که اگر بخواهیم به غرض حقیقی و نظر صائب اسلام در آن امور واقف شویم، باید آنها را با دقت مورد بحث قرار دهیم:

اول این که اسلام در تأمین جهات مالی اجتماع تنها به روز پیدایش و حدوث ملک اکتفا کرده و از آن تجاوز ننموده است و به عبارت روشنتر وقتی مالی در ظرفی از ظروف اجتماع به دست آمده مثلاً از زراعت غله ای یا از تجارت سودی، در همان حال به دست آمدنش، سهمی را ملک اجتماع و بقیه سهام را ملک صاحبش دانسته است؛ یعنی از کسی که سرمایه گذاری نموده یا کار کرده است، جز پرداخت آن سهم، چیز دیگری نخواسته و وقتی سهم اجتماع را پرداخت، دیگر برای همیشه مالک بقیه سهام خواهد بود...

خلاصه آن که، حقوق مالیه ای نظیر خمس و زکات که دین اسلام برای جامعه وضع کرده، حقوقی است که در هر ثروتی در حین پیدایش آن وضع نموده و اجتماع را با او شریک کرده و آنگاه فرد را نسبت به سهمی که مختص به اوست مالک دانسته و حریّت و آزادی داده تا در هر جا که بخواهد به مصرف برساند و حوائج مشروع خود را تأمین نماید؛ به طوری که اجتماع، حق هیچگونه اعتراضی به او نداشته باشد؛ مگر این که، جریان غیر منتظره ای اجتماع را تهدید کند، که در آن صورت، باز بر افراد لازم دانسته که چیزی از سرمایه خود را بدهند....

دوم این که اسلام، حال افراد را، در اموال خصوصی نسبت به اجتماع در نظر گرفته؛ بلکه، نظری که به افراد دارد بیش از نظری است که به حال اجتماع دارد؛ چون، می بینیم زکات را به هشت قسمت تقسیم نموده و از آن سهام هشتگانه تنها یک سهم را به (سبیل اللّه ) اختصاص داده و بقیه را برای فقرا و مساکین و کارمندان جمع آوری صدقات، و مؤلفه قلوبهم و دیگران تعیین نموده... و این بدان جهت است که... جز با اصلاح حال افراد، جامعه نیرومند به وجود نمی آید.

سوم این که به خود اشخاصی که به اجتماع بدهکار شده اند اجازه داده تا مثلاً زکات خود را به پاره ای از مصارف، از قبیل فقرا و مساکین برسانند و به این که حتماً بدهی خود را به حکومت و زمامداران و یا مأموران جمع آوری زکات بدهند محدودشان نکرده است(41) و این خود نوعی احترام و استقلالی است که شارع اسلام نسبت به افراد جامعه خود رعایت نموده است.»(42)

نکته:

نکته ظریفی که در بیان علاّمه موجود است و موجب می شود تا نظر ایشان را نسبت به نظر عمومی در مورد علت وجوب زکات که همانا تمسّک به موضوع رفع حوائج جامعه یا استدلال به مضامین روایات است متمایزتر سازد،این است که ایشان بعد از بیان این مطلب که سهمی از اموال تحصیل شده در اجتماع، ملک جامعه است می فرماید: «بلکه از امثال آیه (ولاتؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل اللّه لکم قیاما)(43) استفاده می شود که هر ثروتی که به دست می آید،در حال به دست آمدنش ملک اجتماع است؛آنگاه سهمی از آن به فردی که وی را مالک یا عامل می خوانیم اختصاص یافته و مابقی سهام که همان سهم زکات و یا خمس باشد در ملک جامعه باقی می ماند؛پس یک فرد ملکیتش در طول ملک اجتماع است.»(44)

به نظر می رسد اینگونه تفسیر و استنباط از قرآن بتواند به عنوان مبنای فقهی برای دو مسأله مورد استفاده واقع شود واللّه العالم :

1. اثبات حرمت منع زکات به اعتبار این که منع آن به منزله غصب اموال جامعه و تجاوز به حق غیر است.

2. در صورت لزوم جامعه می تواند بیش از مقدار مقرر زکات مطالبه نماید؛ چون، مال در اصل ملک اجتماع بوده و سهم مالک مؤخّر از ملکیت جامعه است و این استدلال غیر از تشبّث به مسائلی نظیر حکم حکومتی است. الاّ این که در مالیاتهای اسلامی، مقدار مالیات مشخص شده و مؤدیّان تحت فشار نبوده و قول آنها پذیرفته است.(45)

ب . از دیدگاه روایات

احادیث زیادی که در باب وجوب زکات وارد شده است هر کدام به شکلی، به علت وجوب زکات اشاره نموده اند. البته این که کدام یک علت اصلی و کدام علل درجه دوم و سوم و یا کدامیک علل و کدام حکمتهای وجوب زکات هستند مورد بحث ما نیست و لذا ما در این جا از تمام مواردی که ذکر شده است با لفظ علّت یاد می کنیم.

از احادیث فراوان رسیده در این موضوع، به ذکر سه مورد آنها اکتفا کرده و سپس توضیح لازم و نیز نظر استاد علاّمه را بیان خواهیم نمود:

1. امام صادق علیه السلام : (انّما وضعت الزکوة اختباراًللاغنیاء و معونةً للفقراء...)(46)، از مفهوم این حدیث برمی آید که علت تشریع زکات، آزمودن ثروتمندان و کمک به مستمندان است....

2. امام کاظم علیه السلام : (انّما وضعت الزکوة قوتاً للفقراء و توفیراً لاموالهم)(47)، زکات به خاطر آذوقه نیازمندان و افزونی در مال آنها وضع شده است.

3. امام رضا علیه السلام در پاسخ نامه ای می فرماید: (علّة الزکوة من اجل قوت الفقراء و تحصیل اموال الاغنیاء لان الله تبارک و تعالی کلف اهل الصحه القیام بشان اهل الزمانه و البلوی کما قال عزوجّل (لتبلون فی اموالکم) با خراج الزکوة (و فی انفسکم)(48) بتوطین الانفس مع الصبر، مع ما فی ذلک من اداء شکر نعم اللّه عزوجّل و الطّمع فی الزیادة مع ما فیه من الرحمه و الرأفة لاهل الضعف و العطف علی اهل المسکنة و الحث لهم علی المواساة و تقویة الفقراء و المعونه لهم علی امر الدین و هم عظة لاهل الغنی و عبرة لهم لیستدلوا علی فقر الاخرة بهم و مالهم من الحثّ فی ذلک عن الشکر للّه عزوجل لما خولهم و اعطاهم والدعاء و التّضرع والخوف من ان یصیروا مثلهم فی امور کثیرة فی اداء الزکوة و الصّدقات وصلة الارحام و اصطناع المعروف).(49)

از مضامین روایات وارده برمی آید که فوائد بسیاری بر دادن زکات مترتب است که بعضی از آنها را می توان اینگونه بر شمرد:

الف . رحم به ضعفا و مساکین و درماندگان و درست کردن سدّی در برابر گرسنگی، عریانی و نیازمندی آنان.

ب . تحریض بر کمک به بیچارگان و یاری آنان در امر دینشان.

ج . زیاد شدن اموال اغنیاء و رشد آنها علیرغم این که به نظر می رسد با دادن زکات از اموال کم می شود.

د . حفظ اموال و جلوگیری از تلف شدن آنها.

ه . وادار کردن نفس به صبر و تحمّل و بذل و بخشش.

و . جلوگیری از عذاب و قحطی.

ز . جلوگیری از تلف شدن دامها و حیوانات.

ح . زیاد شدن روزی.

ط . خاموش کردن غضب پروردگار.

از مجموعه فوائد ذکر شده بر می آید که رعایت حال مردم و افراد جامعه در تشریع زکات بسیار دخیل بوده است و وقتی توجیه کنیم که اصلاح وضع افراد تا چه حدّ در اصلاح جامعه مؤثر است، به نقش اجتماعی مالیاتهای اسلامی پی خواهیم برد.

«اسلام همان طور که حال اجتماع را در نظر گرفته حال افراد را هم در نظر گرفته است؛ بلکه، نظری که به افراد دارد بیش از نظری است که به اجتماع دارد... و این بدان جهت است که فرد، یگانه عنصری است که اجتماع را تشکیل می دهد و جز با اصلاح حال افراد، اجتماع نیرومند پدید نمی آید. آری، رفع اختلافات طبقاتی که خود از اصول برنامه اسلام است و ایجاد تعادل و توازن در بین نیروهای مختلف و تثبیت اعتدال در تمام ارکان جامعه جز با اصلاح حال افراد و نزدیک ساختن زندگی آنان به هم، صورت نمی گیرد.

اگر وضع افراد جامعه درست نشود و زندگیها به هم نزدیک نشده و تفاوت فاحش طبقاتی از بین نرود، هر قدر هم که برای اجتماع پول خرج شود و بر شوکت و تزئینات مملکتی افزوده گردد و کاخهای سر به فلک کشیده بالا رود، با این وجود، روز به روز، وضع جامعه وخیمتر می گردد و تجربه های طولانی و قطعی نشان داده که کوچکترین حسن اثری نمی بخشد.»(50)

و در جای دیگر علاّمه می فرماید: «دادن زکات از اموری است که ایمان به خدا اقتضای آن را دارد؛ چون، انسان به کمال سعادت خود نمی رسد مگر آن که در اجتماع سعادتمندی زندگی کند که در آن هر صاحب حقی به حق خود می رسد و جامعه هم روی سعادت را نمی بیند مگر این که طبقات مختلف مردم در بهره مندی از مزایای حیات و برخورداری از کالاهای زندگی در سطوحی نزدیک هم قرار داشته باشند و انفاق مالی به فقرا و مساکین از بزرگترین و قوی ترین عاملها برای رسیدن به این هدف است.»(51)

زکات یک واجب عبادی است

علاوه بر مسائلی که در جنبه های اقتصادی و اجتماعی زکات ذکر شد و غیر از آثاری که در مسائل اقتصادی و تعدیل فاصله بین طبقات مرفّه و محروم بر آن مترتب است، ذکر این نکته لازم است که زکات یک واجب عبادی است که پرداخت آن با نیّت تقرّب به خداوند مقرون بوده و مثل سایر عبادات دارای اجر اخروی است.

«المیزان» در مورد عبادی بودن زکات، عباراتی دارد که برخی مستقیم و بعضی غیر مستقیم بر این امر دلالت دارند؛ از جمله:

الف . در ذیل آیه وجوب زکات و آیه بعد از آن آمده است: «اگر خداوند توبه را همراه با دادن صدقه ذکر کرده برای این است که صدقه نیز خاصیت توبه را دارد؛ توبه پاک می کند؛ صدقه هم پاک می کند و دادن صدقه، توبه ای است مالی... و خلاصه از آیه بر می آید که تصدق و دادن زکات خود نوعی توبه است.»(52)

ب . آنجا که دادن زکات یکی از صفات مؤمنین ذکر شده، در «المیزان» آمده است: «...دادن زکات از اموری است که ایمان به خدا اقتضای آن را دارد.»(53)

ج . صاحب المیزان در ذیل آیه 37 سوره نور، زکات را ذکر خدا دانسته و می گوید: «این که بین ذکر خدا و اقامه نماز و دادن زکات مقابله برقرار کرده است با توجّه به این که این دو و بخصوص نماز از مصادیق ذکر خدایند، این معنا را می رساند که مقصود از ذکراللّه ذکر قلبی در برابر فراموشی از یاد خداست و خلاصه مقصود از آن (نماز) ذکر علمی و مقصود از زکات ذکر عملی است.»(54)

د . ذیل آیه (فأن تابوا و اقامو ا الصلوة و اتوا الزکوة فاخوانکم فی الدین)(55) در «المیزان» آمده است: «به دلالت سیاق آیات، مقصود از توبه این است که به سوی ایمان به خدا و آیات او باز گردند و به همین دلیل، به صرف توبه، اکتفا نکرده و مسأله اقامه نماز را که از روشنترین مظاهر عبادت خداست و نیز زکات دادن را که قوی ترین ارکان جامعه دینی است به آن اضافه کرد.»(56)

ه . در باب آباد کردن مساجد و کسانی که صلاحیت این کار را دارند چنین آمده است: «معلوم است که کسی که تارک فروع دین آنهم نماز و زکات که دو رکن دین هستند باشد او نیز به آیات خدا کافر است...»(57)

و . در توصیف مؤمنین آمده است: «نماز بپا می دارند و زکات می پردازند و این نماز و زکات دو رکن مهم در شریعت اسلام است؛ امّا، نماز رکن عبادات غیر مالی است که رابطه میان خدا و خلق است و زکات رابطه ای است که میان خود مردم برقرار است.»(58)

ز . در تفسیر سوره بیّنه آمده است: « جمله (ویقیموا الصلوة و یؤتوا الزکوة) که عطف بر (لیعبدوااللّه ...) است از باب ذکر خاص بعد از عام و یا جزء بعد از کل است که در مواقعی انجام می شود که گوینده به آن فرد خاص عنایت بیشتری دارد و در اینجا نیز خداوند تعالی بعد از ذکر عبادت بطور کلی، نماز و زکات را ذکر کرد؛ چون، این دو عبادت از ارکان اسلام هستند؛ یکی توجّه عبودی خاص است به درگاه خدای متعال و دیگری انفاق مالی برای رضای اوست.»(59)

توضیح عبارت ذکر شده به این ترتیب است که:

در مورد اول، دادن زکات به نوعی توبه تفسیر شده و روشن است که توبه در ارتباط با خدا و به امید مغفرت و قصد تقرّب صورت می گیرد و در اعمال غیر عبادی و بدون نیت تقرّب به ذات اقدس الهی توبه بودن معنی ندارد.

مورد دوم، به طور ضمنی بر عبادی بودن زکات دلالت می کند؛ زیرا، که منشأ دادن زکات، ایمان به خدا ذکر شده یعنی دادن زکات نوعی اظهار و اثبات ایمان به خدا و عبادت اوست؛ چنان که دادن زکات از شخص کافر به اقتضای کفرش خود به خود سر نمی زند و اگر هم سر بزند یا از او گرفته شود، پذیرفته نیست؛ چون، فاقد قصد قربت است.

در مورد سوم از زکات به عنوان «ذکر عملی» یاد شده و ذکر خدا چیزی جز عبادت نیست.

مورد چهارم، توضیحی مشابه مورد اول دارد.

مورد پنجم، مثل مورد دوم، زکات مقارن با ایمان و تارک آن کافر نامیده شده است.

در مورد ششم به قرینه این که گفته شده که نماز رکن غیر مالی است، زکات از عبادات مالی شمرده شده است. و بالاخره در مورد هفتم، عبادت بودن زکات، به صراحت ذکر شده است.

اما در روایات و کتب فقهی نیز شواهد بسیاری بر عبادی بودن زکات، موجود است. در روایات آمده است:

1. عن ابی جعفر علیه السلام قال: (لیس فی مال الیتیم زکوة)(60)، در مال یتیم زکات نیست.

2. عن محمد ابن الفضیل قال: سألت ابالحسن الرضا علیه السلام (عن صبیة صغار لهم مال بید ابیهم او اخیهم هل یجب علی مالهم زکوة فقال: لا یجب فی مالهم زکوة حتی یعمل به، فاذا عمل به وجبت الزکوة فامّا اذا کان موقوفاً فلا زکوة علیه)(61)، ابن فضیل می گوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم که فرزندان خردسالی که مالی در اختیار پدر یا برادرشان دارند، آیا بر مالشان زکات واجب است؟ فرمود: در مالشان زکات واجب نیست تا این که با آن مال کار صورت پذیرد؛ هرگاه با آن تجارت صورت گرفت زکات واجب است و اگر راکد بود زکاتی بر آن واجب نیست.

3. عن یونس بن یعقوب قال: (ارسلت الی ابی عبداللّه علیه السلام ان لی اخوة صغاراً فمتی تجب علی اموالهم الزکوة قال اذا وجب علیهم الصلوة وجب علیهم الزکوة...)(62) می گوید به امام صادق نوشتم که برادران خردسالی دارم چه موقع زکات بر آنان واجب است؟ فرمود: هرگاه نماز بر آنان واجب شود، زکات هم واجب می شود....

از شرائط وجوب ایتاء زکات، عقل و بلوغ ذکر شده است(63) و صاحب جواهر در این خصوص می گوید: بدون خلاف و اشکال همینطور است و آنگاه به بعضی از روایاتی که ذکر کردیم و نیز به ترک استفصال در خصوص یتیم و یا غیر یتیم در روایت اخیر استناد کرده و می گوید اگر چه در بیشتر روایات موضوع یتیم است؛ امّا، اجماع به هر دو قسمش (منقول ولبّی) دلالت دارد، بر این که بین یتیم و غیر یتیم فرقی نیست.(64)

اگر چه بلوغ و عقل، شرط تمام تکالیف هستند و برای تکالیف عبادی هم شرائط لازم نه منحصر می باشند، ولی، در تکالیف اقتصادی و غیر عبادی مثل ضمان عموماً، ولّی از مال طفل، به تکلیف منجّز او عمل می کند؛ لکن، در زکات، چنین چیزی نیامده است؛ بلکه، دادن زکات مال یتیم توسط ولی، جز در موردی که با مال او تجارت شود، مورد عفو قرار گرفته و بدینوسیله زکات از مجموعه تکالیف مالی غیر عبادی خارج شده است.

از موارد دیگری که در کتب فقهی آمده و به مناسبت آن به عبادی بودن زکات اشاره شده است، بحث اعتبار نیّت، در دادن زکات و وجوب آن بر کفّار است.

در مورد زکات فطره آمده است: «نیّت در پرداختن آن معتبر است؛ پس، دادن آن توسط کافر صحیح نیست؛ اگر چه بر او واجب است.»(65) و علت امر این است که برای کافر نیّت تقرّب به خدا معنی ندارد و اعتبار نیّت در زکات یعنی تعبّدی بودن وجوب پرداخت زکات.

در خصوص زکات چنین آمده است: «زکات بر کافر واجب است؛ ولی، اداء آن توسط او صحیح نیست.»(66) یعنی از او پذیرفته نیست و این عبارات دلیل بر عبادی بودن زکات است؛ چنانکه، فقهائی که این عبارات را شرح کرده اند، به صراحت همین مطلب را ذکر نموده اند.

«زکات مثل سایر تکالیف فرعیه بر کافر واجب است؛ چنانکه، در کتب اصول و فروع، نقل اجماع شده بر این که کافر بر انجام فروع مکلّف است؛ به عموم ادله وجوب و نیز به خصوص آیه (ویل للمشرکین الذین لایؤتون الزکوة)(67) و آیات دیگر استدلال شده است... امّا اداء زکات از کافر صحیح نیست؛ زیرا، زکات، از عباداتی است که مشروط به قربت است...»(68)

صاحب جواهر (ره) مشابه همین عبارات را در کتاب خود آورده و به دنبال آن در بحث (جبّ) و این که آیا بعد از اسلام آوردن کافر، زکات بر او واجب است یا نه، از زکات به عنوان عبادت یاد کرده و در ادامه مطلب از «مدارک» نقل می کند که: «اشکالی نیست در این که پرداخت زکات از کافر صحیح نیست.» و اضافه می کند که این درست است؛ زیرا،اعتبار ایمان در جمیع عبادات واضح است.(69)

بنابراین، اهمیت بسیار زیادی که برای زکات، در مسائل اقتصادی و اجتماعی ذکر شده نباید موجب آن گردد که عبادی بودنش نادیده گرفته شود و این آمیختگی اقتصاد و عبادت در اسلام از ظرایفی است که عنایت به آن از لطف خاصی برخوردار است.

در پایان این بحث، به نظر برادران اهل سنّت نیز اشاره ای می نمائیم: اهل سنت اگرچه با شیعه و نیز بین خودشان در وجوب زکات بر کافر اختلافاتی دارند؛ لکن، در عبادی بودن آن و شرط نیّت متفقند: «از شروط زکات، اسلام است؛ پس، زکات بر کافر واجب نیست؛ چه اصلی باشد و چه مرتد... و همانطور که اسلام شرط وجوب زکات است، شرط صحّت نیز هست؛ زیرا، زکات جز بانیّت، صحیح نیست و نیت از سوی کافر متحقق نمی شود؛ به اتفاق سه فرقه و شافعیه گفته اند: نیّت از مرتد صحیح است.»(70)

و نکته آخر آن که در تمام کتب فقهی شیعه و سنی از زکات در باب عبادات، بحث شده است.

موارد زکات

درباره چیزهائی که متعلق زکات واقع می شوند، علاّمه از این که در آیه (خذ من اموالهم صدقه تطهر هم و تزکیهم)(71) کلمه اموال به صورت جمع آمده و مال گفته نشده، استفاده کرده و می فرماید:«پس صدقه از یک صنف مال گرفته نمی شود؛ بلکه، از انواع و اصناف مالها گرفته می شود.»(72)

سپس همان مواردی را که مشهور فتاوی فقهاست(73) بر شمرده می فرماید: «یک صنف نقدینه یعنی طلا و نقره، صنف دیگر اغنام سه گانه یعنی شتر و گاو و گوسفند، نوع سوم غلاّت چهارگانه یعنی گندم و جو و خرما و کشمش.»(74)

روایات نیز بر وجوب زکات در این اقسام نه گانه، دلالت دارد که از جمله آنها روایتی است که قبلاً به آن اشاره شد.(75) و نیز روایات دیگری که به صراحت بر نه گانه بودن موارد زکات اشاره کرده و بقیه را از دایره شمول زکات خارج کرده است؛ از آن جمله این حدیث است که:

امام باقر و امام صادق علیه السلام : «فرض اللّه الزکوة مع الصلوة فی الاموال و سنّها رسول اللّه صلی الله علیه و آله و آله فی تسعة اشیاء و عفا رسول اللّه عمّا سواهنّ فی الذهب و الفضّه و الابل و البقر و الغنم و الحنطة و الشعیر، و التّمر و الزبیب و عفا عمّا سوی ذلک»(76)، خداوند زکات اموال را به همراه نماز واجب کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را در نه چیز قرار داد و غیر آنها را بخشید؛ در طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند و گندم و جو و خرما و کشمش و غیر اینها را معاف کرد.

فقهای شیعه نیز با استناد به همین گونه روایات، اداء زکات را در نه مورد مذکور واجب و در موارد دیگری که در بعضی احادیث آمده مستحب شمرده اند.

در کتاب شریف« جواهر» آمده است: «زکات در حیوانات در شتر و گاو و گوسفند، طلا و نقره و در غلاّت چهارگانه، گندم و جو و خرما و کشمش واجب است... بدون هیچ اختلافی در بین مسلمانان تا چه رسد به شیعه؛ بلکه، از ضروریات شیعه است؛ اگر نگوئیم از ضروریات دین است.»(77) و سپس به احادیثی استناد می کند که از جمله و اولین آنها حدیثی است که ما اخیرا به آن تمسک جستیم.

روایاتی وارد شده که غیر از موارد نه گانه، اشیاء دیگری را هم ذکر کرده که زکات به آنها تعلق می گیرد و اهل سنّت نیز به استناد همانها موارد وجوب زکات را توسعه داده و آنها را پنج نوع ذکر کرده اند:

«انواعی که زکات آنها واجب است پنج تاست: اول انعام یعنی شتر و گاو و گوسفند... دوم طلا و نقره اگر چه غیر مسکوک باشند؛ سوم مال التجاره چهارم معدن و گنج و پنجم غلات و میوه ها و در غیر این پنج نوع زکات نیست.»(78)

چنان که ملاحظه می شود، موارد زکات در نظر اهل سنت خیلی بیشتر از موارد نه گانه خواهد شد.

معدن و گنج متعلق خمس است و زکات مال التجاره و نیز برخی از روئیدنیها را فقهای شیعه مستحب دانسته اند.(79)

روایاتی که در آنها چیزهائی مثل برنج و کنجد و عدس یا هر چیزی که مکیل واقع شود، متعلق زکات واقع شده منشأ اختلاف گشته است.

به منظور رفع اختلاف و تناقض در روایات، برخی از فقها اخباری که بیش از موارد نه گانه را متعلق زکات قرار داده حمل بر تقیه کرده اند.(80)

صاحب جواهر، ابتدا وجوب در موارد نه گانه را تأکید کرده و روایات مربوطه را ذکر می کند؛ سپس، بعضی از روایات شامل بر غیر موارد نه گانه را ذکر کرده می فرماید:«از این روایات (دسته اول) و روایاتی که ظاهراً با آنها منافات دارد (دسته دوم) وجه جمع فهمیده می شود به این که از دسته اول وجوب و از دسته دوم استحباب اراده شده است؛ و صدق زکات در هر دو دسته جامع بین آنهاست... و شاید بهتر این باشد که روایات دسته دوم را حمل بر تقیه کنیم؛ چنان که مرتضی رحمه اللّه چنین کرده است؛ هر چند بعضی از روایات ذکر شده شاهد ادعای اوست؛ اما، بین ندب و اجمال در جواب تقیه منافات نیست.(81) پس تردیدی نیست که آنچه ما ذکر کردیم (حمل روایات بر استحباب) اولویت دارد؛ بخصوص بعد از این که اصحاب، فتوی به استحباب داده و «غنیه» اجماع بر آن را نقل کرده است.... پس راه جمعی برایمان باقی نمی ماند؛ مگر این که آنچه را بر وجوبش اجماع کرده اند، واجب بدانیم و آنچه را اختلاف کرده اند مستحب؛ زیرا، اگر هر دو را واجب بدانیم، الفاظی که در روایت آمده، موجب تناقض می شوند و اسقاط یکی(82) از آنها به معنی باطل کردن اجماع و اسقاط دیگری(83) به معنی باطل کردن اجماع فرقه محقّه است که این هم فاسد و نادرست است؛ پس، آنچه ما گفتیم صحیح است.»(84)

در کتاب «الزکوة» اخبار شامل اجناس زکوی به چهار دسته تقسیم شده است:

«اول: اخباری که متضمن این است که پیامبر صلی الله علیه و آله زکات را بر نه چیز وضع کرده و غیر آنها را بخشیده و این اخبار در صدد بیان یک امر تاریخی هستند که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله از ایشان صادر شده و این مدلول مطابقی آنهاست؛ هر چند ممکن است از آنها اینطور فهمیده شود که باید در زمان امام که آن را نقل می کند نیز به آن عمل شود.

دوم: روایاتی که به صراحت مشتمل بر بیان این امر تاریخی هستند یا این که در فعلی بودن حکم برای عصر امامی که آنها را نقل می نماید نیز ظهور دارند و مقصود از نقل فعل پیامبر صلی الله علیه و آله عمل به آن در عصر حاضر (عصر امام حاکی) نیز هست و بدون تعرّض به این که پیامبر آنها را وضع کرده است، بر وجوب زکات در موارد نه گانه دلالت دارند و نیز روایاتی که بر عموم وجوب زکات در غیر غلات چهارگانه مشعرند، به این دسته ملحق می شوند.

سوم: روایاتی که به صراحت بر ثبوت زکات در غیر موارد نه گانه نیز دلالت دارند.

چهارم: روایاتی که بر مضمون روایات دسته دوم و سوم با هم مشتمل است و از آنها، صدور هر دو دسته قبلی استفاده می شود.

پوشیده نیست که دو دسته اخیر به صراحت با دسته دوم معارضند؛ اما، با دسته اول نه؛ زیرا، مفاد دو دسته اخیر صریحاً ثبوت زکات در غیر موارد نه گانه است و مفاد دسته اول این است که پیامبر زکات را در نه چیز قرار داد و از غیر آنها عفو فرمود و چون پیامبر، حاکم زمان خودش می باشد، بین عفو پیامبر نسبت به موارد زائد به موارد نه گانه با معفوّ نبودن آنها در اعصار بعدی منافاتی وجود ندارد و این امر شایسته تدبّر است.»(85)

صاحب کتاب«الزکوة» سپس از هر یک از چهار دسته مذکور روایاتی را بیان می کند(86) و در پایان علت این عدم منافات را اینطور تقریر می نماید: «چون احتمال دارد که در زمان پیامبر، وضع زکات در موارد نه گانه مصلحت بوده؛ زیرا، آن موارد عمده ثروت عرب بوده است و مصلحت زمان آن دو (صادقین) علیهم السلام وضع زکات در زائد بر موارد نه گانه بوده است و تشخیص این امر به دست متصدی حکومت است که به نیازهای حکومت و منابع ثروت عمده حکومتش آگاهی دارد.»(87)

صاحب «الزکوة» سپس در تنافی و جمع بین اخبار چنین می گوید: «خلاصه این که بین دسته اول و دو دسته اخیر جز در نگاه اول منافاتی نیست.

امّا دسته دوم که در وظیفه فعلی در عصر صادقین ظهور دارد و زکات را در نه چیز محصور کرده با دو دسته اخیر در ظهورشان بر ثبوت زکات در غیر نه چیز منافات دارد.»(88)سپس در ادامه مطلب چهار وجه جمع را ذکر می نماید که وجه اول موردی و در خصوص یک حدیث از کافی است؛ وجه دوم حمل روایات زائد بر موارد نه گانه بر استحباب است؛ وجه سوم حمل همان روایات بر تقیه و وجه چهارم احاله بیان موارد زکات به حکام حق است.

در بیان وجه دوم نظر مفید را از« مقنعه» و کلام شیخ طوسی را از «تهذیب» نقل کرده و در مبنای این وجه اضافه می کند:«مرجع کلام آنها این است که اخبار دسته دوم نصّ و صریحند در این که زکات بر غیر موارد نه گانه واجب نیست و روایات دو دسته اخیر ظهور دارند در این که در غیر موارد نه گانه نیز زکات ثابت است؛ پس، از این ظهور به قرینه آن نصّ، دست بر می داریم؛ بنابراین، روایاتی که بر زکات در غیر موارد نه گانه دلالت دارند حمل بر استجباب می شوند تا هم به هر دو دلیل عمل شده و هم تناقض بین اخبار رفع شده باشد و جمع در هر کجا ممکن باشد، از طرح و کنار گذاشتن روایت بهتر است.»(89)

سپس نظر خود را در این مورد چنین بیان می کند:«جمع عرفی بین دو دلیل چیزی است که عرف و وجدان می پذیرد؛ چنانکه، در حمل مطلق بر مقیّد و تخصیص عام به خاص اینطور است؛ امّا، جمع تبّرعی بین دو دلیلی که علی الظاهر با هم متناقض هستند، با اعمال دقت عقلی ممکن است. پس اعتبار آنها برای این که مبنای فتوا قرار گیرند ،آن طور که در اینجا چنین شده، محل اشکال است و استحباب مثل بقیه احکام احتیاج به دلیل شرعی دارد و در این اخبار از آن دلیل خبری نیست؛ پس، چگونه به صرف جمعی تبرعی ذهنی به استحباب فتوا بدهیم؟»(90)

در بیان وجه سوم، نظر سید مرتضی را از «انتصار» نقل کرده و نظر صاحب «حدائق» را که در آن تقیه را اصل تمام مصیبتها در اختلاف اخبار می داند ذکر کرده و بعد از بیان مطالب «مصباح الفقیه» در این وجه چنین نظر می دهد:

«شاید حمل بر تقیّه را قرائن داخلیه تأیید کند؛ امّا، قرائن خارجیه، اشتهار فتوای به وجوب زکات در بیش از نه مورد در بین مخالفین است و قرائن داخلیه، بسیاری از روایات باب است....»(91)

سپس وجه جمع به اعتبار تقیّه را به سه دلیل زیر رد می کند:

1. مشکل بودن پذیرش این امر که ائمه با پیدا شدن کوچکترین خوفی حق را کتمان کنند، در حالی که بنای آنها بر بیان حق است در مواردی که مردم منحرف می شوند.

2. تقیّه ضرورت است و «الضرورات تتقّدر بقدرها»؛ پس، چرا در این روایات به قدر ضرورت اکتفا نشده و گاه کلام طولانی شده یا بدون این که احتیاجی باشد به پیامبر نسبت داده شده است؟

3. انحصار موارد نه گانه تنها از خصائص شیعه نیست؛ بلکه، بعضی از اهل سنت نیز به آن فتوا داده اند.

صاحب «الزکوة» در پایان بحث در وجه سوم می گوید: «مگر این که همانطور که سابقاً اشاره شده بگوییم تقیّه برای حفظ امام علیه السلام یا فقها و مفتیان نبوده؛ بلکه، برای حفظ شیعه از شر سلاطین و حکام گیرنده زکات بوده که آن را به خشونت می گرفته اند چون اساس اقتصادشان بوده است و ائمه علیهم السلام شیعه را مقید فرموده اند به این که برای رهائی از شرّ و کید آنها هر چه طلب می کنند به آنها بپردازند، که این نیز جای تأمّل است.»(92)

سرانجام چهارمین وجه جمع را توضیح می دهد؛ برای بیان این وجه مقدماتی لازم است که مختصراً مطالبی ذکر شده و در ضمن آن وجه چهارم جمع را هم نقل می نمائیم.

نکته ای که در این بحث ممکن است ذهن مبتدی و غیر مبتدی را به خود مشغول کند، در کتاب «الزکة» به عنوان ایراد نه اعتقاد چنین آمده است: «آن طور که از کتاب و سنّت استفاده می شود، زکات یک مسأله مالی و دینی است که در تمام ادیان و از جمله اسلام برای رفع گرفتاریهای مسلمانان و دینداران و برطرف کردن حوائج مادّی گوناگون آنها تشریع شده است و از آن جا که دین اسلام دینی است ابدی که برای تمام مکانها و زمانها تا روز قیامت تشریع شده است و منابع ثروت و راههای سودبری ونیز نیازها و گرفتاریها بر حسب مکانها و زمانها متفاوت است، ناگزیر مناسب بوده است که اصل زکات در کتاب و سنت تشریع شود و موضوعات و مواد آن به حکم شرع و اولیاء اموری که اداره جوامع اسلامی بر عهده آنهاست محول شود؛چنان که، در قرآن کریم موارد زکات نیامده بلکه به طور کلّی فرموده است: (خذ من اموالهم صدقه)(93)، اما پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از نزول آیه، آن طور که در اخبار آمده است، زکات را بر نه چیز وضع کرد و غیر آنها را بخشید و خیلی احتمال دارد که این کار از سوی حضرت، تشریع موارد زکات به اذن اللّه نبوده است؛ بلکه، حکم حکومتی آن جناب بوده است؛ زیرا، ایشان حاکم مسلمین در زمان خودشان بوده اند و بیشتر ثروت مسلمانان در آن زمان و در منطقه حکومت ایشان همان نه چیز بوده و زکات آنها برای اداره امور مردم رفع نیازهای ایشان کافی بوده است و امّا، در مثل زمان ما، آیا زکات این نه چیز کفایت می کند؟ و آیا عمده ثروت مردم و راههای سودبری ایشان همین نه چیز است؟ و در اخبار آمده است که خداوند برای فقرا در مال اغنیاء آن قدر قرار داده است که آنها را کفایت کند(94)، و آیا زکات موارد نه گانه تمام مصارف هشت گانه آن را کفایت می کند؟ پس ناگزیر باید موارد زکات بر حسب مکان و زمان تغییر کند.»(95)

نویسنده «الزکوة» در ادامه مطلب جواب مختصری داده می گوید: «مگر این که بگوئیم ائمه ما علیهم السلام این نقص را با خمس ارباح مکاسب جبران کرده اند....»(96)

و در جای دیگری اشکال را مجدداً طرح کرده و باز در جستجوی جواب مناسب، اخبار وارده را به چهار نوع دسته بندی کرده و وجوه جمع بین اخبار را مشروحاً طرح کرده و باز در جستجوی جواب مناسب، اخبار وارده را به چهار نوع دسته بندی کرده و وجوه جمع بین اخبار را مشروحاً بیان می نماید(97) و در وجه چهارم از وجوه جمع اخبار می گوید: «خلاصه این که تعیین موارد زکات به حکام اختیار حکومت حق نهاده شده؛ زیرا، ثروتها و نیز نیازها و گرفتاریهای مردم برحسب زمان و مکان مختلف است و مؤیّد این مطلب این است که امیرالمؤمنین علیه السلام در اسبان ماده زکات قرار داد و ظاهرا به نحو وجوب چنین فرمود نه به طریق استحباب...»(98)

و بالاخره در پایان چنین نتیجه می گیرد: «به هر حال ما چهار وجه برای جمع بین اخبار ذکر کردیم و جمع تبرّعی برای فتوا دادن به استحباب کافی نیست و حمل بر تقیه (در اخبار وارده) خالی از اشکال نمی باشد و در قول به محدود بودن زکات به موارد نه گانه هم اشکالش بیشتر است؛ پس، مسأله برای ما هنوز مجمل است و احتیاط این است که زکات در غیر موارد نه گانه هم ثابت است...»(99)

هر چند ذیل آیه زکات علاّمه ذکری از غیر موارد نه گانه به میان نیاورده اند؛ لکن، با توجّه به اشکالی که ذکر شد و نیز با عنایت به مطالب «المیزان» در بحث کنز و بحثهای مفصّلی که در آن جا شده، بسیار محتمل است که ایشان به زکات در غیر موارد نه گانه و لااقل در پول و سرمایه، چه راکد و چه در گردش قائل بوده باشند.(100) واللّه العالم.

موارد مصرف (مستحقین) زکات

انّما الصدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیهما و المؤلفة قلوبهم و فی الرّقاب والغارمین و فی سبیل اللّه و ابن السبیل فریضة من اللّه واللّه علیم حکیم.(101)

زکات فقط از آن فقرا و تنگدستان و عاملان آن است و آنهایی که دلهایشان را به وسیله آن جلب کنند و برای آزادی بندگان و وامداران و برای صرف در راه خدا و در راه ماندگان است و این امری است واجب از سوی پروردگار، و او دانا و حکیم است.این آیه مواردی را بر می شمارد که باید صدقات واجب یعنی زکات در آن موارد صرف گردد؛ زیرا، در پایان آیه آمده است: فریضة من اللّه ، یعنی امری واجب از نزد پروردگار است و آن موارد، به گونه ای که از سیاق ظاهر آیه بر می آید هشت مورد است و این هشت تا بودن مستلزم آن است که فقیر و مسکین هر کدام یک مورد جداگانه به حساب آید.

مفسّرین درباره این که آیا فقیر و مسکین هر یک موردی جداگانه اند یا هر دو یکی هستند اختلاف کرده اند(102) و بنابر این که هر یک صنف جداگانه ای باشند، باز اقوال بسیاری دارند که بیشتر آنها به دلیل روشنی منتهی نمی گردد؛ اما، اگر ما باشیم و ظاهر این دو لفظ، از کلمه فقیر که مقابل غنی است چنین می فهمیم که فقیر آن کسی است که تنها متّصف به امری عدمی باشد یعنی متّصف باشد به نداشتن مالی که حوائج زندگیش را برآورده سازد، در مقابل غنی که متّصف به این امر عدمی نیست؛ بلکه، متّصف به امری وجودی یعنی دارائی و تمکّن است؛ امّا، مسکین تنها به شخص بی چیز گفته نمی شود؛ بلکه، به کسی گفته می شود که علاوه بر این امر عدمی، دچار بدبختی و مسکنت هم باشد و این هنگامی است که فقرش به درجه ای برسد که خدا او را خوار کند؛ مثلاً مجبور شود به این که از آبروی خود مایه گذارد و پیش هر آدم پستی دست دراز کند؛ مثل، کور و لنگ که جز استمداد از دیگران چاره ای ندارد و لذا مسکین، حالش از فقیر بدتر است.

البته این را هم باید دانست... که این دو کلمه یکی نسبت به دیگری اعم است و دیگری نسبت به اولی اخصّ. یعنی هر مسکینی به خاطر اتصافش به ناداری فقیر است ولی هر فقیری مسکین نیست؛ الاّ این که در عرف، این دو صنف را مقابل هم می دانند...»(103)

در این خصوص که کدام یک از فقیر و مسکین وضعشان از دیگری بدتر است و هریک چه خصوصیتی دارند، اقوال بسیاری نقل شده است(104)، که بیان همه آنها مناسب این رساله نیست؛ ولی، به لحاظ این که بحث فقیر و مسکین از بحثهای طولانی در موارد مصرف زکات است و علاّمه نیز در چند جا متعرض آن شده اند، به نظر مذاهب اربعه هم اشاره کوتاهی می نمائیم:

«حنفیه»: فقیر کسی است که دارائیش کمتر از نصاب است یا به اندازه نصاب غیر تامّ دارد؛ که از میزان احتیاجش کمتر است یا چند نصاب ناقص دارد که از میزات احیاجش کمتر است که در صورتی که نصابهای متعدد ناقص هم داشته باشد از فقیر مستحق الزکوة بودن خارج نمی شود... و مسکین کسی است که اصلاً چیزی نداشته باشد و برای خوراکش احتیاج به سؤال دارد یا برای پوشش و لباسش محتاج درخواست از مردم است و بر خلاف فقیر، می تواند سؤال کند .

«مالکیه»: فقیر کسی است که کمتر از مقدار معمولی حدّ کفایت داراست؛ اگر چه، به اندازه نصاب داشته باشد و زکات این نصاب بر او واجب باشد.... و مسکین کسی است که اصلاً چیزی ندارد و نیازمندتر از فقیر است و در فقیر و مسکین سه شرط است: حریّت و اسلام و این که از نسل هاشم بن عبد مناف نباشد.

«حنابله»: فقیر کسی است که چیزی نداشته باشد یا به اندازه نصف کفایتش نداشته باشد و مسکین کسی است که نصف آن یا بیشتر را داشته باشد.

«شافعیه»: فقیر کسی است که اصلاً مالی نداشته باشد یا کسب حلالی نداشته باشد یا مال و کسب حلال داشته باشد ولی کفایتش نکند و از نصف کفایت کمتر باشد و کسی هم نداشته باشد که به اندازه کفایتش به او انفاق کند.... و مسکین کسی است که توانائی به دست آوردن مال یا کسب حلال که مساوی نصف مایحتاج زندگی اش باشد داشته باشد؛ یا بیش از نصف داشته باشد.»(105)

اکثر فقهای شیعه ، مثل استاد علاّمه طباطبائی، اصناف مستحقین زکات را هشت تا دانسته و مسکین را از فقیر بدحال تر شمرده اند.(106)

محقّق حلّی در جایی اصناف مستحقین زکات را هشت گروه ذکر کرده و فرموده است: این که فقیر یا مسکین کدامیک حال و روزشان بدتر است اختلاف شده که فایده مهمی در تحقیق آن نیست(107) و در جای دیگر فرموده است که اصناف مستحقین زکات هفت تا هستند و فقرا و مساکین را یک صنف شمرده است و بعد اضافه کرده است که برخی دو لفظ را به یک معنی گرفته و بعضی در آیه زکات بین آنها فرق قائل شده اند که اوّلی اشبه یعنی دلالت اصولی مذهب بر آن بیشتر است.(108)

برخی نیز گفته اند چنانچه این دو کلمه، در یک جا جمع شوند، دو معنی مختلف داشته و در صورتی که جدا از هم بیایند، دارای یک معنی واحد خواهند بود.

صاحب جواهر می گوید:«اگر محققانه و از سر تأمل سخن بگوئیم شکی نیست که فقیر عرفا بر مسکین صدق می کند؛ هر چند پست ترین فرد آن باشد و اصل، عدم نقل و تغییر است؛ امّا، مسکین از مسکنت به معنی ذلت و بیچارگی گرفته شده و هرگاه در مقابل غنی به کار رود، تمام مصادیق فقیر از آن اراده می شود... و از اینجا علت یکی بودن معنی آنها وقتی به تنهایی بیایند فهمیده می شود و معلوم می شود که به خاطر هم معنی نبودن اصطلاحی نیست؛ بلکه، به خاطر یکی بودن مصداق است؛ هر چند که مفهوماً باهم مغایر باشند؛ امّا، در صورتی که با هم بیایند، وجود لفظ فقیر قرینه است بر این که از لفظ مسکین مصداق فقیر اراده نشود، به خاطر اصالت و اولویت تأسیس بر تأکید(109)... پس جز این نیست که مقصود از مسکین درماندگی خاصی باشد که بر بعضی از افراد فقیر صدق کند و آن شدت نیاز به درخواست کردن است.»(110)

صاحب جواهر در ادامه مطلب پس از ذکر برخی روایات چنین نظر می دهد: « بهرحال شکی نیست که اگر فقیر و مسکین با هم بیایند، اقوی این است که مسکین بدحال تر از فقیر است.»(111)

از جمله استدلالاتی که بر بدحال تر بودن فقیر نسبت به مسکین شده، قول ابن ادریس در« سرائر» است که فرموده: «خداوند تعالی فرموده است (انماالصدقات للفقراء) به اعتبار این که قرآن به زبان عرب نازل شده و کیفیت خطاب و عادت عرب این است که از آنچه اهمیتش بیشتر است شروع کند؛ پس، با توجه به تقدم فقیر بر مسکین در آیه، معلوم می شود که فقیر مهمتر است و این نیست مگر به این علت که بدحال تر و بیچاره تر است.»(112)

از این اشکال جواب داده اند به این که: «همانگونه که عرب کلام را از اهمّ شروع می کند، همانگونه هم عادت دارد که از پائین به سمت بالاتر حرکت و پیشروی نماید.»(113) پس این دلیل بر بیچاره تر بودن فقیر کافی نیست.

خلاصه آن که نظر اکثر فقیهان همان هشت تاست و مسکین را غیر فقیر و غالباً بدحال تر از فقیر دانسته اند و نظر استاد علامه هم همین است؛ بخصوص که در جای دیگری می فرماید: «کلمه مساکین جمع مسکین است و فرقش با کلمه فقیر این است که مسکین بدحال تر از فقیر است.»(114)

شایسته است این نکته در این جا ذکر شود که روایات نیز به بیچارگی بیشتر مسکین نسبت به فقیر اشاره دارد.(115)

«مقصود از (عاملین علیها) کسانی هستند که در جمع آوری زکات تلاش می کنند.»(116)در تعریف عاملین، ظاهراً اختلافی نیست و همه عاملین را تلاشگران برای گردآوری زکات دانسته اند(117)؛ ولی، بعضی صفات و شرایطی برای آنها قائل شده اند(118) که چون علاّمه متعرّض آنها نشده اند، ما هم درصدد پرداختن به آنها نیستیم.

«مقصود از (مؤلفّه قلوبهم) کسانی هستند که با دادن سهمی از زکات به ایشان، دلهای آنها به سمت اسلام متمایل می شود و به تدریج به اسلام در می آیند و یا اگر هم مسلمان نمی شوند، ولی مسلمانان را در دفع دشمنان کمک می کنند؛یا در رفع بعضی نیازهای دینی کمکی می نمایند.»(119)

از این بیان علاّمه بر می آید که (مؤلفّه قلوبهم) فقط کفار هستند؛ چنانکه، محقق حلّی، غیر کفار را خارج دانسته است(120)، در حالی که برخی از فقها، مسلمانان ضعیف الاعتقاد را هم در (مؤلفّه قلوبهم) داخل دانسته اند.(121)

صاحب «جواهر» بعد از تحقیق و تأمل در سخنان اصحاب و اخبار وارده و اجماع و نفی خلاف، المؤلفة قلوبهم را عام می داند که هم کفّاری را که همکاری آنها برای جهاد یا گرایش ایشان به اسلام مورد نظر است در برمی گیرد و هم مسلمانان ضعیف الاعتقاد را؛ نه این که به خصوص یکی از این دو گروه محدود باشد.(122)

در«مصباح الفقیه» بعد از نقل بعضی از نظرات آمده است: «از تدبّر در آثار و اخبار و کلمات اصحاب روشن می شود که (المؤلفة قلوبهم) که سهمی از صدقات برای آنها قرار داده شده، اعّم است از جمیع و کفّاری هم که تألیف قلوب و دخول آنان به اسلام مورد نظر است را در برمی گیرد؛ اما، با این که گفته شده که والی می تواند زکات را در مواردی که تحکیم مبانی دین را سبب می شود صرف کند و بسط آن بر همه اصناف لازم نیست؛ دیگر، در این نزاع ثمره مهمی باقی نمی ماند.»(123)

ناگفته نماند این که در جواب به در برگرفتن کفار اشاره شده نه مسلمانان ضعیف الاعتقاد، بیشتر جواب صاحب «حدائق» است که مورد آیه را مسلمانان ضعیف الاعتقادی می داند که باید دل آنان را برای جهاد با کفار بدست آورد.

در بین عامّه، «مالکیه» (المؤلفة قلوبهم) را کفاری می دانند که برای ترغیب به اسلام به آنها زکات داده می شود؛ اگر چه،از بنی هاشم باشند.(124)

«حنابله» گفته اند: المولّف آقایی است که در میان قبیله اش از او اطاعت می شود و امید می رود که اسلام بیاورد یا بیم شرّ او یا امید به قوت ایمان و اسلام او باعث می شود از زکات به او بدهند.(125)و «حنیفه» می گویند: (المؤلفة قلوبهم) در خلافت ابوبکر از زکات منع شدند.(126)

بعضی (مؤلفة قلوبهم) را به زمان رسول اللّه محدود دانسته و گفته اند: چون خداوند اسلام را عزت داد و شرک را درهم شکست، (مؤلفة قلوبهم) بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ساقط شد(127): ولی، علاّمه با توجه به عبارت (فریضة من اللّه ) که در آخر آیه آمده است می فرماید: «بعید نیست فریضه بودنش مربوط به اصل تشریعش نباشد؛ بلکه، مربوط به تقسیم آن به اقسام هشت گانه باشد و این احتمال را سیاق آیه تأیید می کند؛ زیرا، غرض در آیه تقسیم مصارف آن است، نه اصل تشریعش... و از این جا به خوبی روشن می شود که آیه شریفه بدون اشاره به این معنی نیست که اصناف هشت گانه همیشه سهم خود را می برند و این تقسیم اختصاص به زمان معینی ندارد و این که بعضی از مفسرین(128)گفته اند: (مؤلفة قلوبهم) مردمی اشراف و معاصر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده اند که آن جناب با دادن سهمی از صدقات دلهایشان را متمایل به اسلام نمود و امّا بعد از آن حضرت و غلبه اسلام بر سایر ادیان، دیگر حاجتی به این نوع از تألیفات نیست، حرف فاسدی است و حاجت نبودن به آن را به هیچ وجه قبول نداریم.»(129)

«و امّا کلمه (وفی الرقاب) یعنی برای صرف در راه بندگان یعنی آزاد کردن آنان است؛ مثلاً وقتی برده ای با مولای خودش قرار مکاتبه گذاشتند که کار کند و از دستمزد خود بهای خود را به او بپردازد و پس از پرداختن بهای خود آزاد گردد و فعلاً نمی تواند آن بها را بپردازد، از زکات مابقی بهای او را به مولایش می دهند و او را آزاد می کنند؛ یا وقتی برده ای اسیر مردی ستمگر و سختگیر بوده و در تنگا بسر می برد، از زکات بهای او را به صاحبش داده و آزادش می کنند.

در «غارمین» نیز یعنی زکات برای صرف کردن در پرداخت قرض وامداران است و در (فی سبیل اللّه ) نیز یعنی برای مصرف در راه خدا و سبیل اللّه مصرفی است عمومی و شامل تمام کارهایی می گردد که نفعش عاید اسلام و مسلمین شود و به وسیله آن مصالح دین حفظ گردد که روشنترین مصادیق آن جهاد در راه خدا و بعد از آن سایر کارهای عام المنفعه از قبیل راه سازی و پل سازی و امثال آن است.

در (ابن السبیل) هم یعنی برای صرف در راه ابن السبیل و «ابن السبیل» کسی است که از وطن خود دور افتاده و در مملکت غربت تهیدست شده باشد؛ هرچند، در وطن خود توانمند و غنی باشد. به چنین شخصی سهمی از زکات می پردازند تا به وطن خود باز گردد.»(130)

در مورد «فی سبیل اللّه » برخی علاوه بر نظر علاّمه، اصلاح ذات البین را نیز ذکر کرده اند (131) و بعضی در آن تصریح نموده اند (132)

در مورد مصرف فی سبیل اللّه

حنفیه:«فی سبیل اللّه » فقرائی هستند که برای جنگ زندگی خود را ترک کرده اند. (133)

حنابله:« فی سبیل اللّه » جنگاوری است که دیوانی که متکفل خرج او شود وجود ندارد و آنچه سلاح یا اسب یا غذا یا آشامیدنی احتیاج داشته باشد یا آن مقدار که او را به وطن برگرداند به وی داده می شود. (134)

شافعیه:« فی سبیل اللّه » مجاهدی است که داوطلبانه به جنگ می رود و بهره ای از سهم مخصوص رزمندگان در بیت المال ندارد و به میزان رفت و برگشت و اقامتش در میدان جنگ به او داده می شود.(135)

صاحب «جواهر» بعد از ادعای این که اکثر بلکه مشهور و عّامه متأخرین سهم فی سبیل اللّه را به جمیع راههای خیر متعلق می دانند می گوید: «اقتضاء لفظ همین است؛ زیرا، سبیل به معنای راه است و هرگاه به کلمه (اللّه ) اضافه شود عبارت از هر چیزی خواهد شد که رضای خدا را در پی داشته باشد؛ پس، جهاد و غیر جهاد را شامل می شود.»(136)

حاج آقا رضا همدانی نیز عموم لفظ کتاب و روایات وارده را دلیل بر شمول« فی سبیل اللّه » بر امور خیر گرفته و از جمله روایاتی که ذکر می کند روایتی است از تفسیر علی بن ابراهیم قمی: «عن العالم علیه السلام قال و فی سبیل اللّه قوم یخرجون

الی الجهاد و لیس عندهم ما ینفقون او قوم من المومنین لیس عندهم ما یحجون به او فی جمیع سبل الخیر فعلی الامام ان یعطیهم من مال الصدقات حتی یقووا علی الحج و الجهاد.» (137)، عالم علیه السلام فرمود فی سبیل اللّه قومی هستند که به جهاد می روند و چیزی برای مخارجشان ندارند یا دسته ای از مومنین هستند که مالی ندارند که حج به جا بیاورند یا در تمام راههای خیر؛ پس، امام باید از صدقات به آنها بدهد تا بر انجام حج و جهاد قدرت پیدا کنند.

در پایان بحث اصناف مستحقین زکات، یادآور می شویم که در روایات مختلف، کمابیش مطالبی در مورد این اصناف به طور متفرق یا یکجا بیان شده است که در مواردی با فتاوای ذکر شده و نیز با نظر استاد علاّمه طباطبائی منطبق بوده و در مواردی مثل (مؤلفه قلوبهم) یا (فی الرقاب) اختلافاتی دارد که تشریح آنها در حوصله بحث ما نیست و فقط به همین اشاره اکتفا می نمائیم.

فهرست منابع و ماخذ:

1 قرآن کریم،

2 مجمع البحرین، شیخ فخر الدین طریحی، کتاب فروشی مرتضوی.

3 معجم مقاییس اللغه، ابوالحسن احمد بن فارس بن زکریا (395ق) تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهره دار احیاالکتب العربیه، 1366 ق.

4 مصباح الفقیه، حاج آقا رضا همدانی، چاپ سنگی میرزا عبدالرحیم علی تهرانی.

5 الفقه علی المذاهب الاربعه، عبد الرحمن الجزایری چاپ سوم، مصر المکتبه التجاریه الکبری.

6 الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، با تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، 9/1377 ق.

7 بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1304.

8 وسائل الشیعه.

9 اقتصاد خرد و کلان، محمود منتظر ظهور، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم، 1359.

10 جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، تعلیق شیخ عباس قوچانی، دار الکتب الاسلامیه، تهران.

11 اقتصادنا، محمد باقر صدر، دارالتعاریف، بیروت، چاپ شانزدهم.

12 شرایع الاسلام، ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن الحسن الحلی (676)، با حاشیه سید صادق شیرازی، انتشارات استقلال.

13 عیون اخبار الرضا، محمد بن علی بن بابویه (381 ق)، تصحیح مهدی حسینی لاجوردی، قم، کتابفروشی طوس.

14 الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه.

15 کتاب الزکاه، حسین علی منتظری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1404 ق.

16 تحریر الوسیله، امام روح اللّه الموسوی الخمینی، بیروت، چاپ سوم، 1401.

17 تفسیر مجمع البیان، فضل بن حسن طوسی، تهران، فراهانی، 1392 ق.

18 تفسیر المیزان، علاّمه محمد حسین طباطبائی، چاپ سوم، موسسه اعلمی بیروت.

19 المختصر النافع، ابوالقاسم نجم الدین جعفر الحسن الحلی، چاپ دوم، کتابخانه بزرگ اسلامی. 1402

20 تبصره المتعلمین.

21 منهاج الصالحین، سید محسن طباطبائی حکیم، با حاشیه سید محمد باقر صدر، بیروت.

پی نوشت ها


1. مجمع البیان، ج 1، ص 97.

2. مجمع البحرین.

3. معجم مقاییس اللّغه.

4. سوره توبه، آیه 103.

5. المیزان، ج 6، ص 11، ترجمه المیزان، ج 6، ص 12.

6. المیزان، ج 19، ص 256، ترجمه المیزان، ج 19، ص 447.

7. المیزان، ج 9، ص 377، ترجمه المیزان، ج 9، ص 512.

8. مصباح الفقیه، کتاب الزکوة، ص 2.

9. مجمع البحرین کتاب الالف، باب، ما اوّله الذال.

10. المیزان، ج 6، ص 10، ترجمع المیزان، ج 6، ص 11.

11. المیزان، ج 15، ص 9، ترجمه المیزان، ج 15، ص 12.

12. سوره شمس، آیه 9.

13. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 590.

14. سوره انبیاء، آیه 73.

15. سوره مریم، آیه 55.

16. سوره مریم، آیه 31.

17. المیزان، ج 6، ص 10، ترجمه المیزان، ج 6، ص 12.

18. امام صادق علیه السلام : لمّا انزلت آیة الزکوة (خذ من اموالهم صدقة تطهر هم و تزکیّهم بها) و انزلت فی شهر رمضان فامر رسول اللّه صلی الله علیه و آله منادیه فنادی فی الناس ان اللّه فرض علیکم الزکوة کما فرض علیکم الصلوة ففرض اللّه عزّوجل علیهم من الذهب و الفضّه و فرض الصدقه من الابل والبقر و الغنم و من الحنطة والشعیر و التّمر و الزبیب، فنادی فیهم بذلک فی شهر رمضان و عفالهم عمّا سوی ذلک...

وقتی آیه زکات (خذ...) نازل شد و نزولش در ماه رمضان واقع شد پیامبر صلی الله علیه و آله امر فرمود در بین مردم ندا دادند که خداوند همانطور که نماز را بر شما واجب کرده زکات را برشما واجب کرده است پس خداوند زکات را در صلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند و گندم و جو و خرما و کشمش واجب کرد... و از غیر آنها چیزی مقرر نفرمود...

فررع کافی ج 3، ص 497، حدیث 2.

19. سوره توبه، آیه 103.

20. المیزان، ج 9، ص 377، ترجمه المیزان، ج 9، ص 512.

21. سوره توبه، آیه 103.

22. سوره بقره، آیه 42، 110، سوره حج، آیه، 78، سوره نور، آیه 56، سوره مزمل، آیه 20.

23. سوره ذاریات، آیه 19، سوره معارج، آیه 25.

24. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 590.

25. به عنوان نمونه سوره احزاب، آیه 33، سوره مجادله، آیه 13، سوره مزمل، آیه 20.

26. سوره فصلت، آیه 7.

27. بحارالانوار، ج 96، ص 15.

28. وسائل الشیعه، ج 6، ص 4، حدیث 6.

29. بحارالانوار، ج 96، ص 12.

30. همان منبع، ص 20.

31.

وسائل الشیعه، ج 6، ص 11، حدیث 3.

32. بحارالانوار، ج 96، ص 29.

33. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 590.

34. همان مأخذ.

35. جواهرالکلام، ج 15، ص 13.

36. وسائل الشیعه، ج 6، ص 19، حدیث 6.

37. همان مأخذ، حدیث 7.

38. معمولاً دولتها دارای چهار منبع درآمد مهم هستند. این منابع به ترتیب شامل:

مالیاتها.

قرضه ها.

ایجاد و انتشار پول.

و سایر درآمدهاست.

منظور از مالیات عبارت از نسبت یا سهمی است که دولت در مقابل انجام خدمات مختلف خود از درآمد یا ثروت اشخاص (اعم از اشخاص حقیقی یعنی افراد و اشخاص حقوقی یعنی شرکتها) به طور مستقیم (مالیات مستقیم) ویا به طور غیر مستقیم و غالباً از طریق بازار (مالیاتهای غیر مستقیم) دریافت می کند.

اقتصاد خرد و کلان، ص 246.

39. بعضی از بزرگان فرموده اند:

«به نظر بعضی از محققین زکات مالیات نیست، عنوان مالیات بر ضریبه که از طرف دولت وضع می شود اطلاق می گردد.»

توضیح سه نکته در این باره ضروری است:

1 ضرائب بر دونوع هستند:الف ضرائب ثابت، ب ضرائب متغیر، و مالیاتها که ضریبه های وضع شده از سوی دولت هستند می توانند به یکی از این دوشکل باشند و این که ما در اینجا از زکات به عنوان مالیات اسلامی یاد کرده ایم لزوماً به معنی متغیر بودن آن و تعیین کم و کیف آن به وسیله دولت نیست؛ بلکه، جزو ضرائب ثابتی است که در شرع معین شده و حکومت اسلامی قانون شرع را اجرا می نماید. علاّمه شهید آیة اللّه محمد باقر صدر می گوید: «اسلام همان گونه که اصل توازن اجتماعی و معنی و مفهوم آن را مشخص و مقرر ساخته، تأمین امکانات لازم برای دولت را نیز متکفّل شده تا از این امکانات و اختیارات برای اجرای آن اصل استفاده نماید و این امکانات را می توان چنین خلاصه کرد:

اوّل وضع مالیاتها(ضرائب)ی ثابت و مستمری که دریافت شده و برای توازن عمومی به مصرف می رسد.

دوم سرمایه گذاریهای دولتی و بهره برداری دولت از آنها برای ایجاد توازن.

سوم اختیارات قانونی( در چهارچوب احکام اسلامی) که موجب تنظیم وضع اقتصادی در همه زمینه ها می شود.

1 مالیاتهای ثابت:

«مقصود از این مالیاتهای ثابت زکات و خمس هستند که این دو واجب مالی تنها برای رفع احتیاجات اساسی وضع نشده اند بلکه...»

اقتصاد ما، صص 711 و712

2 - اطلاق عنوان مالیات بر زکات در کلام بزرگان نیز شایع است، چه اولاً دولت اسلامی آن را دریافت می کرده و ثانیاً یک ضریب مالیه بوده است، هر چند معین و مشخص، در کتاب اقتصاد اسلامی آمده است:

«در مالیاتهای معین اسلامی دو نوع مالیات وجود دارد:

زکات: مالیات بر دارائی ناخالص است...

خمس (بر معونه):که مالیات بر درآمد ناخالص است. پس در اسلام هر دو نوع مالیات وجود دارد...»

عین عبارت کتاب به همین شکل است. ولی صحیح آن مؤونه است.

اقتصاد اسلامی ج1، آیة اللّه شهید دکتر بهشتی، ص115.

3 - دولت اسلامی در تنظیم روابط اقتصادی و اجتماعی از اختیارات وسیعی برخوردار است و علاوه بر اجرای مقررات ثابت و لایتعیر شرع یعنی احکام اللّه ، درمواردی بر اساس مصلحت جامعه و به مقتضای زمان، مقرراتی وضع می کند که از نظر لزوم اجرا با احکام اللّه فرقی ندارند و فقط فرق آنها با احکام اللّه در ثابت نبودن آنها و تبعیتشان از مصالح اسلام و جامعه اسلامی در هر عضوی است.

با این مقدمه و با توجه به قولی که تعیین موارد زکات را از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله نه به عنوان تشریع بلکه از باب حکم حکومتی می داند (در همین رساله به این مطلب اشاره شده است) و از موارد نه گانه زکات الغاء خصوصیت می کند و تعیین موارد را به تناسب اوضاع اقتصادی هر عضو و مصلحت نظام، در اختیار حاکم مسلمین می داند. زکات می تواند حتی به عنوان یک ضریبه متغیر (از نظر مورد و میزان) از سوی دولت اسلامی وضع شود.

40. وسائل الشیعه، ج 6، ص 4، باب وجوب زکات، حدیث 6 و سایر احادیث باب.

41. عن جعفربن محمد عن ابائه عن علی صلوات اللّه علیهم ان رسول اللّه صلی الله علیه و آله نهی ان یحلف الناس علی صدقاتهم و قال هم فیها مأمونون یعنی انه من انکر ان یکون له مال تجب فیه زکوة ولم یوجد ظاهراً عنده لم یستحلف.

پیامبر نهی فرمود از این که مردم بر دادن صدقات خود سوگند بخورند و می فرمود آنها در این امر امین هستند یعنی اگر کسی انکار می کرد که مالی دارد که زکات آن واجب است و ظاهراً در نزدش چیزی نبود سوگند داده نمی شد(قولش قبول می شد).

بحارالانوار، ج 96، ص 85 به نقل از دعائم الاسلام، ص 252 و نیز روایات مشابه در وسائل الشیعه ج 6 ابواب زکات انعام باب 14، احادیث او 5 و 7 و نیز ابواب مستحقین زکات باب 55 حدیث 1.

42. المیزان، ج 9، صص 377 و 378، ترجمه المیزان، ج 9، صص 525 تا 528.

43. سوره نساء، آیه 4.

44. المیزان، ج 9، ص 387، ترجمه المیزان، ج 9، ص 526.

45.... ولو قال المالک اخرجت ما وجب علی قبل قوله و لا یکلّف بیّنه و لایمینا، اگر مالک بگوید صدقات واجب مالم را پرداخت کرده ام ادعایش پذیرفته شده و مجبور نیست شاهد بیاورد یا سوگند بخورد.

شرایع، ج 1، ص 124.

ونیز رجوع شود به وسائل، ج 6، باب 14 از ابواب زکات انعام احادیث او 5 و 7.

46. حدیث در بحث ادله و وجوب زکات بطور کامل آورده شده است.

47. بحارالانوار، ج 96، ص 18، وسائل الشیعه، ج 6، ص 4، حدیث 4، المحاسن، ص 319.

48. سوره ال عمران، آیه 186.

49. بحار، ج 96، ص 18، وسائل، ج 6، ص 5، حدیث 7، عیون اخبار الرضا، ص 241.

50. المیزان، ج 9، ص 388، ترجمه المیزان، ج 9، ص 527.

51. المیزان، ج 15، ص 10، ترجمه المیزان، ج 15، ص 12.

52. المیزان، ج 9، ص 378، ترجمه المیزان، ج 9، ص 513.

53. المیزان، ج 15، ص 10، ترجمه المیزان، ج 15، ص 12.

54. المیزان، ج 15، صص 27 و 128، ترجمه المیزان، ج 15، ص 177.

55. سوره توبه، آیه 11.

56. المیزان، ج 9، ص 158، ترجمه المیزان، ج 9، ص 211.

57. المیزان، ج 9، ص 202، ترجمه المیزان، ج 9، ص 268.

58. المیزان، ج 9، ص 328، ترجمه المیزان، ج 9، ص 454.

59. المیزان، ج 20، ص 339، ترجمه المیزان، ج 20، ص 575.

60. وسائل الشیعه، ج 6، ابواب من تجب علیه الزکوة، باب 1، حدیث 6 و سایر احادیث باب.

61. وسائل الشیعه، ج 6، ص 57، باب من اتجر... حدیث 4.

62. وسائل الشیعه، ج 6، کتاب الزکوة، ابواب من تجب علیه الزکوة باب 1، حدیث 5.

63. شرایع الاسلام، ج 1، ص 105.

64. جواهر الکلام، ج 15، ص 14.

65. شرایع، ج 1، ص 129.

66. همان منبع، ص 107.

67. سوره فصّلت، آیه 7.

68. مصباح الفقیه، کتاب الزکوة، ص 17.

69. جواهرالکلام، ج 15، صص 61 تا 63.

70. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 591.

71. سوره توبه، آیه 103.

72. المیزان، ج 9، ص 377، ترجمه المیزان، ج 9، ص 512.

73. تجب الزکوة فی الانعام الثلاث الابل و الغنم و فی الذهب و الفضه و الغلات الاربع الحنطة و الشعیر والتمر والزبیب

شرایع، ج 1، ص 107، و نیز ابصرع صص 114 106، و شرح لمعه، صص 30 13.

74. المیزان، ج 9، ص 377، ترجمه المیزان، ج 9، ص 512.

75. فروع کافی، ج 3، ص 497، حدیث 2.

76. فروع کافی، ج 3، ص 509، حدیث 1.

77. جواهرالکلام، ج 15، ص 65.

78. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 596.

79. به عنوان مثال تحریرالوسیله، ج 1، ص 315.

80. احتمالاً تقیه بر ابن مبناست که چون زکات را حکومت جمع می کرده و می خواسته از غیر موارد نه گانه هم زکات دریافت کند امام علیه السلام در شرائط تقیه قرار گرفته و بیش از موارد نه گانه ذکر می کرده اند.

81. یعنی همانطور که می شود روایات دسته دوم را که حمل بر استحباب شده به تقیه حمل کرد روایات دسته اول را که هم مجمل آمده می توان حمل بر تقیه نمود، امّا با مبنایی که ما برای تقیه احتمال دادیم،حمل اجمال بر تقیه مناسبتی ندارد.

82. مقصود روایات دسته اول است.

83. مقصود روایات دسته دوم است.

84. جواهرالکلام، ج 15، صص 65 تا 69.

85. الزکوة، ج 1، صص 150 و 151.

86. همان منبع، صص 151 تا 158.

87. الزکوة، ج 1، ص 158.

88. الزکوة، ج 1، ص 158.

89. همان منبع، ص 159.

90. همان منبع، ص 159.

91. همان منبع، ص 161.

92. الزکوة، ج 1، صص 163 و 164.

93. سوره توبه، آیه 103.

94. امام صادق علیه السلام : انّ اللّه عزوجلّ فرض للفقراء فی مال الاغنیاء مایسعهم...

وسائل الشیعه، ج 6، ص 3، حدیث 2.

95. الزکوة، ج 1، صص 62 و 63.

96. الزکوة، ج 1، صص 62 و 63.

97. الزکوة، ج 1، صص 168 149.

98. الزکوة، ج 1، ص 167.

99. الزکوة، ج 1، صص 168 و 169.

100. در مقاله ای پیرامون کنز، با توجه به مطالب تفسیر المیزان، تحقیق کرده و احتمال داده ایم که صاحب المیزان در خصوص پول و سرمایه قائل به زکات بوده باشد.

101. سوره توبه، آیه 60.

102. در اختلاف بین فقیر و مسکین دو قول گفته شده یکی این که هر دو یک صنف واحد هستند و علت این که دو صنف ذکر شده اند برای تأکید است واین قول ابوعلی جبائی است و ابویوسف و محمد هم برهمین عقیده اند و در مورد کسی که بگوید ثلث مالم برای فقرا و مساکین و فلان کس، گفته اند که نصف ثلث برای فلانی است و نصف دیگر آن برای فقرا و مساکین؛ زیرا؛ هر دو یک صنف هستند و قول دیگر که قول اکثر است این است که فقیر و مسکین دو صنف هستند و این قول شافعی و ابو حنیفه است ودر همان مسأله گفته اند که ثلث ثلث مال متعلق به فلانی است و دوسوم ثلث متعلق به فقرا و مساکین است. مجمع البیان، ج 5، ص 41.

103. المیزان، ج 9، صص 310 و 311، ترجمه المیزان، ج 9، صص 416 و 417.

104.مجمع البیان، ج 5، صص 41 و 42.

105. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 162.

106. المختصرالنافع، ص 58، تبصره ج 1، ص 118، شرح لمعه، ج 2، ص 43، و در همان جا می فرماید: و هو موافق لنص اثل اللغه، تحریرالوسیله، ج 1، ص 333، منهاج الصالحین، ص 430.

107. المختصرالنافع، ص 58.

108. شرایع، ج 1، ص 120.

109. در آیه آمده است: « انما الصدقات للفقراء و المساکین...» اگر فقرا و مساکین به یک معنی باشند علّتی برای ذکر مساکین وجود ندارد مگر آن که بگوئیم برای تأکید آمده است، امّا اگر مساکین را غیر از فقرا بدانیم یعنی این که بعد از فقرا صنف جدیدی ذکر شده و تأسیس مطلب جدید است نه تأکید مطلب قبلی و گفته اند که التأسیس خیر من التأکید.

110. جواهرالکلام، ج 15، صص 298 و 299.

111. همان منبع، ص 300.

112. به نقل از جواهر الکلام، ج 15، ص 301.

113. همان منبع، ص 302.

114. المیزان، ج 1، ص 428، ترجمه المیزان، ج 1، ص 649.

115. وسائل الشیعه، ج 6، ص 144، حدیث 2 و 3.

116. المیزان، ج 9، ص 311، ترجمه المیزان، ج 9، ص 417.

117. تبصره ج 1، ص 118، شرایع، ج 1، ص 121، تحریرالوسیله، ج 1، ص 336.

118. شرایع، ج 1، ص 121.

119. المیزان، ج 9، ص 311، ترجمه المیزان، ج 9، ص 417.

120. شرایع، ج 1، ص 121.

121. تبصره ج 1، ص 118، تحریرالوسیله، ج 1، ص 336.

122. جواهر الکلام، ج 15، ص 341.

123. مصباح الفقیه، کتاب الزکوة، ص 95.

124. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 623.

125. همان منبع، صفحات 624 و 621.

126. همان منبع، صص 624 و 621.

127. مجمع البیان، ج 1، ص 42.

128. ترجمه المیزان، ج 9، ص 421، به نقل از مجموعة من التفاسیر، ج 3، ص 145.

129. المیزان، ج 9، ص 324، ترجمه المیزان، ج 9، ص 421.

130. المیزان، ج 9، ص 311، ترجمه المیزان، ج 9، صص 417 و 418.

131. شرح لمعه، ج 2، ص 49

132. تحریر الوسیله، ج 1، ص 338

133. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1، ص 621

134. همان منبع، ص 624.

135. همان منبع، ص 625.

136. جواهر الکلام، ج 15، ص 368.

137. به نقل از مصباح الفقیه، کتاب الزکوه، ص 101.



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 29 دی 1389  ساعت 8:57 PM نظرات 0 | لينک مطلب

حضرت مریم از زنان بزرگوار و از شخصیت‌های برجسته جهان بشریت است. او مادر پیامبر بزرگ خداوند، حضرت عیسی علیه السلام، بود. حضرت مریم از کودکی در تحت تربیت انسان های والا و مربیان شایسته قرار داشت. در دین اسلام حضرت مریم از جمله معدود زنانی است که به مقام کمال و مطلوب انسانی دست یافته است.

در قرآن کریم بارها از این بانوی بزرگ سخن به میان آمده و پاکدامنی و عفت و حیا و ایمان و فضایل برجسته اخلاقی او تأیید شده است. به عنوان نمونه در
سوره تحریم آیه 12 او به عنوان نمونه و الگو برای تمام مومنان معرفی شده و پاکدامنی و طهارت او گوشزد شده است.
حضرت مریم دختر عمران و از نسل حضرت داود است. مادرش، حنّه، نذر کرد که فرزندی را که در شکم دارد خدمتگزار بیت المقدس گرداند.
روزها گذشت و حنه کودک خود را به دنیا آورد و با کمال تعجب دریافت که کودکش دختر است؛ و خدمتگزاران بیت المقدس فقط می‌بایست از مردان باشند.
 

حنه او را مریم نامید. مریم یعنی عبادت کننده و خدمتگزار.


حنه چنین دعا کرد:
«خدایا او و فرزندش را از شر شیطان در پناه تو در می‏آورم.»
خداوند هم دعای او را به نحو احسن قبول کرد.
حضرت مریم از ابتدا تحت سرپرستی پیامبر زمان، حضرت زکریا، قرار گرفت.
پس از طی دوران کودکی، حضرت زکریا مریم را در حجره ای در بیت المقدس جای داد و مریم در آن حجره به عبادت مشغول شد.
بیت المقدس که خانه خداست و زنان در حال ناپاکی ماهیانه نمی توانند در آن توقف کنند، و خداوند حضرت مریم را از هر گونه آلودگی و ناپاکی، پاک و مطهر فرمود. مریم از مسجد بیرون نمی‏آمد و هرگاه حضرت زکریا نزد او می‏رفت می‏دید مریم در محراب عبادت است و غذایی آماده‌ای در کنارش است. می‏پرسید:
«ای مریم، این غذا از کجاست؟»
مریم می‏گفت:«از جانب خداوند است. او هر کسی را که اراده فرماید بدون حساب روزی می‌بخشد.» (آیات 35 تا 37 سوره آل عمران).

مریم آنقدر مقرب پروردگار شد که ملائکه بر او نازل شدند و گفتند:
«خداوند تو را برگزید و پاک و مطهر گردانید، و تو را بر زنان عالمیان اختیار فرمود. ای مریم مطیع پروردگارت باش و برای او سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع به جای آور.» (سوره آل عمران آیات 42و43).
حضرت مریم همین طور که مشغول عبادت بود و در کنار شرقی مسجد از مردم عزلت گرفته بود، ناگهان با صحنه‏ای بسیار عجیب روبرو شد که خداوند در سوره مریم از آیه 16 تا 36 آن را بیان کرده است:
در این هنگام روح خود جبرئیل علیه السلام را به صورت انسانی خوش‌اندام به سوی مریم فرستادیم.
مریم گفت: از تو به خداوند رحمن پناه می‏برم.
جبرئیل گفت: من انسان نیستم. فرستاده پرودگار توأم تا پسری پاکیزه به تو ارزانی دارم. مریم گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که هیچ مردی به من نزدیک نشده.
جبرئیل گفت: پروردگارت می‏گوید این کار بر من آسان است.
ناگهان مریم در خود سنگینی فرزندی را حس کرد و چیزی نگذشت که درد زایمان او را فرا گرفت. او خود را به سختی به سوی درخت خشک خرمائی کشید و گفت ای کاش مرده بودم و مردم مرا فراموش کرده بودند. ناگاه از زیر پایش صدایی برخاست که:
«محزون مباش! خداوند در زیر پای تو آب گوارایی قرار داده، و این درخت خشکیده را هم تکان بده تا خرمای تازه بر تو فرو ریزد. پس بخور و بیاشام که چشمت روشن باد. و اگر کسی را دیدی که بر تو اعتراض داشت و از فرزندت پرسش کرد، با اشاره بگو که من روزه سکوت دارم (روزه‏ای که در طول آن نباید سخن گفت) و با کسی سخن نمی‏گویم.

مریم حضرت عیسی علیه السلام را به دنیا آورد، او را به آغوش کشید و به سوی قومش روانه شد. مردم با دیدن او و فرزندش، گفتند:
ای خواهر هارون! چیز عجیبی است. نه پدرت مرد بدکاری بود، نه مادرت زن فاسدی.» حضرت مریم به نوزادش اشاره کرد. گفتند:« با نوزادی که در گهواره است چگونه سخن بگوییم.»
ناگاه حضرت عیسی به سخن درآمد و فرمود:
«من بنده خدایم. خداوند به من کتاب انجیل عطا فرمود و مرا پیامبر قرار داده است. هر جا که باشم، مرا مایه برکت فرموده و به نماز و زکات فرمان داده است، و نیز دستور داده با مادرم نیکویی کنم. خداوند مرا ستمگر و بدبخت قرار نداده است.»
و به این ترتیب شک را از دل پاکدلان زدود و آنان بار دیگر به قداست و طهارت حضرت مریم معتقد شدند...

مراجعه شود به:
کاملترین زنان عالم

منابع:
تفسیرالمیزان، جلد 14، از ص 32 تا 48 و جلد 3 از ص 183 تا 200.

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 15 دی 1389  ساعت 12:14 AM نظرات 0 | لينک مطلب

 

خانواده از محوري‌ترين نهادهاي اجتماعي بشري و هسته نخستين تشكيل جامعه به‌شمار مي‌رود. خانواده با ازدواج زن و مرد آغاز مي‌شود كه سعي مي‌كنند در جهت تكامل يكديگر گام بردارند و هر يك كمبود ديگري را در اوج محبت جبران كنند. امام باقر(ع) از پيامبر روايت مي‌كند كه فرمود: 'هيچ بنايي در اسلام بنياد‌ نهاده نشده كه در نزد خداوند بزرگ، محبوب‌تر از ازدواج باشد '.[1]
 
عشق به همسرداري
  خداوند، پيش از تشكيل خانواده، ميان زن و مرد محبتي ايجاد مي‌كند كه بدون آن هرگز آرامش نمي‌يابند و چون ازدواج مي‌كنند، گويا گم‌شده‌اي را كه سال‌ها در پي آن بوده‌اند، يافته‌اند.
  مردي به حضور پيامبر رسيد و عرض كرد: يا رسول الله! من از امر ازدواج به شگفت آمده‌ام؛ زيرا مرد و زني كه هيچ‌گاه يكديگر را نديده‌اند و نمي‌شناسند، چون ميان آنها پيوند ازدواج برقرار مي‌شود و با يكديگر سخن مي‌گويند و همديگر را بيشتر درك مي‌كنند، چنان دوستي و محبت عظيمي ميان آنها برقرار مي‌گردد كه بزرگ‌تر از آن ممكن نيست.
  رسول خدا(ص) فرمود: 'بنيان ازدواج را خداوند سبحان در ذات بشر قرار داده است، به‌گونه‌اي كه نياز به آن را در درون خويش احساس مي‌كند. ' آنگاه اين آيه را قرائت فرمود: 'وَجَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِّقَوْمٍ يتَفَكَّرُونَ؛ خداوند بين شما [زنان و مردان] محبتي خاص قرار داده و شمارابه يكديگر مهربان كرده است. همانا در اين امر نشانه‌هايي است براي آناني كه تفكر كنند '[2]. [3]
  امام صادق(ع) فرمود: 'از ويژگي‌هاي اخلاق پيامبران، دوست داشتن زنان خويش بوده است '[4].
 
رعايت حقوق همسر
  قرآن درباره رعايت حقوق زن مي‌فرمايد: 'با زنان به شايستگي رفتار كنيد '.[5]
  در روايتي از رسول خدا(ص) نقل شده است كه فرمود: 'بهترينِ شما كسي است كه با خانواده خود رفتار بهتري ‌داشته باشد و من بهترين شما با خانواده‌ام هستم '[6].
  هنگامي‌كه سعد بن معاذ، از صحابه رسول اكرم(ص) از دنيا رفت، آن حضرت با پاي برهنه در تشييع جنازه و مراسم دفن او حاضر شد و با دست خويش، وي را داخل قبر گذاشت. مادر سعد از اين همه اظهار محبت پيامبر خوش‌حال شد و يقين كرد كه چون پيامبر با پاي برهنه در تشييع جنازه سعد شركت و او را دفن كرده است، فرزندش بهشتي است. بنابراين صدا زد: 'اي سعد! بهشت بر تو گوارا باد! تو ديگر بهشتي هستي. ' رسول اكرم(ص) فرمود: اي مادر سعد! اين‌گونه با قاطعيت سخن نگو! اكنون قبر چنان فشاري به فرزندت وارد كرد كه شيري كه در دوران كودكي از تو خورده بود، از سر انگشتان دستش خارج شد! سؤال كردند: يا رسول الله! براي چه؟ حضرت فرمود: چون او در خانه، با خانواده‌اش بدرفتاري مي‌كرد.[7]
  از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: 'اگر مردي بدخُلقي همسرش را تحمل كند، پاداش صبر او مثل پاداش ايوب پيامبر است؛ همچنين اگر زني بدرفتاري مردش را تحمل كند، خداوند همان ثوابي را كه بر آسيه، همسر فرعون داد، به او نيز خواهد داد [8]'.
  امام رضا(ع) از پيامبر روايت مي‌كند كه فرمود:
  لطف و رأفت الهي به زنان، بيشتر از مردان است. حال اگر لطف و محبت كسي شامل حال همسرش شد و اسباب خوش‌حالي او را فراهم كرد، خداوند به خاطر اين كار، در روز قيامت او را خوش‌حال مي‌كند[9].
 
گفت‌وگوهاي محبت‌آميز
  يكي از راه‌هاي استحكام بخشيدن به بنيان خانواده، استفاده از عبارت‌هاي عاطفي و دلنشين است. اگر در خانواده‌اي مرد و زن با عبارت‌هاي زيبا يكديگر را صدا كنند، افزون بر اينكه به فرزندان چگونه سخن گفتن را مي‌آموزند، در قلب يكديگر جايگاه ويژه‌اي خواهند يافت. اميرمؤمنان، علي(ع) مي‌فرمايد: 'زيبا سخن بگوييد تا سخن زيبا بشنويد[10]'.
  بعضي از اين عبارت‌ها، آن‌قدر اثرگذار هستند كه تا آخر عمر فراموش نمي‌شوند. بر همين اساس، پيامبر فرمود: 'مردي كه به زنش بگويد من تو را دوست دارم، [اثر اين سخن] هرگز از دل زن بيرون نمي‌رود '[11].
 
گشايش براي اهل خانه
  مرد به‌ عنوان مدير خانواده، مسئول فراهم كردن امكانات مورد نياز افراد خانه و ايجاد آرامش در خانواده است.
  امام باقر(ع) فرمود:
هركس در دنيا به دنبال روزي حلال برود، به قصد اينكه نيازمند ديگران نباشد و مخارج زن و فرزندش را تأمين كند و به همسايه‌ها ياري رساند، چنين فردي در روز قيامت با سيمايي [نوراني] مانند ماه شب چهارده با خداوند ملاقات خواهد كرد.[12]
  امام رضا(ع) نيز فرمود:
  كسي‌كه (با اميد) به فضل و عنايت پروردگار، به دنبال روزي حلال رود، به اندازه‌اي كه مخارج خانواده خود را تأمين كند، از رزمنده‌اي كه در راه خداوند متعال جهاد مي‌كند، پاداش افزون‌تري دارد[13].
 
سلام كردن به يكديگر
بنا بر آموزه‌هاي اسلامي، سلام دادن به جمع خانواده، به‌ويژه سلام دادن زن و شوهر به يكديگر، نشاط‌آور و شادي‌بخش است. امام صادق(ع) فرمود: 'وقتي شوهر به خانه وارد مي‌شود، بايد به اعضاي خانواده [به‌ويژه همسرش] سلام كند [14]'.
 
به پيشواز وبدرغه همسر رفتن
  خانواده، كانون آرامش و راحتي است. مرد در بيرون از خانه با انواع ناملايمات و سختي‌ها دست‌و‌پنجه نرم مي‌كند و دوست دارد هنگام ورود به خانه، با چهره آرام و مهربان همسرش روبه‌رو شود و همسرش با ملايمت از او دلجويي كند.
  مردي به محضر رسول خدا(ص) رسيد و عرض كرد: يا رسول الله! من همسري دارم كه هرگاه وارد خانه شوم، به استقبالم مي‌آيد و چون مي‌خواهم از منزل بيرون روم، مرا بدرقه مي‌كند. هرگاه مرا اندوهگين ببيند، مي‌گويد چه چيز تو را اندوهگين كرده؟ اگر براي مخارج زندگي‌ات ناراحتي، مطمئن باش كه ديگري عهده‌دار آن است و اگر براي آخرت اندوهگيني، خدا اندوهت را زياد كند [و بايد چنين باشي]. رسول خدا(ص) فرمود: 'خداوند [در روي زمين] كارگزاراني دارد و اين زن يكي از آنهاست. براي او نصف پاداش شهيد است '.[15]
 
مسئوليت خانواده
 براساس آموزه‌هاي آيين مقدس اسلام، مرد عهده‌دار امور خانواده است و مسئوليت نهايي با اوست. زن نيز به‌عنوان يك فرد از زير‌مجموعه مديريتي خانواده، موظف است مطيع همسر باشد.
  اطاعت از همسر به حكم سيادت و رياست بر مجموعه خانواده، امري واجب است. رسول اكرم(ص) فرموده است:
  اگر زن در طول زندگي خود، نمازهاي واجبش را به‌جاي آورد، روزه ماه رمضانش را بدون عذر ترك نكند، حج خانه خدا را به‌جاي آورد، همسر خود را اطاعت كند و فرمانبردار باشد، ولايت امير مؤمنان، علي(ع) را بشناسد، از هر دري كه بخواهد وارد بهشت خواهد شد[16].


[1] . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1390 هـ.ق، ج 3، ص 382
[2] . تفسير روض‌الجنان و روح البيان، ج 15، ص 250.
[3] (روم: 21)
[4] . حسن بن فضل طبرسي، مكارم الاخلاق، قم، نشر جامعه مدرسين، ص 197؛ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، آل البيت، 1409 هـ.ق، ج 20، ص 21.
[5]  (نساء: 19)
[6] . وسائل الشيعه، ج 20، ص 171.
[7] . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هـ.ق، ج 6، ص 220.
[8] . همان، ج 100، ص 247.
[9] . وسائل الشيعه، ج 21، ص 367.
[10] . غررالحكم و دررالكلم، ص 436.
[11] . وسائل الشيعه، ج 20، ص 23.
[12] . من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 124.
[13] . محمدجواد فضل‌الله، تحليلي از زندگي امام رضا(ع)، ترجمه: سيد محمدصادق عارف، ص 231.
[14] . بحارالانوار، ج 76، ص 2.
[15] . وسائل الشيعه، ج 20، ص 32.
[16] . همان، ص 159.


 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در سه شنبه 14 دی 1389  ساعت 11:18 PM نظرات 0 | لينک مطلب

اگر پاسخ این سؤال را بدهید، می توانم با احتمال ۹۵% بگویم که در زندگی به موفقیت می رسید و یا شکست می خورید: 'آیا بیشتر برای سرگرمی مطالعه می کنید؟'

مطالعه، آن هم برای سرگرم شدن، یکی از بهترین راههای بدست آوردن آرامش و فرار از استرس های روزانه است. در عین حال باید در نظر داشته باشید در جامعه ای که درآمد شما بستگی به میزان دانش و مهارت های فردیتان دارد، مطالعه تنها برای سرگرمی نمی تواند چندان فایده ای در بر داشته باشد.

خواندن داستان های تخیلی می تواند اطلاعات مفیدی را در اختیار شما قرار دهد؛ اما متاسفانه همیشه برای ترفیع رتبه و یا افزایش درآمد به اطلاعات شما در مورد افسانه ها و اسطوره ها بسنده نمی کنند.

اگر می خواهید به هدف خود دست پیدا کنید و هدفتان هم رسیدن به موفقیت است، باید یاد بگیرید که چگونه می توان اصول حقیقی را با انواع تخیلی آن درهم آمیخت.

به طور اخص می توان اشاره داشت که کتاب، مجلات، سایت های اینترنتی، و نهایتاً محصولات صوتی و تصویری با عنوان 'چگونه می توان….' به راحتی قادرند تا افکار شما را باز کرده، بر روی رفتارتان تاثیر مثبت بگذارند، و نگرش کلی شما را برای رسیدن به موفقیت ارتقا بخشند.

تمام وجودتان باید در رسیدن به موفقیت غوطه ور شود!

نباید انتظار داشته باشید که بنشینید، دست روی دست بگذارید و توقع داشته باشید که موفقیت یک مرتبه از آسمان به زمین بیفتد. شما خودتان باید خالق آن باشید. باید ذهنتان را طوری تربیت کنید که به راحتی موقعیت هایی را که هزاران نفر در طول روز نسبت به آن بی توجهی می کنند، ببیند و آنها را موشکافی کند.

همین حالا که مشغول خواندن این مقاله هستید، موقعیت هایی وجود دارند که بیصبرانه به چشم های شما خیره شده اند؛ اما تا زمانیکه دورنمای کلی ذهن خود را تغییر ندهید و آنها را از زاویه ای که دیگران قادر به دیدن نیستند، نبینید، هرگز به موفقیت دست پیدا نخواهید کرد.

مطالعه برای بدست آوردن اطلاعات در زمینه های مختلف به شما کمک می کند که دامنه واژگانی خود را بالا برده  و با زبان فنی هر رشته آشنایی بیشتری پیدا کنید. با این کار می توانید دانش خود را به روز نگه دارید و در برابر مشکلاتی که تاثیر مستقیم و یا غیر مستقیم بر روی شما دارند، مقابله کنید.

البته به روز ماندن کار ساده ای نیست! البته خوشبختانه مطالب مفیدی بر روی اینترنت وجود دارد که می توانید از آن استفاده کنید.

اگر هدف شما شروع یک تجارت موفق است، پس:

یک کتاب در مورد رشته ای که قصد شروع فعالیت دارید، تهیه کنید.
به اینترنت بروید و از آنجا هم اطلاعاتی در زمینه مذکور جمع آوری نمایید.
با افرادی که کاری مشابه فعالیت شما انجام می دهند ارتباط برقرا کرده و از آنها چیزهای جدید یاد بگیرید.
هر کاری که می کنید، فقط سعی کنید موقع مطالعه کردن تصویر اهدافتان را در ذهن مجسم کرده باشید.

می خواهم با هم یک تمرین ساده انجام دهیم. یک تکه کاغذ بردارید و بر روی آن ۵ نمونه از مهمترین اهداف خود را که قصد دارید در ۵ سال آتی به آنها دست پیدا کنید را یادداشت نمایید.

سپس مراحلی که برای رسیدن به این اهداف باید سپری کنید را بنویسید. لازم نیست بیش از اندازه به جزئیات توجه کنید، تنها یک شمای کلی هم کفایت می کند.

حالا از خودتان بپرسید: 'آیا مطالعه تنها برای سرگرمی می تواند به من کمک کند که به اهدافی که در اینجا لیست کرده ام، دست پیدا کنم؟'

اگر تصور می کنید که خواندن برای سرگرمی می تواند به شما کمک کند، به کار خود ادامه دهید و اگر هم احساس کردید که با این کار نمی توانید به اهداف خود برسید، بنابراین شاید زمان آن رسیده باشد که شیوه مطالعه خود را تغییر دهید.

تکرار عادات قدیمی و رفتارهای پیش پا افتاده نمی تواند در زندگی شما تغییر ایجاد کند! زمانیکه یک عادت یا رفتار قدیمی را تغییر می دهید، تنها در اینصورت است که می توانید نتیجه نهایی بازی را عوض کنید.

منبع: مردمان


 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 13 دی 1389  ساعت 9:45 PM نظرات 0 | لينک مطلب

- تنها با يک کد در دسترس نباشيد !!

ترفندي را براي شما آموزش مي دهيم که با اين ترفند هر زماني که دوست داشتيد که به تلفن تان پاسخ ندهيد، شما ديگر در دسترس نباشيد.

ممکن است شما نيز گاهي حوصله و وقت کافي براي پاسخ گويي به تلفن هايي که به موبايل تان زده مي شود را نداشته باشيد؛ شايد گوشي را خاموش کنيد و يا حتي بدان پاسخ نگوييد که اين دو کار تا حدودي خلاف ادب است. اما قصد داريم تا روشي ساده اما کاربردي را به شما معرفي کنيم که با استفاده از آن مي توانيد کاري کنيد که هر زمان کسي با شما تماس گرفت با پيغام ' شماره مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمي باشد ' يا ' شماره مورد نظر مسدود است ' و يا ... روبرو شود.

بدين منظور گوشي خود را ابتدا روشن کنيد. سپس مي بايست کد #094*21* را در گوشي وارد کنيد و سپس دکمه Call (دکمه سبز رنگ) را فشار دهيد. پس از چند ثانيه علامتي بر روي صفحه گوشي ظاهر مي شود که به معناي فعال شدن اين موضوع است. اکنون هر کس با شما تماس بگيريد با پيغام هاي ذکر شده برخورد مي کند. اما براي غير فعال کردن اين قابليت کافي است که کد #21# را در گوشي وارد کنيد و سپس دکمه Call (دکمه سبز رنگ) را فشار دهيد . اکنون مي توانيد تماس هاي رسيده را دريافت کنيد .

چند نکته: با فعال سازي اين قابليت هم مي توانيد SMS بفرستيد هم SMS دريافت کنيد. اين ترفند روي گوشي هاي نوکيا و سوني اريکسون تست شده است. اين ترفند با استفاده از سيستم Diverting گوشي ها صورت مي پذيرد. اين ترفند تنها بر روي مخابرات ايران تست شده است.

 

2- قبل از زنگ خوردن يا دريافت اس ام اس متوجه شويد    
ترفندي جالب که مي توانيد قبل از رسيدن پيام يا زنگ به گوشي خود متوجه شويد.
در موبايل باز هاي حرفه اي، دو اصطلاح ' تک زدن ' و ' تک گرفتن ' وجود دارد. تک زدن رونق زيادي دارد اما تک گرفتن يک هنر هست که هر کسي از داشتن آن عاجز است! به زبان ساده تر، شما نيز احتمالا تاکنون با مزاحم هايي برخورد داشته ايد که گاه و بي گاه با زدن تک زنگ آسايش را از شما سلب مي کنند. يا شايد دوست داشته باشيد هنگامي که شخصي با شما تماس مي گيرد، زودتر از آنکه گوشي شما زنگ بخورد و شماره فرد روي گوشي تان ظاهر شود، به تماس وي پي ببريد. با ترفندي ساده مي توانيد 1 الي 2 ثانيه قبل از زنگ خوردن گوشي تان متوجه شويد که هم اکنون گوشي تان زنگ مي خورد و يا SMS دريافت خواهيد کرد!

ابتدا لازم به ذکر است اين ترفند بر روي سيم کارت هاي داراي سرويس GPRS عمل مي کند، قابل اجراست. همچنين براي انجام اين ترفند شما نيازمند گوشي با سيستم عامل سيمبين هستيد.

براي اينکار :
از منوي اصلي به مسير زير برويد :

Settings > Connection > GPRS

سپس مطمئن شويد گزينه GPRS Connection بر روي When Available تنظيم شده باشد.

در اين صورت شما در زير قسمت نمايشگر ميزان آنتن ، لوگوي کوچکي به شکل حرف G خواهيد داشت (در بعضي گوشي ها حرف E و يک مثلث برعکس) .
با فعال بودن اين گزينه، شما از اينترنت استفاده نخواهيد کرد، تنها سرويس GPRS شما فعال است و طبعا هزينه اي هم نخواهد داشت .
اما اکنون در صورتي که فردي با شما تماس بگيرد، چند ثانيه قبل از زنگ خوردن گوشي و همچنين دريافت SMS، روي علامت G يک خط کشيده مي شود. (در اصل در فاصله بين فشردن دکمه سبز توسط فرستنده و زنگ خوردن در گوشي گيرنده ) .
به همين سادگي شما زودتر از زنگ خوردن گوشي مي توانيد دريابيد که به زودي تماس يا پيامکي خواهيد داشت.

3- ترفند کاهش هزينه اس ام اس انگليسي    
ترفند جديد براي کم کردن هزينه اس ام اس هاي انگليسي در موبايل .
حتما اخبار گران شدن نرخ اس ام اس هاي فينگليش ( مثلا : salam ) رو شنيديد ؟ طبق نرخ هاي جديد مخابرات، اس ام اس انگليسي ( فينگليش ) 24 تومان و اس ام اس فارسي 8 تومان مي باشد .

ظاهرا اين کار براي حمايت از رسم الخط فارسي هست اما همه مي دونيم که اس ام اس فارسي تقريبا 2 تا محسوب مي شه براي يک متن کوتاه چون محدوديت 70 کاراکتر رو داره ! اما اس ام اس فينگليش محدوديت 160 رو داره !!

حال اين سوال پيش مي آيد که مخابرات از کجا مي فهمه اس ام اس فارسي هست و از کجا مي فهمه اس ام اس انگليسي يا همون فينگليش !!؟؟
ما در اينجا روش تشخيص اس ام اس فارسي از اس ام اس انگليسي را در مخابرات و روش استفاده از ترفندي که مخابرات اس ام اس انگليسي شما رو فارسي تشخيص بده بيان مي کنيم !

سيستم تشخيص اس ام اس هاي فارسي از انگليسي مخابرات بسيار ضعيف عمل مي کند. اين سيستم به اول هر اس ام اس توجه مي کند و اگر حرف اول اس ام اس فارسي باشد آن اس ام اس رو فارسي تشخيص مي ده !!

حالا شما براي فريب مخابرات کافيه يک کاراکتر فارسي در ابتداي اس ام اس خودتون بنويسيد !! در ادامه متن فينگليش اس ام اس را تايپ کنيد به اين شکل کل اس ام اس شما از طرف مخابرات به عنوان اس ام اس فارسي محسوب مي شود و با هزينه نصف ارسال مي گردد !

نکته: فقط در اين زمينه شما داراي محدوديت 70 کاراکتر مي شويد.

توجه: اگر شما نمي توانيد فارسي تايپ کنيد مي توانيد کاراکتر فارسي را از اس ام اس هاي رسيده Copy و Paste کنيد.

4- بازگرداني سرعت بالاي گوشي موبايل
ترفند موبايل همه چيز بسيار طبيعي رخ مي‏ دهد؛ گوشي تلفن‏ همراه پس از خريد بسيار خوب کار مي ‏کند، سرعت گوشي بالاست و همه چيز بر وفق مراد است. اما پس از مدتي حس مي‏ کنيد اين گوشي آن گوشي قديم نيست؛ سرعت کار با گوشي افت کرده و برنامه ها با سرعت پاييني باز مي ‏شوند. تصميم مي‏ گيريد که گوشي را فرمت کنيد . اما باز هم مشکل حل نمي‏ شود! پس علت را بايد در چه چيز جستجو کرد؟ در اين ترفند قصد داريم به نکته‏ اي اشاره کنيم که قطعأ تاکنون به آن فکر نکرده بوديد. آري، همه چيز زير سر کارت حافظه مرموز است!

اگر از گوشي استفاده مي‏ کنيد يک کارت حافظه (Memory Card) خارجي دارد، يکي از دلايل کند شدن سرعت گوشي مي ‏تواند مربوط به آن باشد.

همان طور که شما هارد ديسک کامپيوتر خود را هر از چند گاهي Defragment مي ‏کنيد و به اصطلاح آن را سروسامان مي ‏دهيد بايستي از کارت حافظه گوشي خود نيز مراقبت کنيد و هر از چند گاهي آن را دفرگ کنيد.

جهت انجام عمل Defragment بر روي کارت حافظه در محيط ويندوز، شما ابتدا بايستي يک دستگاه رم‏ ريدر Ram Reader يا کارت ‏خوان تهيه کنيد. توسط رم ريدر شما مي‏ توانيد به سادگي کارت حافظه گوشي را در آن قرار دهيد تا يک درايو جديد در کامپيوتر جهت مديريت فايل ‏ها ايجاد شود. اگر کارت حافظه خارجي داريد ولي رم ريدر نداريد پيشنهاد مي ‏شود حتمأ يکي تهيه کنيد تا انتقال فايل ها به گوشي به سهولت انجام گيرد . قيمت آن نيز ارزان است .
پس از قرار دادن کارت حافظه در رم ريدر و نمايش درايو مربوطه در My Computer ، بر روي درايو ايجاد شده با نام Removable Disk، راست کليک کنيد و Properties را برگزينيد.
سپس به تب Tools برويد.
اکنون بر روي دکمه Defragment Now کليک کنيد.
در پنجره باز شده با عنوان Disk Defragmenter بر روي دکمه Defragment کليک کنيد تا عمليات دفرگ آغاز شود.
بسته به حجم کارت حافظه و محتويات آن مدت زماني طول مي‏کشد تا عليات پايان پذيرد .
پس از پايان کار شما مي ‏توانيد با فشردن View Report گزارشي از نحوه کار را مشاهده کنيد.
در پايان کارت حافظه را از رم ريدر جدا کنيد و در گوشي قرار دهيد.
تفاوت سرعت محسوس است.
از اين پس هر از چند گاهي که احساس کرديد سرعت گوشي پايين آمده حتمأ يکبار کارت حافظه آن را دفرگ کنيد.


 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 12 دی 1389  ساعت 8:04 PM نظرات 0 | لينک مطلب

بازاريابي ويروسي» شايد نام خوبي نباشد، اما كاركرد آن بسيار شگفت آور است. در اين نوع بازاريابي به سرعت«فعاليت و بازاريابي» شما هم چون ويروسي، پخش مي شود و ديگران از فعاليت شما آگاه مي شوند. در اين اثر كه صرفاً ترجمه اي است روان از بازاريابي ويروسي، شما با انواع متدهاي انتقال بازاريابي ويروسي، عنصر اثر بخش بازاريابي ويروسي و انواع مبارزات ويروسي آشنا مي شويد. گفتني است دانشجويان مديريت بازرگاني و بازاريابي در كلاس هاي درسي دانشگاه عمدتاً با تعريفي از بازاريابي ويروسي آشنايند، بي آن كه درباره تكنيك هاي آن بدانند. از اين رو اين اثر شما را با تكنيك هاي بازاريابي ويروسي آشنا مي كند.

بازاريابي ويروسي

بازاريابي ويروسي و تبليغات ويروسي به تكنيك هاي بازاريابي اطلاق مي شود كه از شبكه هاي ارتباطي اجتماعي براي افزايش به منظور آگاهي نام تجاري از طريق خود همتاسازي عمليات ويروسي مانند نشر ويروس در كامپيوتر استفاده مي كند. بازاريابي ويروسي گاهي اوقات به مبارزات بازاريابي مخفي مبتني بر اينترنت اطلاق مي شود كه شامل استفاده از website blogs هاي به ظاهر آماتور، كه براي خلق ايجاد شهرت و شايد براي كالا و خدمات جديد طراحي شده اند. دوره بازاريابي ويروسي به مقصودي اطلاق مي شود كه افراد، محتواي جالب اين مقصود را دست به دست مي گردانند و تقسيم مي كنند. اين مقصود اغلب به ضمانت يك نام تجاري براي ايجاد آگاهي نسبت به محصول است. تجارت ويروس اغلب شامل ويدئوكليپ هاي سرگرم كننده، بازي هاي فلش، بازي هاي تبليغاتي، تصويرها و... است. بازاريابي ويروسي به دليل ساده كردن اجراي مبارزات بازاريابي محبوب است. هم چنين به دليل هزينه پايين، هدف گيري خوب و سرعت پاسخ بالا. قدرت اصلي بازاريابي ويروسي، توانايي اش در به دست آوردن گروه بزرگي از افراد علاقه مند با هزينه كم است. سخت ترين ماموريت براي هر شركتي به دست آوردن و نگه داشتن گروه بزرگي از مشتريان اصلي است. از طريق استفاده از اينترنت و عوامل تبليغاتي E-mail تلاش هاي B2C(business to customer) داراي تاثير بيشتري از بسياري ابزارهاي ديگر بازاريابي است. بازاريابي ويروسي، تكنيكي است كه از اذيت Spammail جلوگيري مي كند و استفاده كنندگان كالا و خدمات خاصي را تشويق مي كند تا به دوستان شان خبر دهند. اين مي تواند يك پيشنهاد شفاهي يا دهان به دهان مثبت باشد. يكي از بيشترين ديدگاه هاي موفق ايجاد شده براي به دست آ وردن مشتري هاي اصلي، ديدگاه ارتباط بازاريابي منسجم نام دارد.(IMC)

انواع مبارزات ويروس

1) فرستادن به هم: يك پيامي كه استفاده كننده را براي فرستادن آن به ديگران (Letters Chain) تشويق مي كند.
2) مشوق ويروسي: يك پاداش پيشنهاد داده مي شود هم براي فرستادن پيام و هم براي فراهم كردن نشاني كسان ديگر. اين باعث افزايش مراجعه كنندگان مي شود.
3) مخفي: زماني كه يك پيام ارايه مي شود، به عنوان يك صفحه غيرمعمولي فعال يا يك تكه خبر، بدون انگيزه مرئي و آشكار براي ارتباط يا فرستادن در بازاريابي مخفي چيزهايي كه داد و ستد مي شوند فوراً آشكار نمي شوند.
4) بازاريابي شايعه((Buzzmarketing: تبليغات يا پيام هايي كه ستيزه جويانه به وسيله رقابت در ذوق وسيله يا صلاحيت خلق شده اند. بحث در مورد نتايج رقابت و هم ستيزي منجر به ايجاد تبليغات دهان به هان و شايعه اي شده است.
5) پايگاه اطلاعات اداره شده استفاده كنندگان: استفاده كنندگان، سيستم هاي ارتباطي خودشان را با استفاده از پايگاه هاي اطلاعاتي فراهم شده به وسيله خدمات Online خلق و اداره مي كنند. تامين كننده با دعوت ديگران براي شركت در انجمن آن استفاده كنندگان يك ويروسي را خلق مي كنند و زنجيره منتشر و نمو ارتباط ها كه به طور طبيعي باعث نمود تشويق ديگران براي پيوستن به فهرست مي شود.

متدهاي انتقال بازاريابي ويروس

1) word of web - نوشتن در يك web مبتني بر قالبي كه آن اطلاعات را به Email برمي گرداند و براي دريافت كنندگان مي فرستد.
2) word of Email - اين نوع خيلي معمول است؛ ارسال E-mail مثل جوك ها، نقل قول ها و عكس هاي توافقي.
3) word of mounth - دهان به دهان.
4) Word of IM)Instant message): شايد سريع ترين شيوه به وجود آمده در انتقال باشد(پيام هايي كه به سرعت بين كاربران در اينترنت منتقل مي شود)
5) بحث هاي مردمي: بسياري از انجمن هاي Online داراي اجتماعي هستند كه با عنوان هاي بسياري سر و كار دارد، اين عنوان هاي مردمي مي تواند بار مثبت يا منفي داشته باشد كه بستگي به فرهنگ انجمن دارد.
6) Social bookmarking - نگهداري كردن آدرس يك website در favorites lists در كامپيوتر: افراد لينك ها را در website ها قرار مي دهند، سپس websiteها اين لينك ها را براي افرادي كه به هر يك از اين linkها علاقه دارند، گردآوري مي كنند.
7) پاداش براي رجوع: گاهي اوقات بازاريابي شركت ها، پاداشي را براي رجوع مشتري پيشنهاد مي دهند.
8) پروتكل مخابراتي(ارتباطي): مثلا در راديوهاي غيرحرفه اي، متدهاي تازه كار در پايان هر مكالمه كارت هاي QSL مبادله مي كنند كه پروتكل ارتباطي انتظار دارد از هر فردي اطلاعات QSL را به ديگران انتقال دهد.
9) Bluetooth استفاده گسترده از تلفن هاي موبايل اين امكان را پديد آورده كه ويديوهاي پيشرفته اي بتواند به صورت ويروسي بين handsets هايشان توزيع شود (در موبايل هايي كه داراي Free Bluetooth هستند).
10)Blog Publicity   وقتي رهبران با عقايد كافي در صنعت در مورد برخي چيزها بحث مي كنند، معمولا به blog هاي ديگر هم پخش خواهد شد.

موانع برسرراه بازاريابي ويروسي

1) اندازه: اگر ويروس محتوايش شامل ويدئو كليپ باشد، ممكن است براي دريافت كننده خيلي بزرگ باشد اما امروزه اين مشكل برطرف شده چنان كه mailbox داراي ظرفيت بيشتري براي دريافت فايل هاي بزرگ شده اند.
2) ساختار واسطه: يك نبرد بازاريابي ويروسي موفق نخواهد بود، اگر پيام در Format باشد كه بيش ترين افراد نمي توانند استفاده كنند.
3)mail-attachment-E(ضميمه) mail-E: بسياري از افراد پيام ها را هنگامي دريافت مي كنند كه در محل كار هستند و نرم افزارهاي Anti-Virus Software يا firewalls شركت مي تواند از دريافت يا ديدن اين ضميمه ها به وسيله افراد جلوگيري كند.
4) سازوكار ارجاع طاقت فرسا: براي موفقيت يك نبرد بازاريابي ويروس بايد استفاده از آن آسان باشد.
5) كارشكني: مخصوصا در مورد سبك مخفي بازاريابي، كشف ماهيت بازاريابي يك مبارزه مردمي ممكن است علت ارتباطات اجتماعي مشابهي باشد براي مطلع كردن مردمي كه قصد و نيت تجارتي دارند و يك تحريم رسمي يا غير رسمي براي شركت يا كالاي مورد بحث را ترويج مي دهند.
شش عنصر اثر بخش بازاريابي ويروسي

1) بخشيدن محصولات و خدمات ارزشمند: بسياري از برنامه هاي بازاريابي ويروسي، كالا و خدمات ارزشمندي را براي جلب توجه هديه مي دهند مثل: خدمات اي ميل رايگان، اطلاعات رايگان برنامه هاي نرم افزاري رايگان كه وظايف قوي را نشان مي دهد.
2) فراهم كردن انتقال آسان براي ديگران: ويروس زماني منتشر مي شود كه زمينه اش براي انتقال آسان باشد. رسانه اي كه پيام بازاريابي ما را حمل مي كند، بايد براي انتقال و جايگزيني آسان و راحت باشد: graphic،website ،  emailو... .
3) گسترش به طور آسان از كوچك به بسيار بزرگ: براي خيلي زود منتشر شدن متد انتقال از كوچك به بسيار بزرگ به طور سريع قابل گسترش باشد.
4) بهره برداري از انگيزه ها و رفتارهاي مشترك و معمول: يك نقشه با هوش بازاريابي ويروسي از انگيزه هاي مشترك افراد براي انتقال بهره مي گيرد.
5) استفاده هم اكنون از شبكه ارتباطي: بسياري از افراد اجتماعي هستند. افراد در اينترنت روابط شان را توسعه مي دهند آن ها Email Address يا websit هاي مورد علاقه شان را انتخاب مي كنند. بايد بياموزيم كه پيام هاي خود را در ارتباطات هم زمان بين افراد قرار دهيم.
6) منفعت بردن از ديگر منابع: بيش ترين خلاقيت برنامه هاي بازاريابي ويروسي استفاده از منابع ديگر براي گفتن مقصود است مثلا قرار دادن يك متن يا گرافيك در website هاي ديگر.

منبع: روزنامه سرمایه


 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 12 دی 1389  ساعت 8:03 PM نظرات 0 | لينک مطلب

بیشتر استخوان های بدن با اتصال به استخوان های دیگر عمل می كنند اما برخی از آنها به جای استخوان به تاندون ها یا عضلات متصل هستند كه اصطلاحا به آنها «سزاموئید» می گویند.

كشكك زانو بزرگترین سزاموئید بدن انسان است و دو سزاموئید اصلی دیگر نیز در نزدیكی انگشت شست پا و در كف پا قرار دارد.

به گفته متخصصان ارتوپد، وقتی تاندون های اطراف این استخوان ها تحریك پذیر و ملتهب شوند، حالتی بروز می كند كه سزاموئیدیت نام دارد.

به گزارش سایت اینترنتی هلت دی، آكادمی جراحان ارتوپد آمریكا برای بهبود این عارضه در پاها چندین دستورالعمل را پیشنهاد می كند. نخست اینكه با ادامه فعالیت و فشار روی عضو آسیب دیده پرهیز كنید چون باعث تشدید درد آن می شوید.

برای كنترل درد می توانید از ایبوبروفن یا آسپیرین استفاده كنید، به عضو آسیب دیده استراحت بدهید و یا روی آن كیسه یخ قرار دهید تا التهاب آن تسكین یابد.

همچنین توصیه می شود كه فعالیت های روزانه را آرام تر از سربگیرید و از انداختن وزن و فشار زیاد روی پاها پرهیز كنید.

علاوه بر اینها می توانید نواری را به انگشت شست پا بیاندازید تا اندكی به سمت پایین قرار بگیرد.
 
منبع: خبرگزارى ايسنا


 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 12 دی 1389  ساعت 8:00 PM نظرات 0 | لينک مطلب

اخلاق، جمع خُلُق يا خُلْق به‌معناى صورت باطنى و ناپيداى انسان است كه سرشت و سيرت نيز ناميده مى‌شود; چنان‌كه خَلْق بر صورت ظاهرى و ديدنى انسان دلالت دارد.[1]
خُلق در اصطلاح، ملكه‌اى نفسانى است كه به اقتضاى آن، فعلى به سهولت و بدون نياز به فكر‌كردن، از انسان صادر مى‌شود. «ملكه» آن‌دسته از كيفيات نفسانى است كه به كندى از‌بين مى‌رود، در برابر دسته ديگرى ازآن به نام «حال» كه به سرعت زوال مى‌پذيرد.[2] ارتباط ميان معناى لغوى و اصطلاحى خُلق بدين‌گونه است كه صورت باطنى انسان را كيفيّات نفسانى وى مى‌سازد; چنان‌كه صورت ظاهرى وى را كيفيّات جسمانى او رقم مى‌زند.
با توجّه به‌معناى اصطلاحى، تنها به قوّه انجام دادن كار، خُلق گفته نمى‌شود; زيرا رابطه خُلق با انجام دادن كار، بيش از حد مذكور است. نسبت خُلق با انجام دادن كار مانند نسبت آمادگى و مهارت كاتب با نوشتن حروف و كلمات است كه به سهولت و بدون فكر و تروّى صورت مى‌گيرد;[3] چنان‌كه خُلْق بر خودِ فعل انجام گرفته نيز اطلاق نمى‌شود و فقط بر مصدر روحى و نفسانى انجام‌دادن كار اطلاق مى‌گردد;[4] امّا برخى از باب توسعه و مجاز آن را درباره خود فعل نيز به‌كار‌مى‌برند.[5]
خُلْق، براساس نوع فعلى كه از آن صادر مى‌شود به پسنديده يا ناپسند اتّصاف مى‌يابد; هرچند وقتى خُلْق يا اخلاق به‌صورت مطلق و بدون وصف يا قيدى به‌كار رود، به‌معناى خُلْق پسنديده است.[6]
با توجّه به تعريف اصطلاحى خُلق، در تعريف حكيمان مسلمان از علم اخلاق، به‌طور معمول عنايت اصلى به خُلقيّات و ملكات و تميز نيك و بد آن‌ها از يك‌ديگر است و توجّهى به خود فعل نيست.[7]
چنان‌كه اشاره شد، اتّصاف خُلْق به پسنديده يا ناپسند براساس حُسن و قُبح افعالى است كه از وى صادر مى‌شود; پس جاى اين پرسش هست كه در چه علمى بايد حُسن و قُبح فعل را شناخت تا به شناسايى خُلْق پسنديده يا ناپسند دست يافت؟
احتمالا با توجّه به اين پرسش است كه برخى از حكيمان بزرگ، در گذشته، و بسيارى از عالمان معاصر، تعريفى جامع از علم اخلاق ارائه مى‌كنند; به‌طورى كه شناسايى حُسن و قُبح افعال كلّى را هم جزو علم اخلاق مى‌دانند.[8]
در قرآن كريم، واژه اخلاق و نيز خُلْق به‌كار نرفته است; امّا واژه «خُلُق» 2 بار ذكر شده است: 1.‌در ستايش پيامبر گرامى اسلام خداوند مى‌فرمايد: «واِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم». (قلم/68،‌4)
2. مخاطبان حضرت هود(عليه السلام) در پاسخ به دعوت‌هاى مكرّر او به اخلاق پسنديده عقلى و شرعى، گفتند: «چه تو ما را موعظه كنى و چه از وعظ و تبليغ ما دست بردارى، ما ايمان نخواهيم آورد» (شعراء/26، 136); زيرا از منظر آنان، اين سخنان چيز تازه‌اى نبود; بلكه تكرار سنّت‌هاى گذشتگان بود و ارزش پيروى نداشت:«اِن هـذا اِلاّ خُلُقُ الاَوَّلين». (شعراء/26، 137)
گرچه واژه خُلُق در همين دو آيه به‌كار رفته است; ولى بى‌ترديد بسيارى از آيات قرآن كريم با مسائل اخلاقى ارتباط دارد; زيرا از طرفى پيامبر‌اسلام(صلى الله عليه وآله)فرموده است: «إنّما بُعِثْتُ لأُتمِّم مكارمَ الأخلاق»[9] و از سوى ديگر، قرآن نيز سند بعثت است; بنابراين، بايد ضمن معرفى مكارم اخلاقى چگونگى آراستگى به آنها را هم بيان كند. از‌جمله آيات مرتبط با مقوله اخلاق، آيات مشتمل بر واژه‌هايى است كه با اخلاق، پيوند مفهومى دارند; مانندواژه‌هاى: دسّ و تزكيه (شمس/91، 9)، سعادت و شقاوت (هود/11، 105; شمس/91، 9‌ـ‌10)، اصلاح و افساد (انفال/8، 1; شعراء/26، 181) و هدايت و ضلالت (تغابن/64، 6)، و نيز آياتى كه به مرتبطات مصداقى اخلاق پرداخته و به خُلق يا عمل خاصّى اشاره كرده و براى مثال از قبح سرقت (مائده/5،33)، ربا (بقره/2، 275) و قتل (مائده/5،29) يا حسن انفاق (نحل/16، 75; آل‌عمران/3، 92) و صدق و راستى (مريم/19،41) سخن رانده است. افزون بر اين، عمده آياتى كه از خداوند، عالم ملكوت، انسان و عالم طبيعت، وحى و رسالت و معاد سخن مى‌گويد، با اخلاق نيز مرتبط‌است.
قرآن كريم، مباحث متنوّع و گسترده‌اى درباره اخلاق دارد كه با تأمّل و ژرف‌كاوى در آيات آن مى‌توان اطّلاعات لازم براى شاخه‌هاى گوناگون پژوهش اخلاقى را به‌دست آورد.
پژوهش‌هاى اخلاقى، به‌طور معمول در 4‌گروه رده‌بندى مى‌شود: يكى اخلاقيّات است كه به «اخلاق توصيفى» هم شناخته مى‌شود و در آن براساس شيوه تاريخى و جامعه‌شناختى، به بيان ارزش‌هاى اخلاقى جامعه خاص مى‌پردازند.[10] ديگرى «فلسفه اخلاق» است كه در ميان دانش‌مندان مسلمان، فيلسوفانى مانند فارابى و ابن‌مسكويه به آن پرداخته‌اند.[11] درباره مسائل اين شاخه، توافقى وجود ندارد; ولى برخى، حوزه آن را از بحث پيش فرض‌هاى اخلاق گرفته تا مباحث معناشناسى، معرفت‌شناسى و معيار اخلاق، گسترده مى‌دانند.
سومى «علم اخلاق» است كه به شكل و سامان‌دهى فضيلت‌ها و رذيلت‌ها و اعمال نيكو و زشت در حالت كلّى مى‌پردازد.
علم اخلاق به‌طور معمول براساس شناخت معيار اخلاقى صورت مى‌گيرد و از اين جهت وامدار فلسفه اخلاق است. در علم اخلاق، با تطبيق آن معيار بر ملكات نفسانى مانند شجاعت، عفّت و جبن و شَرَه (آز‌= طرف افراط عفت)[12] يا بر افعال كلّى مانند وفا به وعده، راست‌گويى، دروغ و خلف وعده، فهرستى از فضيلت‌ها و رذيلت‌ها يا به تعبير غزالى، منجيات (اوصاف نجات‌بخش) و مُهْلِكات (اوصاف تباه‌كننده) به‌دست مى‌آيد; ازاين‌روى گاهى به آن «اخلاق كاربردى» نيز گفته‌مى‌شود.[13]
سرانجام «اخلاق تربيتى» به چگونگى تحصيل فضيلت‌ها و پرهيز از رذيلت‌هاى روحى و عملى مى‌پردازد. آسيب‌شناسى اخلاقى از وظايف اين شاخه از پژوهش‌هاى اخلاقى است.[14]
در اين مدخل، به اختصار برخى از آموزه‌هاى قرآنى را در موضوع‌هاى مختلف اخلاقى‌مى‌آوريم.
اخلاق توصيفى، خلقيّات رايج ميان اقوام و ملل گوناگون يا افراد برجسته را بررسى مى‌كند. اين نوع پژوهش صرفاً جنبه توصيف داشته، از هرگونه داورى درباره درستى يا نادرستى آن خلقيّات، يا سفارش به پيروى يا دورى از آن خوددارى مى‌كند; امّا بى‌ترديد روش قرآن در بيان اخلاقيّات اقوام و افراد كه به آن اهتمام فراوانى دارد، با اخلاق توصيفى رايج متفاوت است; زيرا قرآن از ره‌گذر ارجاع به وقايع عينى، عبرت‌آموزى اخلاقى را مورد نظر قرار داده، همواره اخلاق توصيفى آن، در خدمت اخلاق تربيتى است. توصيف اخلاقّيات در قرآن را مى‌توان در دو بخش پى گرفت:

1. توصيف اخلاقيّات افراد:

در اين بخش، قرآن از بسيارى پيامبران الهى ياد‌كرده و گذشته از اخلاق‌هاى مشترك ميان آنان، برخى را به اوصافى خاصّ ستوده است: ابراهيم را به تسليم خدا بودن (بقره/2،‌131)، مطيع خداوند (نحل/16،120)، حق‌گرا (نحل/16، 123)، شاكر نعمت‌هاى الهى (نحل/16، 121)، بسيار راستگو (مريم/19، 41)، خداترس و بردبار (توبه/9، 114)، و وفادار به پيمان (نجم/53، 37) و نوح(عليه السلام) را به بنده شاكر بودن (اسراء/17، 3); و ادريس(عليه السلام) را به بسيار راستگو بودن (مريم/19، 56); هود را به ناصح (خيرخواه) و امين بودن (اعراف/7، 68); اسماعيل را به بردبارى (انبياء/21، 85; صافات/37، 102) و صادق بودن در وعده‌ها (مريم/19،54); يوسف(عليه السلام)را به اخلاص در بندگى (يوسف/12،23‌ـ‌24); ايوب(عليه السلام) را به صابر و اوّاب (تواب، بسيار بازگردنده) بودن (ص/38،44); موسى(عليه السلام) را به مخلص بودن (مريم/19، 51); داوود(عليه السلام) را به اوّاب بودن (ص/38، 17) و عيسى(عليه السلام) را به نيكى به مادرش (مريم/19،32) ستوده است. به گفته برخى، شكرگزارى نوح، ابراهيم و آل‌داوود; صبر يوسف، ايوب و اسماعيل; قناعت و زهد زكريا، يحيى، عيسى و الياس و عزم شديد براى قيام به حق و شجاعت موسى و هارون(عليهم السلام) از كمالات و فضايل خاص ايشان به‌شمار مى‌آيد و البتّه رسول‌اكرم(صلى الله عليه وآله)با پيروى از هدايت الهى انبياى گذشته (انعام/6،90) و دارا‌بودن همه اوصاف و كمالات مشترك و مختص آنان[15]افزون بر اوصافى چون: رأفت و رحمت براى مؤمنان (احزاب/33،‌43; توبه/9، 128) و نرم‌خويى (آل‌عمران/3، 159)، به داشتن خلق عظيم وصف شده است: «واِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم». (قلم/68، 4)
علاّمه طباطبايى، مقصود از خُلُق عظيم در اين آيه را به قرينه آيات پيشين، اخلاق و منش اجتماعى پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى‌داند;[16] امّا طبق روايتى كه از ابن‌عبّاس نقل شده، مقصود از «خُلُق عظيم» دين اسلام، و مدح پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى استقامت حضرت در دين‌است.[17]
فخررازى، اين برداشت را نادرست مى‌داند; زيرا معتقد است كه دين، مقوله‌اى نظرى است و با كمال قوّه نظرى انسان پيوند دارد; در‌حالى‌كه اخلاق، مقوله‌اى عملى است و به كمال قوّه عملى انسان مربوط است و افزون بر اين، معناى لغوى خُلُق كه سجيّه يا عادت نفسانى است، با دين تناسبى ندارد.[18]
علاّمه طباطبايى نيز كه با توجّه به‌معناى خلق (ملكه نفسانى) و براساس سياق آيات، مقصود از «خُلُق عظيم» را منش اجتماعى رسول‌خدا دانسته، تفسير «خُلُق عظيم» به «دين» را نادرست مى‌داند.[19] با توجّه به اين‌كه ستايش اخلاق فرد بدون ارجاع آن به دين ممكن است. احتمال دارد در اين آيه، خداوند، پيامبر خود را براى اخلاق خوبى كه دارد مى‌ستايد; هرچند در آيات ديگرى، وى را براى استقامت در دين نيز ستايش مى‌كند.
درباره جامعيّت اخلاقى رسول‌خدا(صلى الله عليه وآله)برخى آيه «خُذِ العَفوَ وأمُر بِالعُرفِ واَعرِض عَنِ الجـهِلين» (اعراف/7، 199) را شاهد آورده‌اند.[20] قرآن، افزون بر پيامبران، برخى ديگر از انسان‌هاى برجسته را نيز به دارا بودن صفتى نيكو ستوده است; چنان‌كه در آيه‌12 تحريم/66 پاك‌دامنى حضرت مريم(عليها السلام) را مطرح كرده و او را در اين جهت، الگويى شايسته براى مؤمنان دانسته است.
آياتى از قرآن نيز به اخلاق ناپسند برخى افراد اشاره دارد; مانند: فسادگرى فرعون و ستم وى بر بنى‌اسرائيل (قصص/28،4)، فسق (نمل/27،12)، استكبار وى (عنكبوت/29، 39); ستم كردن و كشتن برادر از سوى قابيل. (مائده/5،29‌ـ‌30)
 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 6 دی 1389  ساعت 8:21 PM نظرات 1 | لينک مطلب

 

 


امروز با وجود ماشینی ‌شدن زندگی، هنوز بافت سنتی زندگی خانوادگی در اغلب جوامع روستایی و عشایری، فرق چندانی با گذشته نکرده و به موازات آنکه بسیاری از مظاهر زندگی مدرن، حتی به سیاه‌ چادرهای عشایری راه یافته و گبه و گلیم زینت‌بخش خانه‌های مدرن شهری شده، هنوز روستاییان و عشایر، قسمت اعظم مایحتاج خانواده خود و دیگر خانواده‌های محل اقامتشان را با استفاده از مواد و مصالحی که طبیعت در اختیارشان گذاشته، به کمک ابزاری ساده و با بهره‌گیری از فرهنگ و فولکلور منطقه تولید می‌کنند.
در میان انواع متعدد صنایع‌دستی کشور، که شهرنشینان کم و بیش اغلب آن‌ها را می‌شناسند، یک محصول نیز هست که با وجود قدمت تولید و کاربردهای متعددش، هنوز چنانکه باید و شاید شناسانده نشده است.
در حالی‌که آشنایی با آن، ضمن برطرف ساختن برخی از نیازهای مصرفی ساکنان مناطق شهری، می‌تواند عامل ایجاد اشتغال و در آمد برای زنان و دختران خانه‌دار محسوب شود و با افزودن به میزان درآمد خانواده‌های روستایی و عشایری، از مهاجرت‌های دائمی پیشگیری کند.

این محصول که در نقاط مختلف کشور با عناوین چیق، چیغ یا چیخ از آن یاد می‌شود و شهرنشین‌ها بیش‌تر از آن با عنوان «پاراوان» یاد می‌کنند، محصولی ساده و بدوی است، که با مواد اولیه‌ای بسیار ارزان قیمت ساخته می‌شود، منتها صبر و هنر زنان و آرایه‌های اصیلی که بر آن نقش می‌بندد، ارزش افزوده بسیار زیادی به آن می‌بخشد.
چیغ که عبارت از بافت حصیری به پهنای تقریبی ۱۵۰ سانتیمتر است و روی آن نقش‌های متفاوتی به وسیله نخ‌های رنگارنگ پشمی ایجاد می‌شود یکی از تولیدات مناطق عشایر نشین کشورمان استکه برای حفاظت اطراف سیاه چادرها از آن استفاده می‌شود.
چیغ از نی که به صورت خود رو در محل زندگی عشایر می‌روید و موی بز بافته می‌شود و از ورود گرما، سرما، باد، باران و خاک به درون چادر پیشگیری می‌کند.

از آنجا که نی‌ها توخالی هستند عایق حرارتی محسوب می‌شوند. هنگام باران نیز به دلیل بالا رفتن رطوبت هوا نی‌ها منبسط می‌شوند و به هم می‌چسبند، به این ترتیب در برابر ورود آب به داخل مقاومت می‌کنند.
در چیغ‌بافی برای تزئین چیغ از پشم و کامواهای رنگی استفاده می‌کنند. نقش‌های به کار رفته روی چیغ هندسی و ذهنی است.
هنوز پس از سال‌ها که از زندگى شهرى مى‌گذرد چیغ در میان کوچ نشینان جایگاه ویژه‌اى دارد و به عنوان یکى از هنرها و صنایع‌دستى اغلب زنان کوچ نشین محسوب مى‌شود.


تاریخچه چیغ‌بافی
چیغ مثل اغلب دیگر رشته‌های صنایع‌‌دستی در طول سده‌ها و سال‌های متمادی شکل گرفته و به ‌تکامل رسیده و با صراحت نمی‌توان تاریخی دقیق برای ابداع و پیدایی آن تعیین کرد، اما چون از نظر ساختار در گروه حصیربافی قرار می‌گیرد، می‌توان تصور کرد شعبه‌ای از هنر حصیربافی است که برحسب ضرورت‌های مناطق تولید و به ‌پشتوانه ذوق تولید‌کنندگان، به تدریج از حصیربافی فاصله گرفته است.
بافت چیغ، که هم‌اکنون بیش‌تر عشایر منطقه غرب کشور و خصوصا کرمانشاه به آن اشتغال دارند، هنری خانگی و صرفا زنانه است که زنان خانه‌دار، به ‌طور فصلی و در ساعات فراغت از سایر امور خانه‌داری به آن می‌پردازند.



طرز تهیه چیغ
مهم‌ترین ماده اولیه چیغ‌بافی، نوعی نی مردابی است که حالتی تو خالی دارد و پس از تهیه از اطراف رود‌خانه‌ها یا مرداب‌ها، آن را با ابزار دست‌سازی شبیه کارد، می‌ترکانند و از طول به چهار قسمت تقسیم می‌کنند. به طوری‌که پهنای هر قسمت نزدیک به یک سانتی‌متر می‌شود. بعد از نخ پشمی ریسیده و رنگرزی شده‌ای که گاه نیز آمیخته با موی بز است، برای بافت بهره می‌گیرند.
بافندگان، که معمولاً کار ریسندگی را نیز خودشان انجام می‌دهند، پشم حاصل از دام‌هایشان را با ابزار دستی ساده‌ای ریسیده و با استفاده از مواد رنگداری که از طبیعت منطقه به دست می‌آید، رنگرزی می‌کنند و سپس، در مرحله تولید، طرح مورد نظر برای تهیه محصول را یا بخاطر داشته و به طور ذهنی آن را به قسمت‌های متفاوت تقسیم کرده و هر نی را بر طبق آن می‌بافند و یا اینکه طرح را روی کاغذ ترسیم کرده و هر نی را روی نقشه نخ پیچی می‌کنند که در مورد زنان چادر نشین حالت اول بیشتر صادق است.
این طرح‌ها که به تمامی اصیل و سنتی است گوناگون و زیبا بوده و نقش‌هایی نظیر شیر، آهو، گوزن و ... را شامل می‌شود.
سپس نخ‌های پشمی و رنگین را بر روی قسمت‌هایی از هر نی ‌که به طور معمول ۵/۱ سانتی‌متر عرض دارد، می‌پیچند و پس از انجام این مرحله، کاری را که بی‌شباهت به بافت حصیر پنجره نیست، شروع می‌کنند و حدود ۳۲ عدد نی را به هم می‌بافند و حصیر کوچکی به وجود می‌آورند که «دسته» نامیده می‌شود و سپس، شش دسته را دوباره به هم می‌بافند و در نهایت محصولی می‌سازند که سه متر طول و ۵/۱ متر عرض دارد و در آن، نخ‌های رنگینی که روی نی‌ها پیچیده شده، طوری کنار هم قرار می‌گیرد، که نقشی بدوی، اما در عین حال چشم‌نواز و زیبا را به نمایش می‌گذارد.
امروزه با استفاده از این نوع کار دستی اشیای متنوعی از جمله پاراوان، پرده یا پوشش دیوار و صفحه‌های اسپند (جهت دوری از چشم بد، به اعتقاد عامه) تولید می‌شود همچنین سبدهای حصیری دهانه گشاد نیز از جمله تولیدات این نوع هنر دستی است.

چیغ دو نوع مصرف دارد یکی نو ساده و یک رنگ است مخصوص حفاظت بره‌های کوچک در فصول سرد سال که در قسمت گوشه یا پشت چادر برپا داشته و کف آن را با خس خاشاک می‌پوشانند تا بره‌ها و بزغاله‌ها بیمار نشوند.
نوع دوم آلاچیق است که دورتادور چادرسیاه می‌کشند و مانع ورود سرما و گرد و خاک بداخل چادر است.



ویژگی‌های چیغ

طرح‌ها، رنگ‌ها و زیبایی‌های چیغ، به نوعی نشان‌دهنده سلیقه زن کوچ‌نشین در نمایش روحیات و خواسته‌هایش محسوب می‌شود و با گشت و گذاری در میان سیاه چادرهای عشایر یک منطقه، با دقت در نقش و رنگ چیغ‌های اطراف هر چادر، به خوبی می‌توان احساس بانوی آن چادر را درک کرد.
چیغ در اطراف چادرهای عشایری، به صورت یک حصار نصب می‌شود و بزرگترین خاصیتش این است که جلوی تابش مستقیم آفتاب به چادر را می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد گرمای آفتاب به داخل چادر نفوذ کند.
در ساعاتی از روز و همچنین شب‌ها، وقتی لبه‌های چادر را بالا می‌زنند تا هوای خنک به داخل بیاید، چیغ ضمن آنکه مانع ‌دیده شدن درون‌ چادر از ‌بیرون ‌می‌شود، هوای خنک را از لابه‌لای خود عبور می‌دهد و در ضمن ‌جلوی ورود گرد ‌و ‌غبار ‌‌ناشی‌از باد و عبور حیوانات را می‌گیرد.
ابزار و وسایل ‌مورد استفاده‌ در چیغ‌بافی‌از چند وسیله ساده ‌و ‌ابتدایی‌نظیر داس، انواع کارد، سوهان، درفش‌، قیچی، سوزن‌ و... تجاوز نمی‌کند و آنچه بیش‌تر به محصولات تولیدی زنان ارزش و اهمیت ‌می‌بخشد، مهارت‌و ذوق‌بافندگان است‌.
با این‌همه، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های رشته‌هایی مانند چیغ‌بافی حفظ و تقویت روحیه تعاون و همکاری بین زنان ایلیاتی است. به این نحو که چون پرداختن به چنین صنعتی، همکاری چند نفر را در آن واحد می‌طلبد، به طور معمول، وقتی زن یا دختری قصد بافت چیغ را داشته باشد، عده دیگری از زنان و دختران خانوار یا طایفه به کمکش می‌روند و در ترکاندن نی‌ها، نخ‌پیچی نی‌ها و بافت به او کمک می‌کنند و در نتیجه، محصولی که بافت آن ممکن است پنج تا شش روز طول بکشد، در یک روز به پایان می‌رسد.

منبع: chtn.ir

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 6 دی 1389  ساعت 8:20 PM نظرات 0 | لينک مطلب


لازم به ذکر است که بیماری دیابت نوع دو که روزگاری فقط بیماری افراد میانسال به بالا بود، اکنون در سنین جوانی نیز مشاهده می شود....

دیابت و بیماری های متابولیک ناشی از چاقی به دلیل شیوع روزافزون چاقی در کشور ما و نیز سایر کشورها در طی سال های اخیر شیوع پیشرونده ای داشته است، طوری که باعث شده همه ی ما کم و بیش در بین آشنایان و اقوام خود مبتلایان به این بیماری مزمن را داشته باشیم. میزان مبتلایان به دیابت را حدود پنج میلیون نفر در کشور تخمین می زنند که بیش از 90 تا 95 درصد از مبتلایان به این بیماری، مبتلایان به دیابت نوع دوم می باشند. در دیابت نوع دو، انسولین (هورمون تنظیم کننده قند خون) حداقل در مراحل اولیه به میزان کافی ترشح می شود، ولی به نوعی، مقاومت در برابر عملکرد طبیعی این هورمون در سطح سلول های بدن وجود دارد که نتیجه آن بالا رفتن سطح قند خون می باشد.

لازم به ذکر است که بیماری دیابت نوع دو که روزگاری فقط بیماری افراد میانسال به بالا بود، اکنون در سنین جوانی نیز مشاهده می شود. علت شیوع دیابت و نیز افزایش ابتلای به این بیماری در سنین جوانی را شیوه زندگی ناسالم اعم از تغذیه، فعالیت بدنی و سایر جنبه های زندگی امروزی ذکر می نمایند.

اگرچه دیابت یک بیماری متابولیک مزمن می باشد که می تواند عوارض فراوانی را در سیستم های مختلف بدن ایجاد نماید، ولی داشتن شیوه زندگی سالم اعم از تغذیه صحیح، فعالیت بدنی و نیز عوامل مختلف دیگر مانند کنترل عوامل روحی و روانی باعث کنترل پیشرفت این بیماری و داشتن زندگی مشابه افراد سالم خواهد شد.

مطالعات متعدد نشان داده اند که تغذیه سالم، تاثیر قابل توجهی در کنترل علائم و نیز جلوگیری از پیشرفت بیماری دیابت نوع دو و نیز بیماری های پیش زمینه آن به ویژه چاقی خواهد داشت.

اما رژیم غذایی مناسب برای افراد مبتلا به دیابت نوع دو، یکی از معضلات اساسی خانواده ها پس از اطلاع از ابتلای یکی از آنها به این بیماری است. در این بین توصیه های ضد و نقیض و یا تجربیات شخصی خیلی از افراد، زمینه ساز ایجاد مشکلات فراوان برای این افراد می شود.

یکی از سوالات اساسی و ابتدایی مبتلایان به دیابت نوع دو این است که:

رژیم غذایی یک فرد مبتلا به دیابت نوع دو تا چه میزان با رژیم غذایی یک فرد سالم باید متفاوت باشد؟

به محض این که شما با یک آزمایش خون و تایید پزشک، متوجه افزایش قند خون خود و ابتلای به دیابت نوع دو می گردید، خود و نیز همه خانواده تان این تصور را پیدا خواهید کرد که دیگر باید از غذاهای لذیذ و یا به نوعی لذت بردن از غذا و رفتن به رستوران تا آخر عمر خداحافظی نمایید. در مراحل اولیه نیز به دلیل ترس از این بیماری سعی می کنید رژیم غذایی سختی را داشته باشید که گاه با حذف کامل برنج، نان و مواد نشاسته ای همراه است. گاهی نیز به دلیل آن که نمی توانید اشتهای خود را پس از شروع خوردن غذا کنترل نمایید، ترجیح می دهید یک وعده غذایی خود را حذف نمایید و یا از نشستن با خانواده بر سر یک سفره پرهیز نمایید.

در مراحل اولیه، شاید رعایت این نوع رژیم غذایی به دلیل ترس از عوارض این بیماری برای شما امکان پذیر باشد و همراه آن کاهش قند خون را ببینید، ولی دیر یا زود از این رژیم غذایی سخت دست خواهید کشید، زیرا از یک طرف بیماری دیابت، یک بیماری مزمن است که شاید تا آخر عمر با شما همراه باشد و از طرف دیگر غذا، یک نیاز طبیعی بدن بوده که محدودیت بیش از حد آن امکان پذیر نمی باشد. تحمل رژیم غذایی سخت وقتی ناممکن تر می شود که شما بدانید خیلی از مبتلایان به دیابت نوع دو به دلیل رژیم غذایی نادرست و علاقه ی وافر به انواع غذاهای ناسالم به این بیماری مبتلا شده اند. لذا اعتصاب غذا و دست کشیدن از مواد غذایی لذیذ، در طولانی مدت امکان پذیر نخواهد بود.

اگر شما دچار افزایش وزن و قند خون بالا باشید، شاید در مراحل اولیه با رعایت رژیم غذایی سخت بهبود مختصری به دست آورید، ولی پس از قطع این نوع رژیم، بلافاصله هم کنترل قند خونتان دچار اشکال خواهد شد و هم وزن تان بیشتر خواهد گشت.

متاسفانه باید گفت تغییرات متناوب رژیم غذایی که با تغییرات مکرر قند خون و وزن همراه می باشد، عوارض جانبی بیشتری نسبت به قند خون و وزن بالا که در یک دوره زمانی ثابت باقی مانده اند، برای سلامتی شما خواهند داشت.

مژده ای که باید به شما بدهم آن است که بر اساس نظر متخصصین دیابت و به ویژه انجمن متخصصین دیابت آمریکا، رژیم غذایی یک فرد دیابتی با یک رژیم غذایی سالم که برای عموم جامعه توصیه می شود تفاوت چندانی نخواهد داشت. به عبارت دیگر اگر شما مبتلا به دیابت نوع دو شده اید ، مجبور نیستید غذای خود را از غذای خانواده جدا کنید و غذای جداگانه، یک نظریه قدیمی است که با رژیم های نوین غذایی مطابقت ندارد.

همه ما برای حفظ سلامتی خود باید از غلات سبوس دار، میوه و سبزیجات بیشتر استفاده نماییم و مصرف چربی های اشباع و ترانس را باید به حداقل برسانیم. همان طور که می دانیم نوع چربی خوراکی، تاثیر قابل توجهی در سلامت قلب و سیستم گردش خون خواهد داشت. در توصیه های جدید تغذیه ای، به جای داشتن رژیم غذایی بدون چربی به سمت یک برنامه غذایی متعادل همراه با مصرف متوسط چربی سالم (چربی های غیر اشباع) در حال حرکت هستیم. به همین دلیل توصیه می کنیم اگر جدیدا مبتلا به دیابت نوع دو شده اید و از طرفی دچار چاقی و به ویژه چاقی شکمی هستید، رژیم های غذایی معجزه آسا مانند رژیم های غذایی کم کربوهیدرات را برای خود انتخاب نکنید، زیرا چاقی و بیماری های متابولیک وابسته به آن مانند دیابت، یک روزه ایجاد نشده اند که یک روزه ریشه کن شوند، هر چند که شما به تازگی متوجه ابتلای به آن شده اید.

رژیم های غذایی سخت مانند رژیم های پُر پروتئین و کم کربوهیدرات شاید بتوانند در کوتاه مدت باعث کاهش وزن شما و به تبع آن کاهش قند خون شما گردند، ولی در طولانی مدت در حفظ وزن کاهش یافته و نیز کنترل قند خون شما موفق نخواهند بود.

از آنجا که دیابت یک بیماری مزمن است و شاید تا آخر عمر با شما همراه باشد، پس از ابتلای به دیابت، باید شیوه ای را در تغذیه و روش زندگی خود برگزینید که تا سال ها قابل انجام باشد. دقیقا مانند یک فرد عینکی که پس از ضعیف شدن چشم خود با انتخاب عینک مناسب تا سال های متمادی بدون مشکل به زندگی خود ادامه می دهد، شما نیز می توانید با تغییر شیوه زندگی خود، به تدریج وزن و قند خون خود را کاهش دهید و همچنان آن را در نقطه متعادل نگه دارید.

جالب است بدانید حتی انجام تغییرات کم در عادات غذایی، به ویژه در افرادی که شیوه غذایی کاملا غلطی دارند و در سنین جوانی مبتلا به دیابت نوع دو شده اند، می تواند تغییرات قابل ملاحظه ای را در میزان قند خون و نیز چربی های خون ایجاد نماید. آنچه باید پس از تغییر در رژیم غذایی بدان توجه نمایید آن است که معمولا تغییر سایز به ویژه در مبتلایان به چاقی شکمی، زودتر از سایر تغییرات ایجاد می شود و پس از آن تغییرات قند خون را مشاهده می کنید و پس از آن تغییرات وزنی را. لذا در مورد مقاومتی که بدن شما در مراحل اولیه نسبت به تغییرات وزن نشان می دهد نگران نباشید، زیرا هدف اولیه از داشتن رژیم غذایی در دیابت، کنترل قند خون است و پس از آن، کاهش وزن نیز میسر خواهد شد.

پس به طور خلاصه باید گفت اگر شما مبتلا به دیابت نوع دو هستید، لازم نیست از غذای معمول خود دست بکشید، بلکه با تغییر شیوه غذایی و داشتن عادات غذایی صحیح می توانید سلامتی خود را برگردانید. لذا از اجرای رژیم های غذایی معجزه آسا و سخت پرهیز کنید.

در مراحل اولیه برای پیروی از یک برنامه غذایی سالم، نیاز به دوره های کوتاه مدت مشاوره تغذیه خواهید داشت، ولی این بدان معنا نیست که شما باید همیشه از آن نوع غذاها استفاده نمایید و یا همیشه تحت نظر کامل در انتخاب نوع غذای خود باشید. بلکه شما در آن دوره ها یاد خواهید گرفت که با افزایش اطلاعات تغذیه ای و از آن مهم تر تغییر در رفتارهای خود و ایجاد انگیزه لازم برای ادامه آن رفتارها، شیوه تغذیه سالم را عملی سازید.

در بیمارانی که نمی توانند خود را با یک برنامه غذایی سالم و سازگار با شرایط خانواده تطبیق دهند، استفاده از یک برنامه ی غذایی دقیق که در آن میزان کربوهیدرات ها و به ویژه انواع قندهای ساده به طور کامل محدود شده باشد ( برنامه شمارش کربوهیدرات) کمک کننده خواهد بود. ولی در همین افراد نیز به تدریج می توان رفتارهای غذایی صحیح را که از آزادی عمل بیشتری برخوردار است، تجربه نمود.

برای مشاهده ی وب سایت دکتر حمیدرضا فرشچی می توانید به آدرس اینترنتی www.novindiet.com مراجعه نمایید.
 دکتر حمیدرضا فرشچی -
متخصص تغذیه - فوق تخصص دیابت و چاقی


 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 1 دی 1389  ساعت 9:05 PM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net