زندگی زیباست!

  1. لبخند زدن، انسان را جذابتر می کند.
  2. لبخند زدن، اخلاق را تغییر می دهد.
  3. لبخند زدن، مسری است.
  4. لبخند زدن، جلوی استرس و نگرانی را می گیرد.
  5. لبخند زدن، سیستم ایمنی بدن را بهبود می بخشد.
  6. لبخند زدن، فشار خون را پایین می آورد.
  7. لبخند زدن موجب افزایش هورمون ها می شود.
  8. لبخند زدن، انسان را جوانتر نشان می دهد.
  9. لبخند زدن، انسان را موفق و خوشبخت نشان می دهد.
  10. لبخند زدن به انسان کمک می کند تا مثبت اندیش باشد


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در شنبه 18 اردیبهشت 1389  ساعت 11:21 PM نظرات 0 | لينک مطلب
1- بعضی از مردم به خاطر گذشته‌شان، تحصیلاتشان و... موفق نیستند.
هیچ كس نمی‌تواند موفق باشد مگر بخواهد و سپس برای بدست آوردنش بكوشد.

2- افراد موفق اشتباه نمی‌كنند.
آن‌ها هم مثل ما اشتباه می‌كنند فقط اشتباهشان را تكرار نمی‌كنند.

3- برای موفق شدن باید 60 (70، 80، 90 و...) ساعت در هفته كار كرد.
موفقیت به «زیاد» انجام دادن كاری ربط ندارد، بلكه بیشتر به «درست» انجام دادن آن ربط دارد.

4- فقط اگر قواعد خاصی را اجرا كنیم موفق می‌شویم.
چه كسی قواعد را به وجود می‌آورد؟ موقعیت‌ها متفاوتند. گاهی لازم است از قواعد خاصی پیروی كنیم و گاهی نیز باید قواعد ساخته خودمان را بكار بندیم.

5- اگر كمك بگیریم، این دیگر موفقیت نیست.
موفقیت به ندرت در تنهایی رخ می‌دهد. آن‌هایی را كه به موفق شدن تو كمك می‌كنند، شناسایی كن. تعدادشان كم نیست.

6- باید خیلی شانس بیاوریم تا موفق شویم.
بله، كمی باید شانس آورد اما بیشتر به كار سخت، دانش و جدیت احتیاج است.

7- فقط اگر زیاد پول درآوریم موفقیم.
پول یكی از نتایج موفقیت است، اما ضامن آن نیست.

8- باید همه بدانند كه ما موفق هستیم.
شاید با بدست آوردن پول و شهرت بیشتر، افراد بیشتری از كارتان باخبر شوند. اما، حتی اگر شما تنها كسی باشید كه از این موضوع باخبرید، هنوز آدم موفقی هستید.

9- موفقیت، یك هدف است.
موفقیت بعد از رسیدن به اهداف بدست می‌آید. وقتی می‌گویی «می‌خواهم آدم موفقی شوم» از شما سوال می‌كنند: «در چه چیزی؟»

10- به محض این‌كه موفق شویم، گرفتاری‌ها هم تمام می‌شوند.
شاید فرد موفقی باشی، اما خدا كه نیستی. پستی و بلندی‌ها در پیش‌اند. از موفقیت امروزت لذت ببر، فردا روز دیگری است


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در جمعه 17 اردیبهشت 1389  ساعت 12:04 AM نظرات 0 | لينک مطلب
 

زن و شوهران پرمسأله، خود را سالم‌ترین و عاقل‌ترین می‌دانند!!!

چرا گروهی از زنان یا شوهران به اشباهات رفتاری و روانی دیگری تأکید دارند؟

سازگاری یکی از اصلی‌ترین نشانه‌ی سلامت روانی است.

فرآیند زندگی مشترک بسیار پیچیده، حساس و مهم‌ است. 

وقتی زندگی مشترک شروع می‌شود، زن و مرد هریک به نوبه‌ی خود آگاهانه یا ندانسته متعهد می‌شوند که برای ایجاد و داشتن زندگی مشترکشاد و پرطراوت در کنار هم تلاش کنند. این امر زمانی تحقق می‌یابد که:

1- زوج‌ها دوست داشتن واقعی و عشق‌ورزی را به‌درستی آموخته باشند تا بر زندگی مشترک‌شان، مهر، محبت و عشق حاکم شود.

2- آگاهی‌های لازم در زمینه‌ی تفاوت‌ها، نیازها و چگونگی رفع نیازهای خود و همسرشان را کسب کنند و به معیارهای خود و همسرشان احترام بگذارند؛ به‌ویژه نیازهای احساسی و عاطفی همدیگر را درک کرده و آگاهانه و به‌درستی، آن‌ها را برطرف سازند.

3- مهارت‌های لازم برای ایجاد روابط مؤثر بین خود و همسر را آموخته و همواره معتقد باشند که می‌توانند زندگی مشترک رضایت‌بخشی را فراهم سازند.

کسب آگاهی و مهارت‌های ضروری زندگی مشترک، آموختنی‌ست؛ برای کسب هرگونه مهارتی در هر زمینه‌ای، معمولاً آموزش‌دیدن به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم ضرورت دارد چراکه انسان با آموزش، پرورش و عمل است که آگاهی، مهارت و تجربه‌ی لازم را کسب نموده و با خلاقیت خود، به گسترش آن می‌پردازد. وجود مهدهای‌کودک، مراکز پیش‌دبستانی، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، انواع بی‌شمار کارگاه‌ها و کلاس‌های آموزشی و پرورشی در دنیا، دلالت بر این دارد که در هر موردی، می‌بایست دوره‌ی آموزش‌های لازم و درست را طی و مهارت و تجربه‌های لازم و کافی را کسب نمود. با وجود این‌که آموزش ازدواج برای تشکیل زندگی مشترک موفق برای همه‌ی دختران و پسران بسیار حیاتی‌ست و شاید بتوان گفت که حتی از سایر آموزش‌ها نیز مهم‌تر و اثرگذارتر می‌باشد، اما متأسفانه این امر در تعداد کمی از خانواده‌ها و جوامع پذیرفته شده و به‌مرحله‌ی اجرا درآمده است. گویا همه‌ی دختران و پسران به‌طور مادرزاد و خودکار، اطلاع کاملی از تشکیل زندگی مشترک موفق داشته و نیازی به طی دوره‌های همسرداری و شناخت بیش‌تر از دنیای هم ندارند! درحالی‌که با مراجعه به مشاوران و روان‌شناسان خبره و یادگیری و کسب مهارت‌های ضروری‌ و شناخت بیش‌تر خود و همسر است که زوج‌ها می‌توانند در برابر مسائل و موانع، راه‌حل‌های مناسب را انتخاب ‌کنند و آگاهانه باورها، اندیشه‌ها، احساسات و عملکرد خویش را در مسیر هدف‌های‌شان قرار داده و زندگی مشترک موفقی را بسازند.

می‌گویند زندگی مشترک همانند بازی «تخته نرد» است؛ اگرچه انتخاب عدد تاس‌ها در اختیار ما نیست، اما نحوه‌ی بازی در اختیار خودمان است. هرقدر مهارت بازی بالاتر و تکنیکی‌تر باشد، امکان موفقیت و برنده‌شدن نیز بیش‌تر می‌شود.

در زندگی مشترک، هرچند خیلی از عوامل بیرونی را نمی‌توان کنترل‌کرد و هم‌چنین برای بسیاری از زوج‌ها، انتخاب و برداشت‌ از رویدادهای پیرامون، ناآگاهانه و ناهوشیارانه است اما:

 زوج‌هایی که دارای آگاهی و مهارت‌های لازم هستند و می‌توانند بر ذهن خود مدیریت ‌کنند، باورهای مثبت را جایگزین باورهای منفی می‌کنند و در بیش‌تر موارد از مسائل، آگاهانه و هوشیارانه برداشت مثبت می‌نمایند و رابطه‌ی زناشویی خود را رضایت‌بخش‌تر و جذاب‌تر و بالنده‌تر می‌سازند.

زوج‌هایی که نگرش و باورهای منفی نسبت به همسر و امور زندگی دارند، جلوی پیشرفت و بهبود روابط زناشویی‌شان گرفته می‌شود چراکه باورهای منفی بر اندیشه، احساسات و اعمال‌شان تأثیر منفی گذاشته و نمی‌گذارد زوج‌ها مشکلات خود را به‌درستی درک و حل نمایند. درواقع باورهای منفی، منشأ اصلی اختلاف‌ها و آزردگی‌ بین زوج‌ها می‌شود. به‌عبارت دیگر عواملی چون ترس، شک و تردید، پایین‌بودن اعتمادبه‌نفس، نداشتن شجاعت و جسارت لازم برای تصمیم‌گیری متفاوت با عقاید دیگران و ده‌ها عامل دیگر موجب می‌شود که بخش عمده‌ی تصمیم‌گیری‌های بیش‌تر زوج‌ها از روی عادت و با اندیشه‌های منفی، غیرجسورانه و غیرخلاقانه باشد.

زوج‌های موفق معتقدند که باورها، اندیشه‌ها، گفتار و رفتارشان را خود انتخاب می‌کنند و همه‌ی عملکردهای‌شان، بازتاب انتخاب‌های درست یا اشتباه و آگاه یا ناآگاه خودشان است. آنان عقیده دارند که کیفیت زندگی مشترک و زناشویی‌شان، همان‌چیزی‌ست که یا خواستار آن بوده و یا زیربار آن رفته‌اند و مسؤولیت آن را برعهده‌‌ گرفته و نتایج مربوطه را می‌پذیرند و درصورت اشتباه، اقدام به جبران آن می‌کنند. این زوج‌ها به‌راحتی احساس‌های خود را بروز می‌دهند و با مذاکره و احترام‌گذاشتن به نظرات یکدیگر و درک همدیگر، زندگی مشترک‌شان را در مسیری رضایت‌بخش و جذاب قرارمی‌دهند.

زوج‌های ناموفق، دیگران را مسؤول ناکامی و شکست خود دانسته و باورها، اندیشه‌ها و رفتار خود را درست می‌دانند و حاضر نیستند که بپذیرند شاید اندیشه‌ها و عملکرد خودشان اشتباه بوده است. این زوج‌ها عدم موفقیت در زندگی مشترک را به گردن همسر، فامیل و دیگران می‌اندازند و کم‌تر حاضر می‌شوند مسؤولیت شکست‌ها را خود بر‌عهده بگیرند. آنان خطاب به همسر و دیگران می‌گویند: حق با من است... اگر به حرفم گوش می‌دادی، این‌طور نمی‌شد... همه‌ی مشکل‌ها از سوی توست... چرا نمی‌توانی احساسم را بفهمی... و ده‌ها نگرش منفی دیگر. مشکل بزرگ بسیاری از زوج‌های پرمسأله این است که خود را سالم و حتی سالم‌ترین و عاقل‌ترین می‌دانند، به اشتباهات گفتاری، رفتاری و روانی دیگران تأکید دارند و به سرزنش و انتقاد از آنان می‌پردازند تا فشار عقده‌ها‌ی درونی‌شان را کاهش دهند.

تصاویر ذهنی، باورها، اندیشه‌ها، عملکرد و قدرت خلاقیت هرکسی، هویت و شخصیت او را شکل می‌دهد؛ اگر بپذیریم که این عناصر در هر سنی قابل تغییر هستند و با تغییر آگاهانه‌ی تصویر ذهنی و باورها می‌توان هویت و شخصیت خود را متحول و دگرگون ساخت، در این‌صورت با دلگرمی و امیدواری بیش‌تری، آماده‌ی ایجاد تغییر در عادات و رفتار خود شده و می‌پذیریم که قابل تغییر و اصلاح هستیم و می‌توانیم با دلگرمی بیش‌تر و آگاهانه، خود را در مسیر تغییر درست قراردهیم و زندگی مشترک رضایت‌بخشی بسازیم.

در هر پیش‌آمدی اگر بدانیم که من، شما و هر زن و شوهری در برابر حوادث و گزینه‌های زندگی خود مسؤولیم و حق انتخاب داریم و هر پیش‌آمدی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قراردهیم، مغز بیش‌تر فعالیت می‌کند و هرچه مغز بیش‌تر کار کند، مسائل‌‌مان بهتر حل می‌شود. بنابراین با ارتقای آگاهی، تمرین، تکرار و استفاده‌ی بیش‌تر از مغز، می‌توان به‌موقع و به‌درستی اقدام‌کرد و در هر شرایطی آگاهانه‌تر، خلاقانه‌تر، مهربانانه‌تر، همدلانه‌تر و جسورانه‌تر تصمیم‌‌گرفت و کنش یا واکنش نشان‌داد.

در تداوم زندگی مشترک، گزینه‌ها و مسیرهای انتخابی بیش‌تر زوج‌ها، ناهوشیارانه، منفی، مضر و ناصواب می‌باشد. وقتی ارتباط زن و شوهر، سطحی، مکانیکی و غیرصمیمی باشد و به احساس‌ها، گفته‌ها، ارزش‌ها و نیازهای یکدیگر بی‌توجه باشند، هم‌چنین، عزت و اعتمادبه‌نفس، آزادی و استقلال همسر خود را با کنترل‌ و بدرفتاری‌های جسمی، کلامی، روانی و دخالت‌های غیرضروری ‌مورد تعرض قراردهند یا همسر خود را با‌زور و فشار، وادار به تسلیم و تمکین نمایند، زندگی مشترک را با دغدغه‌های فکری، نگرانی‌ها و اضطراب‌ها، عذاب‌ها و مشکلات متعدد و ناخواسته‌ای مواجه خواهند ساخت؛ چراکه کارهای ناصواب، خوشبختی و آرامش واقعی را به‌دنبال ندارد.

در این نوع روابط زناشویی، یکی از زوج‌ها می‌خواهد در هر زمینه‌ای از همسرش برتر جلوه کند؛ پیوسته فقط اشتباه‌ها را می‌بیند و ایراد می‌گیرد و با دخالت‌های مکرر در هر زمینه‌ای، نمی‌گذارد استعداد همسرش شکوفا شده و رشد کند و عملاً عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس او را از بین می‌برد تا فقط خودش در معرض نمایش و توجه بیش‌تر قرارگیرد، درحالی‌که اگر مسیرهای انتخابی، مثبت، سازنده و درست باشد، به احساس‌ها، گفته‌ها و نیازهای هم توجه کنند، در هر شرایطی مسؤولیت‌پذیر باشند، رفتار همدلانهو عاشقانه‌ای با هم داشته باشند، با حفظ حرمت همدیگر و با انعطاف‌پذیریو صداقت، درخواست‌ها و پیشنهادهایی جهت بهتر ساختن زندگی مشترک ارائه دهند، در برابر موانع و مشکلات مسؤولانه و با جدیت اقدام نمایند و با صراحت و روراستی، اندیشه‌ها و احساس‌های خود را بیان و همدیگر را بهتر درک ‌کنند، می‌توانند به تداوم زندگی مشترک رضایت‌بخش، کمک شایانی نمایند.

زوج‌های موفق به زوج‌های ناموفق توصیه می‌کنند که: با همسرتان با محبت و واضح صحبت کنید، از کلمات مثبت بیش‌تر استفاده نمایید، به‌جای ضمیر من، از ضمیر ما استفاده کنید، نقاط قوت همسرتان را کشف‌کرده و به تأیید و تحسین و حسن‌جویی از او بپردازید تا زندگی مشترک‌تان در مسیر رضایت‌بخش قرار‌گیرد. با حمایت، همدلی و دلگرمی، با گفتار کلامی و غیرکلامی مانند لبخندزدن، نگاه پرسوز، با هیجان صحبت‌کردن، توجه‌کردن بیش‌تر به همسر در منزل و مهمانی‌ها و... حمایت و صمیمیت بیش‌تری از خود نشان‌دهید، در برابر هر موضوع و پیش‌آمدی، بلافاصله احساسی عمل نکنید، هر موردی را تجزیه و تحلیل نموده و از مغزتان بیش‌تر استفاده کنید تا زندگی موفق، شاد و آرامی را تجربه نمایید.

زوج‌های موفق توصیه می‌کنند: برای داشتن زندگی متعادل، ضمن انجام وظایف و مسؤولیت‌های روزانه جهت کاهشفشارها، تنش‌‌ها و خستگی‌های روانی و جسمی و تجدید انرژی‌های مصرف‌شده‌ی خود، همسر و فرزندان در بین انجام وظایف روزمره، فعالیت‌های لذت‌بخش و تفریح‌های دلخواهی چون ورزش، پیاده‌روی، دیدار دوستان، مسافرت، مطالعه، هم‌نشینی با دوستان و فامیل، گوش‌دادن موسیقی، کشیدن نقاشی، تشویق و تحسین همدیگر و... را (در برنامه‌تان) بگنجانید تا نشاط طراوت و بالندگی زندگی مشترک‌تان را حفظ کنید. همواره شاد، موفق و پرانرژی باشی 
 سایت  shadkami

دکتر میرعمادالدین فریور-صاحب امتیاز ومدیر مسئول  



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در پنج شنبه 16 اردیبهشت 1389  ساعت 12:06 AM نظرات 0 | لينک مطلب
 



‌بعضی‌ها معتقدند انسان بدون عشق نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد و دائما احساس می‌كند یك چیز كم دارد. نقطه ‌عطف عشق در جامعه ما ازدواج است. روز به روز از تعداد ازدواج‌های اجباری كاسته شده و دختر و پسر، ‌خودشان تصمیم به ازدواج با هم می‌گیرند. در چنین شرایطی وجود عشق و محبت بین طرفین، یكی از ‌عوامل مهم و تعیین‌كننده در این تصمیم است. پس می‌توان به این نتیجه رسید كه تقریبا تمام ازدواج‌های امروزی ‌با عشق آغاز می‌شود. اما مهم، سرنوشت این عشق است كه به كجا كشیده خواهد شد و ‌چه بلایی سر آن می‌آید و در زندگی زناشویی بعد از ازدواج چه نشانه‌هایی از آن باقی می‌ماند.‌


 


‌برای آن كه بتوانیم به كسی محبت كنیم ابتدا باید دیدگاه طرف مقابل را درباره محبت كردن بدانیم، این كار ‌را باید قبل از ازدواج انجام دهیم تا ببینیم آیا كسی را كه می‌خواهیم به عنوان همسر انتخاب كنیم با روحیات ما ‌همخوانی دارد یا خیر؟‌


 


‌برای یافتن این دیدگاه باید این سوال را از خود و طرف مقابلتان بپرسید كه به نظر شما اگر كسی شما را دوست ‌داشته باشد چگونه باید آن را ابراز كند و به تعبیری دیگر مظاهر محبت و عشق چیست؟


در جواب این سوال، ‌دیدگاه همه راجع به محبت معلوم می‌شود. بعضی‌ها محبت را بیشتر در مادیات می‌بینند مثلا از گرفتن یك كادوی ‌گرانقیمت می‌فهمند كه كسی دوستشان دارد. بعضی‌ها گفتار عاشقانه را دوست دارند و می‌خواهند كسی كه ‌دوستشان دارد دائما به آنها ابراز علاقه كلامی كند و بسیاری از نمودهای دیگر محبت و عشق ورزیدن كه بر ‌اساس سلیقه و شخصیت‌های متفاوت، متغیرند.


پیدا كردن این ترجیحات در خود و طرف مقابل، به ما این امكان را ‌می‌دهد كه محبت خود را آن طور كه می‌خواهیم به همسرمان ابراز كنیم و نتیجه مطلوبی بگیریم.‌


 


وقتی كسی را دوست داریم، تنها با گفتن "دوستت دارم" نمی‌توانیم به او ثابت كنیم كه حقیقتا دوستش داریم. عشق و محبت، احساسی است كه در ما نسبت به ‌كسی به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود.


وقتی كسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی كارها ‌می‌كنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمی‌دهیم :


 


1- ‌به او دروغ نمی‌گوییم


دروغ گفتن و هر نوع پنهان کاری نسبت به شخصی که دوستش دارید نه تنها حس اعتماد طرفین را از بین خواهد برد بلکه تداومی را برای ابراز دوستی در پی نخواهد داشت. چرا که در یک ارتباط زناشویی توام با عشق و محبت تنها راستی و صداقت است که بنیان تمام رفتارهای منجر به پذیرش متقابل را بوجود می آورد.


 


2- غرورش را نمی‌شكنیم


گاهی وقت ها شکستن غرور شاید برای رسیدن به خیلی چیزها خوب باشه ولی نه به این شکل که صراحتا برای طرف مقابل بکار ببرید. چون این کار یکنوع خورد کردن شخصیت و ایجاد تنشی را در پی خواهد داشت که شاید در یک زمان کوتاه جبران اینکار چندان هم ساده نباشد.


 


3- ‌‌به خانواده‌اش و كسانی كه دوست دارد احترام می‌گذاریم


‌همسر شما از دل یك خانواده آمده است كه اگر آن خانواده نبود، همسر شما نیز امروز در كنار شما نبود، پس به ‌خاطر وجود همسرتان كه دوستش دارید باید از خانواده‌اش سپاسگزار باشید و به خاطر وی به آنها احترام ‌بگذارید و مطمئن باشید كه همسر شما قدردان این احترام خواهد بود.


 


4- ‌او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهیم گرفت


این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست چون هر كسی ایراداتی دارد، اما اگر كسی بخواهد همیشه تنها ایرادات ‌شما را بگوید قطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در كنار نقاط منفی ببینید تا به همسرتان احساس ‌ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهای بی‌خود بپرهیزید.


 


5- با او لجبازی نمی‌كنیم


وقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابر ‌خواسته‌ها و رفتار او موضع گیری و لجبازی نمی‌كنید.


 


6- وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتكب می‌شویم براحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی میكنیم


اشتباه كردن در زندگی، اجتناب ناپذیر است و یكی از راه‌های برطرف كردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل، ‌عذرخواهی است كه این عمل در برابر كسی كه دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا كه غرور در ‌برابر معشوق جایی ندارد.


 


7- ‌او را در كارها و تصمیماتمان دخیل می‌كنیم


وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه می‌خواهید نظر او را ‌راجع به همه چیز جویا شوید و كاری كنید كه او را خوشحال می‌كند، پس همیشه با او مشورت می‌كنید و ‌تصمیمات خود را به تنهایی نمی‌گیرید.


 


8- اگر مخالفتی با او داریم با آرامش قانعش می‌كنیم


اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب ‌ناپذیر است اما ‌برخورد همسران در این اختلاف نظرها می‌تواند آن را مشكل ساز و یا سازنده كند. پس اگر همسرتان را دوست ‌داشته باشید با آرامش با او سخن می‌گوئید و دلیل مخالفت‌تان را روشن و واضح برایش توضیح می‌دهید و آنگاه ‌می‌توانید قانعش كنید.


 


9- به او در كارهایش كمك می‌كنیم


زن و مرد باید در همه چیز با هم همكاری داشته باشند. درست است كه این دو، ‌در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزها كمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه ‌چیز همكاری می‌كنند. پس به راحتی می‌توان این كمك كردن را در زندگی امروزه معنی كرد.‌‌


 


10- اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است به او كمك می‌كنیم


اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بی‌حوصله است ‌اگر دوستش داشته باشید تمام تلاشتان را می‌كنید كه این احساس منفی را از او دور كنید یا اگر لازم باشد به او ‌فرصت دهید تا بتواند به حالت عادی برگردد نه این‌كه بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحت‌تر كنید. گاهی ‌آرامش داشتن در برابر كسی كه عصبانی است او را بیشتر عصبانی می‌كند. اگر همسرتان را عصبانی كردید با ‌آرامش بی موقع خود، او را عصبانی‌تر نكنید چرا كه او فكر می‌كند آنقدر برایش ارزش ندارید كه وقتی ناراحت ‌است عین خیالتان نیست.


 


11- ‌می‌توانیم به راحتی اشتباهات او را ببخشیم و فراموش كنیم


درست است كه بعضی اشتباهات بخشودنی ‌نیست اما تعداد آنها بسیار كم است و معمولا در زندگی اشتباهات كوچكی پیش می‌آید كه می‌توان با محبت از آنها ‌گذشت و با صحبت‌های منطقی، از بروز دوباره آن جلوگیری كرد.


 


12- ‌از اینکه در كنارش هستیم خوشحالیم و نمی‌خواهیم از كنارش فرار كنیم


بعضی از زن و شوهر‌ها دائما ‌می‌خواهند از هم فرار كنند و تنها باشند و یا وقت خود را با دیگران بگذرانند. درست است كه ممكن است گاهی انسان، به ‌تنهایی و خلوت كردن نیاز پیدا كند اما طبیعتا در اكثر اوقات از اینکه در كنار فردی كه دوستش دارید هستید لذت ‌می‌برید و می‌شود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند كه در كنارش خوشحالید.


 


13- با لذت، گذشت خواهیم كرد و تمام چیزهای خوب را برای همسرمان می‌خواهیم


این گذشت به معنی نادیده ‌گرفتن خودتان نیست بلكه وقتی كسی را دوست دارید اول به او می‌اندیشید و بعد به خودتان.


 


14- ‌در جمله‌هایمان كمتر از "من" استفاده می‌كنیم و بیشتر از او و خوبی‌هایش می‌گوییم


با کاربرد این روش در واقع كارهایی كه ‌خودمان از همسرمان انتظار داریم می‌تواند فهرست خوبی از این دسته باشد.‌


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



و اما تفاوت "عشق" و "دوست داشتن"



گروه 
اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.


 


عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است. اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار است و سرشار از نجابت.


 


عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.


 


عشق در اغلب دلها، در شکلها و در رنگهای تقریبا مشابهی، متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش را دارد.


 


عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر می گذارد، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان زندگی میکند و بر آشیانه بلندش، روز و روزگار را دستی نیست ... دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.


 


عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است. اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و "دیدار و پرهیز" زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست.


 


و آنگاه که عشق و دوست داشتن لازم و ملزوم یک پیوند ناگسستنی باشند


 


عشق همواره اهدا میشود؛ آزادانه، مشتقانه و بی چشمداشت، حتی اگر به چشم نیاید یا گرامی داشته نشود. با این استدلال که :


عشق نمی ورزیم که به ما عشق بورزند، آنگونه "عشق" می ورزیم که "دوست داشتن" را بمعنای واقعی تفسیر کرده باشیم ...




 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 15 اردیبهشت 1389  ساعت 11:35 PM نظرات 0 | لينک مطلب
متخصصان روان شناسی ، قصه گفتن را برای تكامل مغز نوزادان و كودكان لازم می دانند و می‌گویند: با قصه‌گویی ، علاوه بر شناساندن صدای والدین ، صحبت كردن برای كودك راحت می‌شود و كلمات را صحیح و كامل ادا می‌كند دكتر"نرگس كچوئی " روان شناس، در گفت و گو با ایرنا گفت: والدین براین باورند كه نوزاد هیچ چیز را متوجه نمی‌شود و لازم نیست با او حرف بزنند، این در حالی كه مغز نوزاد آماده برای پذیرش و یادگیری است و دوست دارد صدای والدین خود را بشنود و با محیط آشنا شود وی گفت : والدین حتما باید نام اشیا ، غذا،اسباب‌بازی و یا هرچیز دیگری را كه به نوزاد می‌دهند برای او بگویند و زمانی كه كودك سعی می‌كند به هر لفظی كلمه را ادا كند صحبت كردن او را قطع نكنند و اجازه دهند آن گونه كه راحت است آن را تلفظ كند وی بااشاره به اینكه نوزادان به صدای افراد مونث بهترین پاسخ را می‌دهند ، افزود : مطالعات نشان داده است كه صحبت با زبان كودك ، باعث تاخیر در تكامل گفتار نمی‌شود ، اما والدین باید سعی كنند در صحبت با كودك تركیبی از لغات بزرگسالان را با صدای بچه گانه مورد استفاده قرار دهند كچوئی گفت : در واقع با این عمل بسترسازی مناسبی را برای كودك در ادای صحیح كلمات فراهم كرده‌ایم دكتر "محمود رسالتی" روان شناس نیز با اشاره به اینكه از چهار ماهگی به بعد، پنج حس نوزاد از تعامل و واكنش بیشتری برخوردار می‌شود، گفت :بینایی كودكان بعد ازچهارماهگی در حال افزایش است به طوری كه توانایی پی‌گیری اجسام متحرك را از خود نشان می‌دهد وی افزود : والدین باید بعد از چند ماه فضای اتاق كودك را تغییر دهند و او را با دیگر فضاهای بیرون از خانه و دیگر افراد خانواه آشنا كنند وی اضافه كرد: كودكان علاقه‌مند به دیدن عكسهایی با رنگهای شاد و پیچیده می باشند بنابر این باید برای آنها كتابهای داستانی تهیه شود كه رنگی وبا تصویرهای بزرگ باشد زیرا این عمل باعث افزایش آشنایی و عكس العمل كودك می‌شود رسالتی با اشاره به اینكه حس شنوایی كودك نسبت به تكلم او حساس‌تر است، گفت:كودك دوست دارد صداهای مختلف را بشنود و در مقابل آنها بسته به علاقه عكس العمل نشان می‌دهد به طوری كه حتی آنها را تقلید می‌كند و منتظر تشویق والدین می‌ماند رسالتی گفت: والدین باید حس چشایی فرزندان خود را تحریك كنند و بشناسند زیرا برخی از كودكان نسبت به یك سری از غذاها و طعم‌ها آلرژی دارند كه این خود باعث بیماری و بیقراری كودكان می‌شود وی افزود : درباره حس لامسه كودكان باید اجازه داد آنها همه چیز را در خصوص زبری ، نرمی ، گرماو سرما احساس كنند تا بتوانند در مقابل آنها عكس العمل نشان بدهند وی اضافه كرد : اولین پله برای بیدار و فعال كردن این حس در نوزادان نوازش و در آغوش گرفتن آنها است زیرا با این عمل به او این احساس منتقل می شود كه او را دوست دارند و جایش امن است قصه و تأثیر آن در تربیت كودكان در كشور ما به رغم وجود گنجینه های علم و معرفت و داستآنها و افسانه های زیبا و آموزنده، اولیا و مربیان بیشترین وقت خود را به مسائل آموزشی كودكان اختصاص می دهند و دانش آموزان نیز در خانه و مدرسه بیشتر اوقات خود را صرف یادگیری های غیر فعال كرده، از سختی و خشكی دروس و اضطراب امتحان و نمره رنج می برند. بدین ترتیب اغلب اولیا و مربیان از هدف اصلی تعلیم و تربیت كه پرورش انسان های خلاق، مبتكر و كارآمد است، باز می مانند. هدف از ذكر این مطالب آشنایی شما با روش های قصه خوانی و قصه گویی برای كودكان دبستانی است كه نقش بسزایی در رشد و شكوفایی خلاقیت در كودكان دارد. ادبیات كودكان چیست؟ ادبیات كودكان شامل قصه، شعر، نمایش، افسانه و داستان است. ادبیات كودكان عبارت است از تلاشی هنرمندانه در قالب كلام، برای هدایت كودك به سوی رشد، با زبان و شیوه ای مناسب و در خور فهم او. به بیانی دیگر، ادبیات عبارت است از چگونگی تعبیر و بیان احساسات، عواطف و افكار به وسیله ی كلمات در اشكال و صورت های گوناگون. ادبیات، كودك را در همه ی اوقات زندگی پرورش می دهد و باعث مسرت خاطر، وسعت تخیل و قوت تصور او می شود و نیز نیروی ابتكار و ابداع به او می بخشد. داستآنها و اشعاری كه كودكان می خوانند و می شنوند اثری عمیق در فكر و روحیه ی آنان می گذارد و ایشان را برای رویارویی با مسائل رشد و معاشرت با دیگران آماده می سازد و نیز در درك و فهم مشكلات زندگی آنان را یاری می كند. ادبیات كودك، به ویژه در زمینه های زبان آموزی و آموختن كلمات تازه به كودكان، نقش قاطعی دارد. هدف های برنامه ی ادبیات كودكان در آموزش و پرورش دوره ی ابتدایی عبارت اند از: 1- كمك به پرورش قدرت بیان و عواطف و افكار كودكان. 2- تقویت و پرورش نیروی تخیل در كودكان. 3- تحریك قوه ی ابتكار و ابداع در كودكان. 4- ایجاد عشق و علاقه به ادبیات در كودكان. در تعریف ادبیات كودكان می توان گفت: مجموعه ی نوشته ها، سروده ها و گفتارهایی است كه از طرف بزرگسالان جامعه برای استفاده ی خردسالان فراهم می آید، یا خردسالان خود خالق آن هستند. 5- رشد اعتماد به نفس كودك و علاقه مند ساختن او به آزادی و عدالت اجتماعی. 6- برآورده كردن نیازهای عاطفی كودك و آماده ساختن او برای دریافت پیام های اخلاقی و انسانی و شهروندی خوب بودن. تأثیر قصه در كودكان داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تكوین شخصیت كودك دارد. از طریق قصه ها و داستان های خوب، كودك به بسیاری از ارزش های اخلاقی پی می برد. پایداری، شجاعت، نوع دوستی، امیدواری، آزادگی، جوانمردی، طرفداری از حق و حقیقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هایی هستند كه هسته ی مركزی بسیاری از قصه ها و داستآنها را تشكیل می دهند. پرورش حس زیبایی شناسی در كودك، متوجه ساختن كودك به دنیایی كه اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفید در كودك، تشویق حس استقلال طلبی و خلاقیت كودك هدف های اصلی طرح قصه های خوب برای كودكان است. انتخاب قصه های مناسب مسئله ی انتخاب كردن قصه، با توجه به انبوه موادی كه در اختیار قصه گوست، به ویژه برای قصه گوهای تازه كار و مبتدی، مشكلی اساسی است. حتی بهترین و برجسته ترین قصه گوهای حرفه ای هم قادر به گفتن هر داستانی نیستند. قصه گو، قهرمانان خود را از قصه هایی می سازد كه با شخصیت خاص و سبك او متناسب باشند. قصه گوی تازه كار، ابتدا باید سعی كند كه ویژگی های شخصیت و سبك گویش خود را ارزیابی كند. سپس از خودش بپرسد: چه نوع داستان هایی را می توانم مؤثر و خوب بیان كنم؟ چگونه می توانم شخصیت خود را با قصه هماهنگ كنم تا هر دو بتوانیم با شنونده ارتباط برقرار كنیم؟ پس از آن كه قصه گو كار انتخاب كردن را تمام كرد، وارد مرحله ی آماده كردن داستان برای گفتن می شود كه از مهم ترین گام هایی است كه در جهت به كار گرفتن فن قصه گویی برداشته می شود. قصه گو باید به خاطر داشته باشد كه كار او از بر كردن یا از رو خواندن نیست، بلكه كار او قصه گفتن است كه مانند تجربه ای یگانه باقی می ماند. از بر كردن قصه اغلب نخستین مانعی است كه راه سیر طبیعی و خودانگیخته ی یك قصه گویی موفق را سد می كند. قاعده ی درست این است كه هرگز نباید داستانی را برای «گفتن» به خاطر سپرد، بلكه با توجه به ساختمان قصه، به خاطر سپردن طرح آن كافی است. انتخاب و آماده كردن داستان، نخستین گام ها در راه پیشبرد هنر قصه گویی است و هنر قصه گویی بر آنها استوار می شود. قصه گوهای مبتدی و تازه كار به زودی متوجه می شوند زمانی را كه برای رسیدن به این مرحله از رشد سپری كرده اند، سرمایه گذاری مفیدی بوده است. آماده كردن ذهن و بیان ، در ارائه ی موفقیت آمیز یك قصه مهم ترین مُتغیّر به شمار می آید. بدون این انتخاب و آماده كردن بسیار دقیق، قصه گو نباید انتظار به دست آوردن یك تجربه ی موفق را داشته باشد.


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در سه شنبه 14 اردیبهشت 1389  ساعت 12:16 AM نظرات 0 | لينک مطلب

زمانی که ناراحت و افسرده هستیم چه کاری انجام دهیم تا درونمان شاد شود؟ آیا برایتان لحظاتی پیش آمده است که نمی دانید چه کاری باید انجام دهید؟

اما خوش‌گذرانی هم آدابی دارد که خیلی از ما نمی‌دانیم و با اینکه دل‌مان می‌خواهد خوشی بگذرانیم، بدتر حوصله‌مان سر می‌رود و حال‌مان از هر چه مهمانی و سفر است به هم می‌خورد. خلاصه اگر می‌خواهید خوش بگذرانید و آدم خوش‌‌مشربی باشید، این پیشنهادها را به کار بگیرید!

• شوخی‌های به‌جا:
افراد خوش‌مشرب و اجتماعی اصل و قاعده شخصی مربوط به خودشان را دارند. برای هر آدمی خوش‌گذرانی و خوش بودن در چارچوب خود آن آدم می‌گنجد. شاید شما در محیط‌های خیلی شلوغ و پر از موسیقی احساس شادمانی کنید و من با دیدن تعداد آدم محدودی در طبیعت بدون هیچ سر و صدای اضافی!
شاید شما دوست داشته باشید دسته‌جمعی و با دوست و فامیل به دید و بازدید بروید و من ترجیح بدهم تنها و یا با یکی از دوستان نزدیک و افراد فامیل به مهمانی بروم!
دوم اینکه شوخی‌های من و شما با همدیگر تفاوت دارد چون شخصیت من و شما با هم تفاوت دارد و دیگران هم توقع شوخی‌های متفاوتی را از ما دارند و یک شبه نمی‌توانند باورشان را نسبت به ما تغییر دهند. شاید شما امسال بتوانید کمی با لحن صمیمانه‌تر با افراد برخورد کنید – کاری که سال پیش نمی‌کردید- یا افراد را با اسم کوچک‌شان و یا با پسوند جان صدا کنید، در حالی که پیش از این از صدا کردن نام آنها گریزان بودید.
این کار می‌تواند کم‌کم فضا را عوض کند و دیگران را به شما و شما را به دیگران نزدیک‌تر کند
اما تغییر یکباره رفتار مثلا شوخی‌هایی که تا به حال با همدیگر نداشتید مثل هُل دادن همدیگر و مسخره کردن لباس پوشیدن یکدیگر نه تنها موجب صمیمیت بیشتر و فضای بهتر در مهمانی نمی‌شود که موجب یک دعوا و دلخوری می‌شود. پس این نکته را به خاطر داشته باشید که آدم‌های خوش‌مشرب شوخی‌ها و رفتارشان را نسبت به زمان، مکان و شخص می‌سنجند.

• انتظارهای به جا:
آدم‌های بامزه دوست داشتنی و جالب‌اند. اما چرا؟ خیلی از آنها ذاتا یک کمدین هستند و خلاقیت زیادی در بیان خاطرات جالب و بامزه دارند. آنها سعی می‌کنند دوستان‌شان را بخندانند. شخصیت‌شان جالب است، در ذهن‌شان آدم‌ها با کاریکاتورهای‌شان قدم می‌زنند،
خیلی از تصاویر ساده به نظرشان خنده‌دار می‌آید چون جور دیگری دیده می‌شود و این ویژگی را همه ندارند و نمی‌توانند این‌گونه باشند. این انتظار را از خودتان داشتن – که شخصیتی جدی دارید- اشتباه و نشدنی است و اشتباه‌تر این است که بخواهید دیگران مثل همسر،‌ پدر و ... دیگر نزدیکان شما این‌گونه باشند. نمی‌توان انتظار تغییر خیلی بزرگ را داشت، تغییری در حد تغییر شخصیت!


• فیلم‌نامه‌های شاد و مفرح:
مردم خوش‌مشرب همچنین استعداد خاصی در وارد کردن افراد به داستان‌ها و جریان‌های شاد دارند. بعضی از آنها مکان‌هایی را می‌شناسند که برای سفر کردن خیلی جالب و خوب است. بعضی‌های‌شان بازی‌هایی را سراغ دارند که جذاب و جدیدند. بعضی دیگر همیشه 2، 3 فیلم خوب در آستین دارند. گاهی هم خود جریان‌ساز قضیه‌ای می‌شوند مثل مهمانی‌های عجیب و غریب، خبر دادن تولد، سالگرد ازدواج و حتی سالگرد مرگ عزیز فردی به دیگران، آنها با این کارهای خود درخواستی می‌کنند و باعث می‌شوند وقتی شماره تلفن‌شان روی صفحه تلفن شما می‌افتد با هیجان گوشی را بردارید و ناخودآگاه لبخندی بر لب‌تان بنشیند.

• کنار زدن میله‌های پنجره:
خیلی از ما مدام در حال حفاظ درست کردن برای خودمان هستیم. منظورم چیست؟ مثلا دل‌مان می‌خواهد لباسی برای خودمان بخریم و با اینکه خیلی هم دل‌مان می‌خواهد این خرید را انجام بدهیم اما فکر فردا و پس فردا و پس‌انداز هزینه نمی‌گذارد حتی یک خرید کوچک دل‌خوش‌کنک را برای خودمان انجام بدهیم، در حالی که آدم‌های خوش‌مشرب اصولا ما را متقاعد می‌کنند که با کمی ولخرجی یا یکی دو ساعت مرخصی اتفاق زیادی برای ما نمی‌افتد. آنها پنجره‌ای را رو به ما باز می‌کنند که ما از ترس دزد و برف و باران و توپ بچه همسایه، با چوب و آهن روی‌اش را پوشانده‌ایم، غافل از اینکه باز کردن این پنجره و آمدن هوا به داخل خانه، چه‌ها که نمی‌تواند با حال ما بکند!

• شادمانی که هدف است:
بعضی از افراد به صورت طبیعی زمان برای شادی و خوش‌گذرانی و خوش بودن دارند اما خیلی‌ها هم این موقعیت را ندارند. مثلا فلانی پول زیادی دارد و با آن به سفرهای خیلی مهیج می‌رود اما من که پول زیادی ندارم و عاشق سفر هستم، چه باید بکنم! آدم‌های شاد خودشان را در چارچوب واقعی که دارند می‌بینند و خوشی کردن و خوش بودن را به عنوان هدف بزرگی در زندگی‌شان می‌شناسند و برای آن تلاش می‌کنند. مثلا دنبال سفرهای ارزان‌قیمت‌تر می‌گردند یا گروهی را پیدا می‌کنند که اهل سفرند و موقعیت‌شان با آنها جور است و می‌توانند شرایط مالی همدیگر را درک کنند تا سفری خوب و البته کم‌هزینه را با هم تجربه کنند.

• بچگی کنید:
خوش بودن؛ خواهی، نخواهی با کمی حماقت و بچگی همراه است و با تیپ رسمی و خشک جور درنمی‌آید. اگر می‌خواهید خوش باشید، باید کمی از این
موضع‌تان پایین بیایید. یعنی چه کار کنید؟ راحت بخندید و جلوی خنده‌تان را نگیرید، جوک‌های بامزه‌ای را که بلد هستید – البته با موقعیت‌سنجی درست – برای دیگران تعریف کنید. اشتباه بامزه و خنده‌داری را که انجام داده‌اید برای دوستان‌تان بازگو کنید و از اینکه دیگران به شما بخندند، نترسید!

• کمی بی‌پروا باشید:
یک بعد دیگر از شادمانی کردن و شاد بودن این است که کمی به طبیعت‌تان برگردید و خود حقیقی‌تان باشید. کمی جرأت و شهامت برای کارهایی که دوست دارید انجام دهید، داشته باشید، البته منظورمان این نیست که شروع کنید به رفتار جلف انجام دادن مثلا با صدای بلند در خیابان آواز خواندن یا دیگران را از پنجره خانه برای خنده، خیس کردن، بلکه منظورمان این است تنها کمی از آن حالت رسمی‌تان خارج شوید و کاری را که سال‌ها است آرزویش را دارید یا هوس‌اش به سرتان زده را انجام بدهید. مثلا دل‌تان می‌خواهد لباس اسپرت بپوشید!
یکی از راه‌های ساده‌تر هم این است که به گذشته خودتان که تا به حال با اخم نگاه می‌کرده‌اید، بخندید! به عشق‌هایی که از سر گذرانده‌اید، به دعواهای سر کار، به دوستی‌هایتان، به قهرهای‌تان. اگر واقعا از صمیم قلب بخواهید، می‌توانید به تمام این جریان‌ها از بعد دیگری نگاه کنید. شاید هم این هوس به سرتان زده که از دوست و فامیل قدیمی که اتفاقا دعوای مفصلی هم با او داشته‌اید حالی بپرسید... چرا که نه؟! این کار را بکنید!


• کارهای بامزه‌تر:
این مورد نکته خیلی ظریفی است. آدم‌های شاد کارهایی را بلدند که دیگران را خوشحال می‌کند و باعث می‌شود از ته دل خنده بر لب‌شان بیاید. گذشته از قضیه استعداد و ذاتی بودن آنها این ویژگی را مدیون دانستن مقدار زیادی جوک، داستان و خاطره و اتفاق خوب هستند که در ذهن‌شان ذخیره کرده‌اند. شما در ذهن‌تان چه چیزهایی را ذخیره کرده‌اید؟

• خوش بودن به اندازه خوش نبودن:
افراد اجتماعی و خون‌گرم و خوش‌مشرب روان‌شناسی خوبی از فضا و مکانی که در آن قرار گرفته‌اند دارند آنها می‌دانند کجا جای شوخی و خنده است و کجا نیست و این نکته مهم‌ترین نکته است و به اندازه خوش بودن اهمیت دارد. اگر می‌خواهید شما هم جزو این گروه باشید باید حسابی حواس‌تان باشد تا در فضای رسمی و سنگین سعی نکنید شوخ و بامزه جلوه کنید و اگر بیشتر افراد جمع ناراحت هستند و احساس خوبی ندارند، نخواهید یک تنه آنها را بخندانید. در این مواقع هم دردی کردن بهترین راه است و موجب می‌شود بتوانید احترام دیگران را نسبت به خودتان برانگیزید نه حسی که به آنها می‌گوید شما چه‌قدر سبک و موقعیت‌نشناس هستید!

• آدم هیچ‌کار و هیچ کجا نباشید:
آدم‌های خوش‌مشرب اصولا آمادگی خوش‌گذرانی را دارند. آنها بیشتر مواقع به سوال شما برای رفتن به مهمانی، گردش، مسافرت و ... جواب مثبت می‌دهند، مگر اینکه واقعا مشکلی داشته باشند. در این مورد دو راهکار برای شما که می‌خواهید از لاک تنهایی و غم‌زدگی بیرون بیایید وجود دارد

• آدمی نباشید که هیچ‌وقت نمی‌خواهد هیچ کار جدیدی را انجام بدهد!

• آدمی نباشید که اصولا نمی‌خواهد هیچ کار دنباله‌داری را انجام بدهد و سکون را به همه‌چیز ترجیح می‌دهد.
• وقتی در جمعی هستید که دیگران با رفتن به سینما موافق هستند ساز مخالف کوک نکنید که نه! نرویم و هزار دلیل بی‌خود نیاورید! و اگر هم واقعا مخالف سینما هستید، یا دلیل موجهی بیاورید و یا حداقل جمع را مؤدبانه با دلیل قانع‌کننده خود ترک کنید و یا پیشنهاد بهتری رو کنید که دیگران آن را بپذیرند.

• صندلی‌تان را عوض کنید:
خیلی وقت‌ها در موقعیتی گیر می‌افتید که فکر می‌کنید تنها راه چاره‌اش گذشت ساعت و تمام شدن وقت این فضای لعنتی است. مثلا به یک مهمانی رسمی دعوت شده‌اید و دارید از فضای سنگین موجود خفه می‌شوید. چه باید بکنید! جایتان را عوض کنید و نزدیک به همکاران و دوستانی بنشینید که حداقل حرفی برای هم دارید و می‌توانید زمان را راحت‌تر بگذرانید. حتی این حالت در مهمانی‌ها هم اتفاق می‌افتد. شما به مهمانی رفته‌اید که با افراد آن هیچ کلام مشترکی ندارید. در این وضعیت با نگاهی به دور و برتان خودتان را سرگرم کنید تا زمان راحت‌تر بگذرد. مثلا بخواهید –اگر امکان دارد- آلبوم خانوادگی در اختیار شما قرار بدهند یا با بچه خانواده ارتباط برقرار کنید (باور کنید بی‌مزه‌ترین بچه هم در آستین‌اش کار و حرف بامزه و شنیدنی دارد) یا درباره خانه‌شان، گل‌های‌شان و... بپرسید.

• عقب‌نشین نباشید:
آدم‌های
خوش‌گذران پا پیش می‌گذارند تا به‌شان خوش بگذرد و منتظر نمی‌مانند تا یکی از آسمان یا زمین بیاید و به آنها بگوید افتخار بدهید تا به شما هم خوش بگذرد. آنها خودشان سر صحبت را باز می‌کنند، پیشنهاد می‌دهند، از جا بلند می‌شوند و گاه به میزبان کمک می‌کنند. اگر نظری داشته باشند، می‌دهند و منفعل عمل نمی‌کنند!

• کمی بی‌تفاوت‌اند:
اگر می‌خواهید واقعا خوش‌ بگذرانید، باید کمی نسبت به حرف دیگران بی‌تفاوت باشید چون به هر حال و همیشه و همه جا افرادی پیدا می‌شوند که رفتار شما را نمی‌پسندند. آنها دل‌شان نمی‌خواهد شما بخندید، بحث کنید، نظر بدهید و خیلی چیزهای دیگر اما اگر می‌خواهید خوش باشید، کمی بی‌خیال آنها باشید!



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 13 اردیبهشت 1389  ساعت 12:14 AM نظرات 0 | لينک مطلب

کرایگ هایپر؛ نویسنده، محقق، مقاله نویس، مجری رادیو و تلویزیون و یک سخنران حرفه ای است. در 25 سال گذشته، او با کارهایش به عنوان یک کارشناس حرفه ای موفقیت در حوزه های شخصی و اجتماعی معرفی شده. هاپیر یک سایت هم درباره سخنرانی موثر دارد که در آن نوشته:

«من خواسته ام بخش های مهم کتاب های کمکی که تا به حال خوانده ام و تجربه هایی که در زندگی ام داشته ام را به صورت 40 نکته کلیدی فشرده کنم و در اختیار دیگران بگذارم تا در هر زمان بتوانند آن را بخوانند. مطمئنا کتاب هایی که در سطح جهانی فروخته می شوند و درباره خودیاری هستند ممکن است برای بعضی ها قابل استفاده باشند ولی من مایلم چیزی بنویسم که برای همه مفید واقع شود.آ» حالا این شما و این هم 40 توصیه کرایگ هایپر. بخوانید و قضاوت کنید.

--------------------------------------------------

 1) فرصت هایی را می بینند و پیدا می کنند که دیگران آنها را نمی بینند.

 2) از مشکلات درس می گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می بینند.

 3) روی راه حل ها تمرکز می کنند.

 4) هوشیارانه و روشمندانه موفقیت شان را می سازند، در زمانی که دیگران آرزو می کنند موفقیت به سراغ شان آید.

 5) مثل بقیه ترس هایی دارند ولی اجازه نمی دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

 6) سوالات درستی از خود می پرسند. سوال هایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می دهد.

 7) به ندرت از چیزی شکایت می کنند و انرژی شان را به خاطر آن از دست نمی دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی بافی و بی ثمر بودن است.

 8) سرزنش نمی کنند (واقعا فایده اش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده می گیرند.

 9) وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیت شان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیت شان پیدا می کنند و بیشتر از ظرفیت شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می کنند.

 10) همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه ریزی می کنند و فکر می کنند تا وقتی که کارشان را انجام می دهند استرس کمتری داشته باشند.

 11) خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند متحد می کنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می دانند.

 12) بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت انگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب می کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی گذارند زندگی شان اتوماتیک وار سپری شود.

 13) به وضوح و دقیقا می دانند که چه چیزی در زندگی می خواهند و چه نمی خواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.

 14) بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می کنند.

 15) در انجام کارهایشان امروز و فردا نمی کنند و زندگی شان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی دهند.

 16) آنها دانش آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می کنند. آنها از راه های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می گیرند.

 17) همیشه نیمه پر لیوان را می بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.

 18) دقیقا می دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگی شان را با از شاخه ای به شاخه ای دیگر پریدن از دست نمی دهند.

 19) ریسک های حساب شده ای انجام می دهند؛ ریسک های مالی، احساسی و شغلی.

 20) با مشکلات و چالش هایی که برایشان پیش می آید سریع و تاثیرگذار روبه رو می شوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی کنند. با چالش ها روبه رو می شوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره می برند.

 21) منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی مانند تا آینده شان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می سازند.

 22) وقتی بیشتر مردم کاری نمی کنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می کنند.

 23) بیشتر از افراد معمولی روی احساسات شان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ گاه برده احساسات شان نمی شوند.

 24) ارتباط گرهای خوبی هستند و روی رابطه ها کار می کنند.

 25) برای زندگی شان برنامه دارند و سعی می کنند برنامه شان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامه ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.

 26) در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را می فهمند.

 27) ارزش های زندگی شان معلوم است و زندگی شان را روی همان ارزش ها بنا می کنند.

 28) تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می دانند که پول و موفقیت مترادف نیستند. آنها می دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی ها خیال می کنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافته اند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.

 29) اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده اند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را می روند که کمتر کسی می تواند برود، شاد می شوند.

 30) از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشی از اینکه کجا زندگی می کنند و چه دارند و چه طور به نظر می رسند، توجهی ندارند.

 31) دست و دل باز و مهربان هستند و از اینکه به دیگران کمک می کنند تا به خواسته هایشان برسند خوشحال می شوند.

 32) متواضع هستند و اشتباهات شان را با خوشحالی می پذیرند و به راحتی عذرخواهی می کنند. آنها از توانایی هایشان خاطر جمع هستند ولی به آن مغرور نمی شوند. آنها خوشحال می شوند که از دیگران بیاموزند و از اینکه به دیگران کمک می کنند تا خوب به نظر برسند بیشتر از کسب افتخارات شخصی شان لذت می برند.

 33) انعطاف پذیر هستند و تغییر را غنیمت می شمارند. وقتی وضعیتی پیش می آید که عادت ها و آسایش روزمره شان را بر هم می زند از آن استقبال می کنند و با آغوش باز وضعیت جدید و ناشناس را می پذیرند.

 34) همیشه سلامت جسمانی خود شان را در وضعیت مطلوبی نگه می دارند و می دانند که بدنشان خانه ای است که در آن زندگی می کنند و به همین خاطر، سلامت جسمانی برای آنها خیلی مهم است.

 35) موتور بزرگ و پرقدرتی دارند. سخت کار می کنند و تنبلی نمی کنند.

 36) همیشه منتظر بازتاب کارهایشان هستند.

 37) با افراد بدذات و غیرموجه نشست و برخاست نمی کنند.

 38) وقت شان و انرژی شان را روی وضعیت هایی که از کنترل شان خارج است صرف نمی کنند.

 39) کلید خاموش روشن دارند. می دانند چگونه استراحت کنند و ریلکس شوند. از زندگی شان لذت می برند و سرگرم می شوند.

 40) آموخته هایشان را تمرین می کنند. درباره تئوری های عجیب و غریب خیالبافی نمی کنند بلکه واقع بینانه زندگی می کنند.



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 6 اردیبهشت 1389  ساعت 10:45 PM نظرات 0 | لينک مطلب


جذابیت و محبوب دیگران شدن، ویژگی ذاتی نیست که اراده و خواست انسان در کم و زیاد شدن آن بی تأثیر باشد، بلکه اکتسابی است و هر کس می تواند با تلاش پی گیر و ایجاد عوامل و زمینه ها، به آن دست یابد.
جذابیت و محبوب واقع شدن، غیر از زیبایی ظاهری است. ممکن است فردی زیبا اما نامحبوب باشد. برعکس، ممکن است کسی اصلا زیبا نباشد اما جذبه و محبوبیتی فوق العاده داشته باشد. پس این دو مقوله را باید از یک دیگر جدا کرد.
اما عوامل تأثیرگذار در ایجاد محبوبیت عبارت اند از:
1-آراستگی ظاهر
بعضی فکر می کنند ژولیده بودن یا لباس های عجیب و غریب پوشیدن و یا قیافه و آرایش های غیر متعارف و غیر معمول داشتن، باعث شیفتگی دیگران و ایجاد محبوبیت می شود، حال آن که این گونه نیست، بلکه مهم، مرتب و تمیز و هم آهنگ بودن در عین سادگی است. تمیزی بدن و لباس و مرتب و اتو کشیده بودن، تأثیر روانی خاصی بر افراد می گذارد. این امر به حدی مهم است که حتی پدر و مادر ناآراسته و شلخته هم، نزد فرزندان خود جذبه و محبوبتی ندارند. به همین دلیل فرزندان این قبیل خانواده ها نوعا اگر فرد آراسته و مرتبی را ببینند جذب او می شوند و چه بسا ممکن است از او تأثیر منفی بپذیرند و یا به انحراف کشیده شوند.
بنابراین آراسته باشید تا ارزشمند و محبوب شوید. در سیره ی نبی مکرم آمده است: هرگاه می خواست با کسی ملاقات کند خود را می آراست و عطر می زد.
2- نرم و ملایم بودن
سخن گفتن همراه با ملایمت و نرمی، حرمت دیگران را پاس داشتن، خوش اخلاق بودن و مؤدب و متین برخورد کردن، باعث محبوبیت می شود. برعکس، هتاکی و عصبانیت در گفتار و عمل باعث نفرت و فراری دادن اطرافیان می شود.
اگر بنابر ضرورت احساس کردید در جایی باید خشن باشید، بدانید که اصل اولی، ملایمت و نرم خویی است و باید پس از برطرف شدن حالت اضطرار و ضرورت، بار دیگر به فکر به کارگیری ملایمت برای نفوذ در دنیای دیگران باشید.
با ادب را ادب، سپاه بس است
بی ادب با هزار کس تنهاست
3- خود را محترم دانستن و به دیگران احترام گذاشتن
بعضی از افراد هتاک و ناسزاگو هستند و از تحقیر و تمسخر دیگران ابایی ندارند. طبیعتا این افراد، محبوب دیگران نخواهند بود و اخلاق زشت و برخوردهای تحقیرآمیز آنان با دیگران علاوه بر بی شخصیت نشان دادن طرف، تأثیر منفی در اطرافیان خواهد داشت و مایه ی نفرت و دوری دوستان و اقوام خواهد شد.
4- حق شناسی و تشکر از دیگران
انسان، موجودی اجتماعی است و آسایش زندگی او به خدمات متقابل افراد به یک دیگر بستگی دارد. بر این اساس، در یک چرخه ی عمومی، ضمن این که هر فرد برای برطرف کردن نیاز دیگران تلاش می کند، دیگران نیز به رفع نیازهای او می پردازند. در چنین وضعیتی است که اخلاق شکرگزاری شکل می گیرد و اسلام چنین اخلاقی را توصیه می کند.
از جمله آثار پاسداشت دیگران و تشکر از خدمات آنان، ایجاد محبت است. به هر میزان که انسان، قدرشناس دیگران باشد به همان میزان محبوب خواهد شد.
5-آغاز به سلام
پیش دستی در سلام، از محسنات اخلاقی است که بزرگان دین، مخصوصا پیامبر گرامی اسلام(ص) همواره به آن عمل می کردند و دیگران را به آن فرا می خواندند. تأثیر سلام در ایجاد محبوبیت بر کسی پوشیده نیست و همه ی ما آن را بارها تجربه کرده ایم و نیازی به توضیح نیست.
در ادامه - به سبب مجال اندک - بعضی دیگر از مهارت های لازم را برای نفوذ در دیگران و ایجاد محبوبیت فهرست وار ذکر می کنیم:
6-گذشتن از لغزش های دیگران؛
7- هدیه دادن و پاسخ دادن به هدیه ی دیگران؛
8- اظهار کردن دوستی خود به دیگران: اظهار دوستی با کلمات، عامل مهم نفوذ در قلب هاست؛
9- تعریف کردن از کسانی که کار خوبی انجام می دهند، چرا که ستایش، در نفس انسان اثر می گذارد. البته ستایش نباید زیاده از حد باشد که اثر معکوس خواهد داشت و چاپلوسی تلقی می شود؛
10- متواضع بودن: فروتنی باعث رفعت مقام و جلب محبوبیت است و خود بزرگ بینی و برتری طلبی، مایه ی نفرت و فراری دادن دیگران؛
زراه خاکساری کسب عزت کرده ام صائب
که چون خورشید، هم بالای سر، هم زیر پا باشم(1)
11- به جای عیب جویی از دیگران، به اصلاح عیب های خود پرداختن؛
12- نصیحت دیگران در مواقع لازم با حفظ آبروی آن ها؛
13- سکوت به موقع و گوش دادن به حرف های دیگران: اصولا مردم کسی را که به حرف آن ها گوش می دهد بیشتر از آدم پرحرف، دوست دارند؛
14- پرهیز از منت گذاشتن و منتظر تشکر نماندن؛
15- ایمان و عمل صالح در ایجاد محبت تأثیر بسزایی دارد. در قرآن کریم می خوانیم: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا؛ (2) خداوند رحمان کسانی را که ایمان آورده اند وکارهای شایسته کرده اند، محبوب همه می گرداند.»

پی نوشتها:

1- صائب تبریزی.
2- مریم(19) آیه ی 96.

منبع: مجله ی معارف اسلامی شماره 71


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در شنبه 21 فروردین 1389  ساعت 2:33 AM نظرات 0 | لينک مطلب
- تأکید بیش ازحد والدین برهوش و حافظه کودک

بسیاری از والدین ، ناآگاهانه کودک خود را فقط با هدف تقویت مهارت های حافظه ای و انباشتن ذهن وی از اطلاعات عمومی ، تربیت وهدایت می کنند و برای حافظه و هوش کودک اهمیتی بیش از حد قائل می شوند. این گروه از والدین بدون در نظر گرفتن این اصل تربیتی مهم که تنها اطلاعات عمومی و داشتن حافظه قوی برای تکامل و رشد فکری و باروری استعدادهای کودک کافی نیست ، با اصل قراردادن هوش وحافظه کودک، از پرورش سایر تواتمندی های ذهنی و روانی کودک خود ، که مهم ترین آنها تفکر خلاق است ، غافل می مانند.


۲- ایجاد رقابت میان کودکان

رقابت میان کودکان معمولاً وقتی پدید می آید که :

الف ) نوعی ارزیابی و رتبه بندی توسط والدین وجود داشته باشد.

ب ) پاداش یا جایزه ای در میان باشد . به طور معمول اگر کودکان احساس کنند که کار آنها توسط والدین مورد ارزش گذاری قرار خواهد گرفت یا به بهترین کارجایزه یا پاداش داده خواهد شد، بیشتر از آن که به انجام بهترآن کار بیندیشند ، به کسب آن جایزه فکر می کنند . ضمن این که گاهی این رقابت ها به ستیزه جویی میان کودکان تبدیل می شود و سبب می گردد تا آنها نتوانند از توانایی ها و استعدادهای واقعی خود استفاده کنند.

۳- تأکید افراطی بر جنسیت کودک

تأکید زیاد بر جنسیت کودک و تمایز قائل شدن زیاد میان دختر و پسر یکی از موانع مهم رشد خلاقیت کودکان در برخی از خانواده هاست . در برخی از فرهنگ ها بسیاری از دختران و پسرانی که از تفکر خلاق برخوردارند ، به سبب ملزم شدن به رعایت پاره ای مقررات وهنجارهای از پیش تعیین شده وهمچنین به دلیل قرار گرفتن در نقش های قالبی که فرهنگ و محیط بر آنها تحمیل کرده ، علایق و تمایلات خلاقانه ی خود را سرکوب می کنند و در نتیجه به تدریج دچار تعارض شده ، خلاقیت آنها از بین می رود.

۴- قرار دادن قوانین خشک و دست و پا گیر در منزل

بسیاری از والدین برای کودکان خود قوانین و مقررات خشک ومحدود کننده ای نظیر مقدار ساعت های درس خواندن در روز ، رأس ساعت معین خوابیدن ، استفاده از لوازم خاص و… قرار می دهند . پدید آوردن چنین شرایطی در منزل و اصرار و پافشاری بر رعایت آنها از جانب کودکان ، سبب می شود کودک تدریجاً به قالبی و تکراری رفتار کردن عادت کند . باید توجه داشت که افکار و رفتارهای کلیشه ای و تکراری نقطه متضاد خلاقیت است .

۵- عدم آشنایی والدین با مفهوم واقعی خلاقیت

عدم آگاهی و شناخت برخی والدین از فرایند رشد خلاقیت در کودکان و مطالعه نکردن آنها در این زمینه ، سبب می شود هیچ گاه نتوانند برای پرورش و شکوفایی خلاقیت کودک خود برنامه ریزی و اقدام صحیحی نمایند و به این ترتیب ناخواسته سبب می شوند استعدادهای خلاق کودکشان به هدر رود.

۶- انتقاد مکرر از رفتارهای کودک

پیامبر اکرم (ص) در حدیثی درباره وظایف والدین نسبت به فرزندان می فرمایند : ” یقبل مَیسوره و یتـَجاوز عـَن مـَعسوره و لا یرهـُقـُه ” آنچه را کودک در توان داشته و انجام داده از او بپذیرد ، کار طاقت فرسا و سنگین از او نخواهید و او را به گناه و طغیان وادار نکنید .

ارزیابی پی درپی رفتارهای کودک و زیر ذره بین قرار دادن و انتقاد از کارهای او در خانواده ؛ آزادی ، امنیت خاطر و اعتماد به نفس کودک را مختل می سازد و ترس از اشتباه را در وی تقویت می کند . این ترس چنانچه درکودک حالت مرضی پیدا کند ، جرئت ابراز هرگونه اندیشه ی جدید یا انجام کارهایی را که درعین خلاق بودن ، احتمال وجود اشتباه نیز در آنها وجود دارد، در کودک از بین می برد و به این ترتیب خلاقیت کودک که لازمه اش داشتن آزادی و امنیت خاطر در محیط خانواده و خطر پذیری وعدم ترس از اشتباه است ، با مانع رو به رو می گردد.

۷- بیهوده شمردن تخیلات کودک

تخیل کودک اساس خلاقیت اوست و چنانچه تخیلات و رؤیاهای کودک با بی توجهی ، تمسخر یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین رو به رو شود، در واقع سرچشمه خلاقیت اوخشکانده شده است.

محکوم کردن خیال پردازی کودک و وادار نمودن او به واقع بینی درخانواده شیوه ای کاملاً اشتباه است و برای بذر حساس خلاقیت کودک ، آفتی مهلک محسوب می شود.

۸- عدم شناسایی علائق درونی کودک

بسیاری از کودکان خصوصاً درسنین پایین ، از علائق و کشش های خود نسبت به موضوعات و پدید ه های پیرامون اطلاع روشنی ندارند یا این که نمی توانند آن را به زبان بیاورند. این موضوع از موارد بسیار حساس به شما ر می رود که باید ازهمان دوران کودکی مورد توجه والدین قرار گیرد. خانواده هایی که نسبت به این مسئله بی تفاوت اند و سعی نمی کنند انگیزه ها و موضوعات مورد علاقه کودک خود را شناسایی و کشف کنند ، ناخواسته فرصت های زیادی را برای رشد خلاقیت کودک از وی سلب می کنند.

۹- عدم وجود حس شوخ طبعی درمحیط منزل

شوخ طبعی از شاخص های مهم خلاقیت به شما ر می رود و وجود حس شوخی و شوخ طبعی در فضای خانواده بسیار حائز اهمیت است ، زیرا مستقیماً به رشد خلاقیت کودک کمک می کند . اما در خانواده هایی که فضای زندگی آنها خشک ، رسمی و جدی است ، زمینه ای برای بروز حس شوخ طبعی کودک به وجود نمی آید و در نتیجه در چنین محیطی بسیاری از کشش های خلاقانه کودک پنهان می ماند.

۱۰- تحمیل نقش بزرگسال به کودک

بسیاری از والدین علاقه مندند که کودک آنها سریعاً رشد کند و کودکی خود را پشت سر بگذارد . آنها گاهی برای تسریع این امر سعی می کنند با کودک خود همانند بزرگسالان رفتار کنند و به تبع آن از کودک خود توقع ایفای نقش هایی بزرگ تر از محدوده سنی آنها را دارند . تحمیل نقش های کاذب بزرگسالی به کودکان ، روند رشد اجتماعی آنان را مختل می سازد وسبب پدید آمدن رفتار های نا به هنجار و تصنعی در آنها می شود و همین امر باعث از بین رفتن بسیاری از استعدادهای خلاق دوران کودکی می گردد.

به تخیل کودکان خود پروبال بدهید، آن وقت است که از پرواز بلند آنها شگفت زده خواهید شد



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 15 فروردین 1389  ساعت 12:07 AM نظرات 0 | لينک مطلب

کمبود انرژی بدن در طول روز باعث سختی برای شما می‌شود و مانع لذت بردن شما از انجام فعالیت‌های روزانه‌تان می‌گردد.
اگر چه دلایل بسیار زیادی برای کم بودن انرژی افراد در طول روز وجود دارد اما از جمله عوامل بسیار مهعم این امر استرس های زندگی دنیای مدرن می‌باشد.انسان برای فائق آمدن برحالت‌های پراضطراب و رها یی از خستگی و حتی افسردگی به انرژی بسیار زیاد نیاز دارد.

با کشف ۶ راه بسیار جالب شما می‌توانید انرژیتان را در طول روز بازیابید و شادابی خود را حفظ نمایید.

۱- انرژی گرفتن با یک صبحانه خوب

همه ما این مثل را شنیده‌ایم که “شما همان چیزی هستید که می‌خورید”،اما این هم درست است که شما هنگامی وجود دارید که غذا می‌خورید.بدن انسان از یک ریتم چرخشی پیروی می‌کند و به همین دلیل است که غذاهایی که هنگام صبحانه و نهار خورده می شود اگر در زمانی دیرتر از این وقت ها خورده شود به شیوه ای متفاوت‌تر جذب می‌شود.روز خود را با صبحانه ای آغاز کنید که انرژیی لازم برای فعالیت شدید در طول روز را به شما بدهد.

مطالعات نشان داده که اگر شما پروتئین و چربی مورد نیاز بدنتان را هنگام صبحانه بخورید،قادر خواهید بود وزن خود را پایین نگه ‌دارید و انرژی بیشتری بدست آورید،برعکس اگر همان چیزها را در موقع شام بخورید وزن شما افزایش خواهد یافت و فشار خون و بیماری های قلبی نیز افزایش می‌یابد.

۲- انرژی مستمر با میان وعده

اکثر مردم غذاهایی می‌خورند که انرژی زیادی را به شکل کربوهیدرات های ساده و قندهایی که سریع می‌سوزند تامین می کند.این غذاها انرژی بدن ما را سریع تر از غذاهایی که در بردارنده انرژی پایدار تر هستند،تخلیه می‌شود.

یک میان وعده در صبح و در بعد از ظهر بخورید.آجیل ها، مغزها، میوه‌ها، یا غذاهای غنی از پروتئین که از بذرها درست می‌شود می‌تواند انتخاب‌های خوبی باشد؛اینها به شما کمک خواهد کرد که انرژی‌تان را حفظ کنید و از پایین آمدن قند خون جلوگیری می‌کند.برای میان وعده ها خودتان مخلوطی از مغز بادام، آجیل، مغز گردو، میوه‌های خشک شده، کشمش، یا هر ترکیب دیگری را درست کنید.

۳- بازابی انرزی از دست رفته با اکسیر جینسنگ

معروفترین ماده انرژی زا اکسیر جینسنگ است که بسیار مغتنم شمرده شده است و برای ۵۰۰۰ سال است که در سنت های پزشکی آسیا استفاده می‌شود.جینسنگ را معمولا برای مواردی از قبیل افزایش مقاومت جسمی و روحی،کاهش خستگی وبرای کمک به افزایش تدریجی انرژی استفاده می‌کنند. جینسنگ بر خلاف قهوه که سیستم عصبی مرکزی را تحریک می‌کند به تدریج انرژی را بالا می‌برد.گزارش شده است که افرادی که جینسنگ را می‌خورند روی هم‌رفته در بهبود سلامتی آنها مؤثر بوده است. جینسنگ به صورت پودر،کپسول و چای قابل دسترس است و شما می‌توانید آنرا در فروشگاهای مواد غذایی و دارویی پیدا کنید.

۴- دفع سموم از بدن

یکی از دلایل کاهش انرژی بدن تولید سموم در سیستم بدن می‌باشد.خوردن آب برای شستشوی مناسب سیستم داخلی بدن ازسموم و هیدراته کردن سلول ها برای جلوگیری از ساخته شدن سموم از محصولات زائد خیلی اهمیت دارد.
حداقل ۸ لیوان آب در روز در دمای اتاق بنوشید.اما بهتر است که جوشاندهایی از برگهای نعناع، گل داودی، و گل قاصدک بنوشید تا بتدریج بدنتان را تمیز کنند.

۵- درست ایستادن انرژی را بالا می‌برد

مادرتان هنگامی که به شما می‌گفت راست بایست از سلامتی‌تان مراقبت می‌کرد.خمیده ایستادن نه تنها شما را مسن‌تر از سنتان نشان می‌دهد،بلکه باعث افت شدیدی انرژی بدن از طریق کاهش جذب اکسیژن می‌شود.هنگامی که شما دیافراگم و دنده های خود را به هم فشرده می‌کنید،تنفس کامل انجام نمی شود و جریان خون به مغز و سر و پاها کند می‌شود.برای درست‌ایستادن،چانه‌تان را به داخل بکشید و فرض کنید که یک خط کشیده مستقیم از نوک سرتان به بالا گذاشته شده است.

۶- با ورزش کردن انرژی خود را بالا ببرید

به طور قطع با ورزش کافی سطح بالای انرژی حفظ می شود. ورزش به ما کمک می‌کند که بتوانیم با استرس های روزانه مقابله کنیم. بدون ورزش انرژی حیاتی بدن به سرعت ‌تخلیه می شود. فرصت‌های بسیاری در یک روز وجود دارد تا شما فعال باشید. به جای استفاده از آسانسور از پله‌ها بالا بروید.خودرو خود را چند بلوک دورتر از مقصدتان پارک کنید و این فاصله را پیاده یا با دوچرخه بروید. منزل خود را به جای جارو برقی با جارو دستی جارو کنید. هنگام نشسته به جای قوز کردن صاف بنشینید.

برای افزایش واقعی انرژی بدن خود این کار را بکنید:در طول روز هر یک ساعت ۵ دقیقه طناب بزنید و پس از آن یک لیوان آب بنوشید.این کار باعث افزایش گردش خون می‌شود، بدن شما اکسیژن بیشتری دریافت می‌کند و سموم را می‌زداید.
امیدوارم که این مقاله به حفظ انرژی و شادابی‌تان کمک کند. همچنین امیدوارم که زندگی شما طولانی، پرانرژی و شاد باشد.

دکتر مائو

ترجمه : نفیسه راجی



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 15 فروردین 1389  ساعت 12:05 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :5
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
Powered By Rasekhoon.net