از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل شده که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آن که در شب قدر فرشتگان بر گرد ما طواف می کنند.
خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مبارکه قدر می فرماید: تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ. فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.
فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:
فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم.۱ در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود.
دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو مینماید. ظاهر این فعلها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می دهد.
این امر که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن حضرت نازل می شده است، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.
قبول اصل وصایت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.
هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همه سورهها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائکة…) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشتهها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود میآیند و این امر یک متولی و ولی میخواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می فرماید:
در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می شود؛ فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بودهایم.
دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل میشوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.
به همین سبب، هر کس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و میشوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش (علیهم السلام) نمیتوانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.
آیه مورد بحث، یکی از مستدلترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم (علیه السلام) است.
و هر کس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.
چنان که خداوند در آیات ۱۵۰ و ۱۵۱ سوره نساء میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً أُوْلَـئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا . کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شدهاند و میخواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و میگویند به برخی ایمان میآوریم و به بعضی کافر میشویم و میخواهند در این میان(بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکنندهای مهیا کردهایم.
و میبینید که خداوند، کسانی را که پارهای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی میداند.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می گوید: فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل می شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقدیم می دارند
بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت میکند و امین بر آن در جهت پاسداری، به کار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) میباشد و به همین سبب پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کردهاند، فرمودند: من أنکر المهدی فقد کفر.۲ کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است.
شب قدر
و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جد عالیقدرشان و از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمودهاند:
القائم من ولدی اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون.۳
قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیه او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا میدارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامیخواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است. از آنها که مرا درباره او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار میکنند و امت مرا از راه او گمراه میسازند، به خدا شکایت میبرم. به زودی آنها که ستم کردند و میدانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونیها مجازات ستمگریهای خود را در دنیا و آخرت خواهند دید).
در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همه پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاری به وادی کفر خواهد بود.
علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر میگوید:
فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل می شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقدیم می دارند.
و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر(علیه السلام) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند:
چگونه ندانیم، و حال آن که در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف میکنند.۴
حضرت امام سجاد(علیه السلام)، در این باره، میفرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان(علیه السلام)) فرود می آید.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیه او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا میدارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامیخواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است
و نیز آن حضرت(علیه السلام) فرمودهاند: ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة اناکنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعداز پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است.
همچنین از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است، که به اصحابشان فرمودهاند:
به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابیطالب(علیه السلام) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
از آنچه که نگارش یافت، استفاده میشود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجةبن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آن که بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و امامت آنان تا روز رستاخیز میباشد. حدیثی را هم که در بخش فضیلتهای حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است، ملاحظه میکنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودهاند:
«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه (سلام الله علیها) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.
و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (سلام الله علیها) نیز دارد.
و از طرفی، همانگونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود میآید، نزول گاه نور پاک امامان معصوم (علیهم السلام) نیز وجود مقدس فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است؛ که حقیقتاً هر کس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پیبرد، شب قدر را درک کرده است.


منابع:
۱ - سوره دخان (۴۴)، آیه ۴٫
۲ - علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۵۱؛ منتخب الاثر، فصل ۱۰، ب ۱، جز ۱ ، ص ۴۹۲٫
۳- علامه مجلسی، همان، ج ۵۱، ص ۷۳؛ منتخب الاثر، فصل۲، ب ۳، ح۴ ، ص ۱۸۳٫
۴- تفسیر القمی، ص ۷۳۱؛ علامه مجلسی، همان، ج ۹۷، ص ۱۴، جز ۲۳٫
برگرفته از: تحقیقی درباره لیلةالقدر و رابطه آن با امام عصر، ارواحنافداه، صص ۱۴۹ ـ ۱۳۲، با تلخیص.
علی اکبر رضوانی، ماهنامه موعود شماره ۵۷



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در شنبه 13 شهریور 1389  ساعت 9:42 PM نظرات 0 | لينک مطلب
 

چنان‌که از آیات سورة قدر بر می‌آید، در هر سال شبی است که ارزش و قدر و فضیلت آن از هزار ماه برتر است. در این شب فرشتگان به همراه بزرگ خویش ـ روح ـ فرود می‌آیند و هر امر، فرمان و تقدیری را که از سوی خدا معین شده است، به نزد ولی مطلق زمان می‌آورند و به او تسلیم می‌کنند. این واقعیت همواره بوده است و خواهد بود. این شب در روزگار پیامبر اکرم(ص) بوده است و پس از ایشان نیز این شب صاحبانی دارد.1

امام جواد(ع) در بیان حقایق شب قدر فرموده‌اند:

خداوند متعال شب قدر را در ابتدای آفرینش دنیا آفرید همچنین در آن شب نخستین پیامبر و نخستین وحی را آفرید. در قضای الهی چنان گذشت که در هر سال شبی باشد که در آن شب تفصیل امور و مقدرات یک سال فرود آید. بی‌شک پیامبران با شب قدر در ارتباط بوده‌اند و پس از ایشان نیز باید «حجت خدا» وجود داشته باشد؛ زیرا زمین از نخستین روز خلقت خود تا لحظة فنای آن بی‌حجت نخواهد بود. خداوند در شب قدر مقدرات را به نزد آن کس که بخواهد (وصی و حجت) ‌فرو می‌فرستد. به خدا سوگند روح و ملائکه در شب قدر بر آدم نازل شدند و مقدرات امور را نزد او آوردند، و حضرت آدم درنگذشت مگر این که برای خود وصی و جانشین تعیین کرد. بر هر یک از پیامبرانی که بعد از آدم آمدند نیز در شب قدر امر خداوند نازل می‌شد و هر پیامبری این مرتبت را به وصی خویش می‌سپرد.2

قرآن در شب قدر

قرآن یک بار در شب قدر بر قلب پیامبر(ص) نازل شد و بار دیگر در طول بیست و سه سال بر زبان او جاری شد. پس از گذشت سال‌ها از آن ایام در دوران ما نیز هر سال در شب قدر تفسیر آیات مربوط به یک سال بر حضرت صاحب‌الامر(ع) نازل می‌شود. یعنی در آن شب تفصیل مجملات قرآن و تأویل متشابهات آن و قیود اطلاقات و تمییز محکم از متشابه آن بر امام وقت نازل می‌گردد.

بنابراین می‌فرمایند:

اگر شب قدر را بردارند، قرآن را نیز برمی‌دارند.

پس اگر شب قدر نباشد، احکامی از قرآن که دربارة قضایای جدید است نازل نخواهد شد. این عدل نزول بی‌تردید معلولِ نبودن شخصی است که احکام بر او فرود آید. اگر چنین شخصی وجود نداشته باشد قرآنی نیز نخواهد بود؛ زیرا قرآن و صاحب‌الامر هم‌گام و همراهند و از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض کوثر بر پیامبر اکرم(ص) وارد شوند.

امام جواد(ع) در تعلیمی گران‌قدر و معرفت‌آمیز می‌فرمایند:

ای پیروان تشیّع با مخالفان امامت به سورة «انّا انزلناه» استدلال کنید تا پیروز شوید. به خدا سوگند این سوره پس از درگذشت پیامبر(ص)، حجت خدای متعال بر خلق است. این سوره نقطة اوج دین شماست. این سوره نشانة ابعاد علم ماست.

شیعیان! همچنین به سورة «حم دخان»‌که در آن آیة «انّا انزلناه فی لیلة مبارکة» آمده، استدلال کنید! این سوره (و این مقام) پس از رسول‌الله(ص) مخصوص ولی امر (حجت خدا) در هر زمان است.4

بنابر این روایات، تا جهان هست شب قدر هست و تا شب قدر هم هست حجت خدا هست که صاحب شب قدر و حامل علم قرآن است.

در شب‌های قدر چقدر آن خیمه دیدنی است و آن مظهر جمال و جمیل زیارت کردنی، و آن محدوده و فضا که پیوسته جای آمد و شد فرشتگان است تماشایی.

به درستی که مردم در آن شب به نماز و دعا و سؤال اشتغال دارند ولی صاحب این امر(ع) در کار دیگری است. فرشتگان بر او نازل می‌شوند و امور سال را بر او عرضه می‌دارند، از غروب خورشید تا طلوع آن. پیوسته برای او در آن شب تا طلوع فجر سلام است. چه شود که مطلع الفجر سورة قدر که فرج آن بزرگوار است فرا رسد و چنین نویدی گوش دل را صفا بخشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینی، اصول کافی، کتاب الحجة.

2. همان، ج1، ص366.

3. تفسیر نور الثقلین، ج5، ص62.

4. کلینی، همان.



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در سه شنبه 9 شهریور 1389  ساعت 12:04 AM نظرات 0 | لينک مطلب
ظهور حضرت حجت(عج) از اموری است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكید شده و در حتمیت آن ذره ای شك و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم كه در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند.




صحبت كردن از حضرت مهدی(ع) و نشانه های ظهور ایشان در واقع صحبت كردن از حوادثی است كه بناست در آینده اتفاق بیفتد و لذا بجاست كه از خود بپرسیم: اگر در مورد احادیث نقل شده در این زمینه بررسی اسناد صورت گرفت و مطمئن شدیم كه آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آیا می توان مطمئن بود كه حتماً همة آن حوادث آن گونه كه در روایات شریف ما آمده اند وقوع یابند؟ پاسخ به این پرسش در كتب عقیدتی و فلسفی تحت عنوان «بداء» داده می شود كه طی این بخش از مطالب به آن می پردازیم.

«بداء» در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحاً به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم اطلاق می شود؛ بدین معنا كه خداوند متعال بنا بر مصلحتی، مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین می كند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات می كند در حالی كه ام الكتاب نزد اوست و خود می داند عاقبت هر چیزی چیست.1

و در آیه ای دیگر: و بدالهم سیّئات ما كسبوا.2
بدی هایی را خود كسب كرده بودند و برای آنها مخفی بود برایشان نمایان شد.
یا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآیات.3
پس از آنكه نشانه ها را دیدند حقیقت امر بر آنها روشن شد.
این ظهور پس از خفا، تنها برای انسان رخ می دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمی كند وگرنه لازمه اش این است كه خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد كه این امر محالی است. خداوند، چنانكه قرآن كریم می فرماید به همه چیز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چیز در همة زمان ها و مكان ها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند، علم حضوری دارد. قرآن كریم در این زمینه می فرماید:
هیچ چیزی در آسمان و زمین از نظر خداوند متعال مخفی نمی شود.5
از همین روست كه مسئلة بداء و ظاهر كردن آن امر مخفی به خداوند نسبت داده می شود:
و بدالهم من الله مالم یكونوا یحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمی كردند، برای آنها ظاهر كرد.
براساس آیة:خداوند چیزی را كه از آنِ مردمی است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از دیگر آیات و روایات می توان چنین برداشت كرد كه برخی اعمال حسنه نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صلة رحم، نیكی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شكر نعمت و ادای حقّ آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و بركت زندگی اش را افزایش می دهد، همان طور كه اعمال بد و ناشایست اثر عكس آن را بر زندگی شخص می گذارد.
پیش از شرح این عبارت كه بداء در حقیقت ظاهر شدن چیزی است كه از ناحیة خداوند متعال برای مردم مخفی و برای خودش مشخص بود، لازم است یادآور شویم كه خداوند متعال بنا بر آیات قرآن دو لوح دارد:

الف) لوح محفوظ

لوحی كه آنچه در آن نوشته می شود؛ پاك نشده و مقدّرات آن تغییر نمی یابند؛ چون مطابق با علم الهی است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجیدٌ فی لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلكه آن قرآن مجیدی است كه در لوح محفوظ ثبت گردیده است.

ب) لوح محو و اثبات
بنا بر شرایط و سننی از سنت های الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شكلی خاص می شود، با از بین رفتن آن سنت ها یا مطرح شدن سنت های جدید سرنوشت آن شخص یا آن جریان تحت الشعاع سنت های جدید قرار می گیرد. به عنوان مثال بناست كه شخص در سن 20 سالگی فوت كند امّا به واسطة صلة رحم یا صدقه ای كه می دهد، 30 سال به عمرش اضافه می شود و تا 50 سالگی زنده می ماند یا به عكس، آن شخص بناست 50 سال عمر كند به واسطة گناه كبیره ای خاص، 30 سال از عمرش كاسته می شود در همان 20 سالگی می میرد. كه البته خداوند متعال از اوّل می دانست كه بناست اوّلی 50 سال و دومی 20 سال عمر كند ولی برای روشن شدن این سنت های الهی مطلب به این شكل از زبان پیامبران یا اولیای الهی(ع) بیان می شود.

در قرآن كریم هم آمده است:
یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الكتاب.9
یا این آیه:
آنگاه مدتی را [برای شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمی نزد اوست.10
با توجه به این دو لوح و مطالبی كه تا به حال به آنها پرداختیم، این پرسش به ذهن می رسد كه: آیا ظهور حضرت مهدی(ع) و نشانه هایی كه برای آن بیان شده است، در لوح محفوظ اند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر آیا ممكن است اصلاً مسئله ای به نام ظهور ایشان تا آخر عمر بشریت و هستی اتفاق نیفتد یا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد یا همة نشانه ها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید نشانه های ظهور را به دو دسته تقسیم كنیم:
1. امور و علایم مشروط
2. امور و علایم حتمی. آنگونه كه امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتمیه11 و امام صادق(ع) به حتمی12 و غیر حتمی تقسیم كرده اند. مسئلة بداء هم در چهار زمینه با موضوع ظهور حضرت مهدی(ع) ارتباط می یابد:

1. نشانه های مشروط و غیر حتمی ظهور

جز نشانه هایی كه صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیة نشانه های ظهور همگی از امور موقوفه به شمار می روند، چنانكه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح كرده اند. بدین معنا كه به جز نشانه های حتمی ظهور بقیة آنها بنا بر مشیت و ارادة الهی ممكن است دچار تغییر و تبدیل، تقدّم یا تأخّر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممكن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة دیگری پدید آیند یا اصلاً رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی كه در احادیث ما به آنها اشاره شده است تا كنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خویش نشده اند.
مثلاً اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممكن است در نزول آن تأخیر رخ دهد یا اصلاً چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود یا اینكه با برخی اعمال صالح یا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تأخیر كنند.

شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست كه اگر مسئله به این شكل تبیین نمی شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمی شدند و بدان مبتلا می گشتند امّا پس از صدور حدیث از ناحیة معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثة ناگواری ممانعت به عمل آورند یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نكنیم كه عكس این مطلب هم كاملاً صادق است به این معنا كه شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام می كنند كه شما با وجود آنكه می توانستید، آن بلا را از خویش دفع نكردید یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همین روست كه روایت شده است:
خداوند متعال، به چیزی مثل بداء عبادت نشده است.13

2. علایم ظهور و امور حتمی

پنج مورد از نشانه های ظهور در بسیاری از روایات كه از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه های حتمی ظهور برشمرده شده اند:
خروج سیّد خراسانی و یمانی، ندای آسمانی مبنی بر حقّانیت حضرت مهدی(ع)، شهادت نفس زكیّه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقة بیداء (بیابان بین مدینه و مكّه).14
این نشانه های پنج گانه را احادیث از علایم حتمی شمرده و هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد. این نشانه ها شدیداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگوارانی چون مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به نویسندة كتاب سفیانی و علامات ظهور15، علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، در كتاب خویش و شیخ طوسی، در غیبت خویش16 نسبت به این موضوع تصریح و اذعان كرده اند كه:
هر چند بنابر تغییر مصلحت ها با تغییر شروط اخباری كه به حوادث آینده می پردازند، ممكن است دچار تغییر و تبدیل شوند؛ جز آنكه روایت تصریح كرده باشد كه وقوع آن جریان حتمی است كه (با توجه به اعتماد ما به معصومین(ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می كنیم و قاطعانه می گوییم در آینده چنین خواهد شد.17
اشكال اساسی كه به این نظر گرفته می شود؛ متكی به حدیثی است كه نعمانی در كتاب خویش آورده است كه: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری گفته است: نزد امام جواد(ع) بودیم و صحبت از حتمی بودن آمدن سفیانی شد، از آن حضرت پرسیدم: آیا در مورد امور حتمی هم بداء رخ می دهد؟ فرمودند: آری. گفتم: می ترسم در مورد خود حضرت مهدی(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدی(ع) وعدة الهی است و خداوند خلف وعده نمی كند.18
علّامه مجلسی، هم در بحارالانوار پس از نقل این حدیث این
توضیح را اضافه كرده اند كه:
شاید محتوم، معانی مختلفی داشته باشد كه با توجه به اختلاف در تعاریف ممكن است در مورد برخی از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اینكه شاید منظور از بداء در مورد خصوصیات آن حادثة محتوم و حتمی باشد و نه اصل تحقّق آن، كه مثلاً پیش از زوال حكومت بنی عباس سفیانی جنبش های خویش را آغاز می كند.19
این فرضیه چندان قابل قبول نیست؛ زیرا در صورت پذیرفتن آن، چه فرقی بین حتمی و غیر حتمی خواهد بود؟ مضاف بر اینكه روایت مورد بحث ما از حیث سند، ضعیف است.20 در ضمن نمی توان از آن همه حدیث و روایتی كه به شدت بر حتمی بودن این پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأكید می كنند، چشم پوشی كرد و به احادیث انگشت شماری از این دسته تمسك نمود؛ چون ممكن است در شرایط خاصی (به فرض قوت و اعتبار سندی آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روی تقیه، چنین سخنی بگویند.
عبدالملك بن اعین گوید: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدی(ع) گفتم: می ترسم كه زود بیایند و سفیانی نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفیانی از حتمیاتی است كه حتماً خواهد آمد.21
امور یا موقوفه اند یا حتمیه كه سفیانی از دستة حتمیاتی است كه حتماً خواهد بود.22
یا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمیاتی كه پیش از قیام حضرت مهدی(ع) خواهند بود اینهاست: شورش سفیانی، فرو رفتن در بیداء، شهادت نفس زكیّه و منادی كه از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعین از امام باقر(ع) راجع به آیة:
ثمّ قضی اجلاً و اجلٌ مسمّی عنده؛24
می پرسد. حضرت می فرمایند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چیست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشیت الهی در رابطة آن جاری می شود.
- امیدوارم كه سفیانی جزء موقوف ها باشد.
- والله كه نه و از محتومات است. 25

3. بداء و قیام حضرت مهدی(ع)

ظهور حضرت حجت(ع) از اموری است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكید شده و در حتمیت آن ذره ای شك و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم كه در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند كه چنین واقعه ای در تمام طول تاریخ تا كنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا كه « ان الله لا یخلف المعیاد&raquo26 و خداوند در وعدة خویش تخلف نمی كند، در آینده ای دور یا نزدیك حتماً چنین اتفاقی خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اینكه در موارد بسیاری رسول مكرم اسلام(ص) و معصومین(ع) شدیداً تأكید نموده اند كه:
حتی اگر از عمر هستی بیش از یك روز باقی نمانده باشد، خداوند آن قدر این روز را طولانی می كند كه حضرت مهدی(ع) ظهور كرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27

4. تعیین زمان ظهور حضرت مهدی(ع)
بسیاری از روایات، ما را از توقیت (مشخص كردن زمان ظهور) یا تعیین محدودة زمانی برای ظهور حضرت به شدت نهی كرده اند و شیعیان را امر كرده اند كه هر كه را چنین كرد تكذیب كنند و دروغ گو بشمارند؛ زیرا این مطلب در زمرة اسرار الهی است و كسی آن را نمی داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر كسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی(ع) نقل كرد، از تكذیب كردن او نترس! چرا كه ما برای احدی تعیین وقت نمی كنیم.28
وقتی فضیل از امام باقر(ع) می پرسد كه آیا این مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه می فرمایند: «آنها كه وقت تعیین می كنند دروغ می گویند&raquo.29 یكی از یاران امام ششم(ع) به ایشان عرضه می دارد: این مسئله ای كه چشم انتظارش هستیم كی خواهد آمد؟ حضرت می فرمایند:
ای مهزم! آنها كه وقت تعیین كنند دروغ می گویند، آنها كه عجله كنند هلاك می شوند و آنها كه تسلیم امر خداوند باشند نجات می یابند و به سوی ما باز می گردند.30
آنگونه كه از احادیث برمی آید، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموری است كه خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان كه خداوند تبارك و تعالی اراده كنند و شرایط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمین را از بركات وجودی آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.

البته نهی از تعیین وقت، شامل نشانه های حتمی ظهور نمی شود؛ چرا كه خود معصومین(ع) در این موارد به فاصلة زمانی میان حدوث آن نشانة حتمی و ظهور حضرت اشاره كرده اند كه مثلاً از ابتدای شورش سفیانی تا قیام حضرت بیش از 9 ماه طول نخواهد كشید یا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زكیّه حضرت در مكه ظهور می كنند. ولیكن دیگر نشانه ها حداكثر به این اشاره می كنند كه ظهور آن وجود مقدس نزدیك شده است و نه بیش از این. چنانكه دیدیم برخی از نشانه های ظهور قرن هاست كه اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. كه البته به جهت ایجاد امید در دل شیعیان مبنی بر نزدیك شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قیام حضرت صاحب(ع) یاد كرده اند.

ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند كه ایشان بناست چه زمانی قیام جهانی خویش را آغاز كنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خویش را برای آن روز مهیا و آماده می كردند ـ كه به خیال خام و واهی خود ـ آن نور الهی را خاموش كنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفانی هم كه قرن ها با حدوث این حادثة عظیم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به یأس و كسالت و خمودی می شدند حال آنكه قرن هاست بسیاری در انتظار آن یار غایب از نظر، دیده ها را خون بار كرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجیل در فرج ایشان برداشته اند و امید دارند كه در زمرة یاران و یاوران ایشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم های ستمگران ربوده و هر صبح و شام از این هراسناكند كه شاید آن عزیز مقتدر امروز ظهور كند و پایه های حكومت شیطانی شان را درهم شكند.
به امید آنكه آن روز را ببینیم و از یاوران حضرتش باشیم. ان شاءالله.

منبع: ماهنامه موعود، شماره 79



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در شنبه 6 شهریور 1389  ساعت 11:25 AM نظرات 0 | لينک مطلب
در این روزها، نویسندگان زیادی اقدام به مشخّص كردن زمان ظهور امام زمان(ع) كرده‌اند. این خود، نشان‌دهندة اشتیاق و لحظه‌شماری مردم برای زودتر تحقّق یافتن بشارت‌های نبوی(ص) است كه طبق آن، صفحات تاریخ دگرگون می‌شود و جهت حركت بشریّت را از ستم و بی‌عدالتی به سمت عدالت و دادپروری تغییر می‌دهد. این کار، یا از عشق زیادشان به حضرت بقیّـه الله(ع) سرچشمه می‌گیرد یا از ناآگاهی آنها از حقایق واقعی.
حقیقتی كه باید بدان توجّه داشت، این است كه ائمة اهل‌بیت(ع) با وجود آنكه بسیار، از امام مهدی(ع) سخن گفته و ویژگی‌های دوران ایشان و نشانه‌های ظهورش را برشمرده‌اند، امّا از بیان زمان ظهور خودداری كرده و حتّی مردم را از مشخّص كردن زمان خاصّی برای ظهور ایشان، نیز نهی كرده‌اند. امامان(ع) به ما دستور داده‌اند، هر كس را که از زمان ظهور خبر می‌دهد، تكذیب كنیم، زیرا زمان ظهور یكی از اسرار الهی است كه خداوند بزرگ، با حكمتی، آن را از مردم پوشیده و پنهان نگاه داشته است.
در زیر برخی نمونه‌های توقیت و تعیین كردن زمان ظهور را بیان می‌كنیم:
1.
عبد محمّد حسن، در كتاب خود: «اقترب الظّهور» با استناد به برخی احادیث اهل‌بیت(ع) و تطبیق آن با اوضاع و احوال جهان می‌نویسد: «زمان ظهور امام نزدیك شده است و امام در روز شنبه 10 محرم سال 1429 ق. برابر با 19 ژانویة 2008 م. ظهور می‌كند». او در كتاب خود، به برخی نشانه‌های پیش از ظهور و زمان روی دادن آن اشاره می‌كند. از جمله:
ـ 18 ژوئن تا 24 ژوئن 2007، بارش بسیار زیاد باران؛
ـ 21 جولای 2007، روز جمعه،‌ روز خروج سفیانی؛
ـ 4 اكتبر 2007، شب جمعه در شب قدر، صیحه و ندای آسمانی با صدای جبرئیل؛
ـ 19 دسامبر 2007، كشتار كوفه به دست سفیانی؛
ـ 3 ژانویه 2008، كشته شدن نفس زكیّه در مكّه؛
ـ 24 ژانویه 2008، خسف بیداء؛
ـ اوّل اكتبر 2008، نزول حضرت عیسی(ع)؛
ـ 17 اكتبر 2008، فتح قدس.
2.
جابر البلوشی، در کتاب خود: «ظهور الامام المهدی(ع) عام 2015 م. نبوءةٌ قرآینة» ظهور امام(ع) را در روز شنبه، دهم ماه محرم سال 1437 ق. بر اساس علم اعداد و حروف و با توجّه به آیات قرآن دانسته است. او بسیاری از حوادث ظهور و وقت وقوع آن را بیان كرده است، از جمله:
ـ 2010 م، ترسیم مرزهای همیشگی اسرائیل، خروج آمریكایی‌ها و انگلیسی‌ها از عراق؛
ـ 2014 م، یك سیارة بزرگ به زمین برخورد می‌كند و باعث به وجود آمدن طوفان‌ها، زمین‌لرزه‌ها و سیل‌های زیادی در تاریخ 21/3/2014 می‌شود؛
ـ 1436 ق. خروج سفیانی، خراسانی و یمانی؛
ـ 2018 م، نزول حضرت مسیح(ع)؛
ـ 2019 خداوند ایالات متّحدة آمریكا را با دو طوفان و با یك سیارة كوچك (شهاب سنگ) نابود و ویران می‌كند.
3.
فارس فقیه، در جزوه‌ای که تحت عنوان «أنت الان فی عصر الظّهور؛ تو، اکنون در عصر ظهوری» تهیه كرده، نام شخصیّت‌های دوران ظهور مانند خراسانی، یمانی، شعیب بن صالح و ... را مشخّص كرده، برخی از شخصیّت‌های كنونی را با آن تطبیق داده و آنها را یمانی، خراسانی و... دانسته است. وی همچنین جزوة دیگری به نام « جمیع الأدیان تقول أنّه عصر ظهور؛ همة ادیان می‌گویند اكنون دوران ظهور است» منتشر کرده است.
4.
ماجد المهدی، صاحب كتاب «بدأ الحرب الأمریكیة ضدّ الإمام المهدی(ع)» در مورد تعیین زمان ظهور در فصلی از آن نوشته است: «آیا تعیین كردن زمان ظهور مبارك ایشان، حرام و نهی شده است؟ روایت‌ها و عقل این را نفی می‌كند». او سپس به بررسی موضوع تعیین زمان ظهور می‌پردازد و می‌گوید: «حتّی دشمنانمان، از نزدیك بودن زمان ظهور، آگاه هستند در حالی كه ما می‌خواهیم با دلایل واهی و نادرست، سر خود را مانند کبک زیر برف كنیم».2
5. سیّد محمد علی طباطبایی در كتاب خود: «مائتان و خمسون علامة؛ دویست و پنجاه نشانه»، زمان‌هایی را به عنوان سال ظهور مشخّص كرده است و در فصل یازدهم آن، براساس محاسبة ابجدی زمان ظهور، گفته است: «اینها تنها می‌تواند یك احتمال باشد».3
6. سیّد حسین حجازی نویسندة كتابی با عنوان: «إستعدّوا فإنّ الظّهور قریب؛ آماده باشید، ظهور نزدیك است»، نوشته است: «بدون اینكه تاریخی برای فرج تعیین كنیم، با مطالعة این كتاب و پس از تأمل، اندیشه و درنگ به این نتیجه می‌رسیم كه زمان ظهور نزدیك است و به طور دقیق‌تر باید بگوییم كه حتّی سالمندان ما هم باید آروزی دیدار مولایمان را در زمان حیات خود داشته باشند».
تعیین كردن زمان ظهور یا نشانه‌های آن، در بین اهل سنّت نیز مصادیقی داشته است؛ ازجمله:
7.
احمد عبدالله زكی عمیش5 در مصر، در كتاب خود: «إنّ المهدی المنتظر علی قید الحیاة؛ مهدی منتظر در قید حیات است» 12 دلیل ذكر كرده كه براساس آن، مهدی موعود اسلامی، در قید حیات است. او در كتاب خود، سال 1430 ق. را سال قیام مهدی(ع) می‌داند. وی گفته است حداكثر تا سال 1430 ق. مهدی امین خروج می‌كند.6
8. بسّام نهاد جراد، در فلسطین، در كتابی تحت عنوان: «زوال اسرائیل عام 2022 نبوءة أم صدف رقمیة» مسئلة نابودی اسرائیل را در سال 2022 م. با ظهور امام مهدی(ع) مرتبط می‌داند.
دلایل تعیین كنندگان زمان ظهور:
 
تعیین‌کنندگان وقت ظهور هیچ‌گونه ایرادی برای تعیین زمان ظهور نمی‌بینند، نه حرمتی و نه هیچ‌گونه نهی‌ای. آنها می‌گویند:
1.
احادیث و روایات شریفه‌ای كه تعیین زمان ظهور را نهی می‌كنند، عام و مطلق نیستند، بلكه منظور آنها تكذیب كسانی است كه توقیت را به اهل‌بیت(ع) نسبت می‌دهند و درحقیقت، توقیت منسوب به ایشان(ع) به دروغ را نهی كرده است. یعنی كسانی كه زمانی برای ظهور تعیین می‌كنند، صرفاً اگر آن زمان و گفتة خود را به اهل‌بیت(ع) نسبت دهند، دروغ‌گو هستند، زیرا امامان(ع) در گذشته، زمانی برای آن مشخّص نكرده‌اند و در آینده نیز زمانی را تعیین نمی‌كنند.
2.
روایتی وجود دارد كه ثابت می‌كند ائمّة اهل‌بیت(ع)‌ زمان ظهور را بیان كرده‌اند،‌ خداوند بداء پیش آورده و زمان ظهور را تغییر داده است. به عنوان مثال، در روایتی آمده است: «ابوحمزة ثمالی گفت: از امام محمّد باقر شنیدم، فرمود: ای ثابت، خداوند، زمان این امر را در سال 70 هجری تعیین كرده بود، زمانی كه حسین(ع) كشته شد، امّا غضب خداوند شدّت یافت و آن را به سال 140 به تأخیر انداخت، هنگامی كه ما در مورد آن با شما سخن می‌گوییم شما آن را منتشر و فاش می‌كنید و پرده و نقاب را برمی‌دارید و به همین دلیل، خداوند پس از آن، زمانی را معین نفرموده است. ابوحمزه می‌گوید: در مورد آن با امام جعفر صادق(ع) سخن گفتم و ایشان فرمود: «درست است، این‌گونه بوده است».8 این روایت روشن و صریح است و همان‌گونه كه ماجد المهدی می‌گوید، اگر توقیت و تعیین زمان ظهور، حرام یا ممنوع بود، آیا امكان دارد معصومی مرتكب فعل حرام و ممنوع شده باشد؟
3. روایات زیادی از اهل‌بیت(ع) نقل شده كه مردم را از نام‌گذاری یا نام بردن امام زمان(ع) نهی می‌كند و از روایات مختلف درمی‌یابیم كه حتّی بردن نام امام مهدی(ع) نیز ممنوع و نهی شده و از نظر شرعی حرام است9. جدا از این، یك روایت وجود دارد كه افرادی را كه در میان مردم نامی بر او می‌گذارند لعن كرده است. با توجّه به این مطالب، باید گفت همة ما ملعون هستیم زیرا ما شب و روز نام‌هایی را برای ایشان به كار می‌بریم. در گردهم‌آیی‌ها، بر منبر مسجدها و حسینیه‌ها و در اینترنت، چه كسی از ما نام شریف ایشان را نمی‌داند؟!
حال، ما چگونه می‌توانیم این احادیث را با احادیث و روایات زیادی از اهل‌بیت(ع) كه نام امام مهدی(ع) را ذكر كرده‌اند، در كنار هم بگذاریم؟ و حتّی یك حدیث اهل‌بیت از پیامبر(ص) نقل كرده‌اند كه نام دوازده امام بعد از خودشان را ذكر كرده است. با خواندن این حدیث متوجّه می‌شویم كه نام امام مهدی(ع) «م‌ح‌م‌د» بن امام حسن عسکری است و با توجّه به این، توقیت را نیز می‌توان از این باب دانست و آن را جایز شمرد.
4.
شیخ كلینی در كتاب «الكافی» هشت باب را به صاحب‌الزّمان(ع) اختصاص داده كه ششمین باب تحت عنوان «مكروه بودن توقیت» است. كلینی در این باب، دو خبر از امام باقر(ع) و پنج خبر از امام جعفر صادق(ع) در نفی مسئلة توقیت ظهور امام ذكر كرده امّا چرا تعیین زمان ظهور را مكروه دانسته است، نه حرام؟ ماجد المهدی سؤال می‌كند: چرا شیخ كلینی این باب را تحت عنوان مكروه بودن توقیت آورده نه حرام و ممنوع بودن توقیت؟
نهی توقیت ؛ روایات و عقل
 
برخی ادّعا می‌كنند که تعیین زمان ظهور امام(ع) امكان‌پذیر است. با پژوهش و بررسی ادلّة شرعی و عقلی، در می‌یابیم كه نهی توقیت از جمله اموری است كه در بسیاری از اخبار و روایات بر آن تأكید و توصیه شده است که اعلام زمان ظهور، امری الهی است. از برخی اخبار این‌گونه دریافت می‌شود كه هر كس زمانی برای ظهور آن حضرت معین كند، در حقیقت در علم خداوند شریك شده است امّا باید دانست، حكمت الهی چنین اقتضا كرده كه زمان ظهور ناشناخته و نامعلوم و از مردم پوشیده باشد؛ همانند امور دیگر مانند شب قدر یا زمان مرگ. علّت نهی توقیت یا تعیین و مشخّص كردن روز ظهور، به وجود حكمتی الهی و اسرار زیادی باز می‌گردد كه سیره و زندگی‌نامة ایشان را در بر گرفته است، مانند مسئلة غیبت. با توجّه به این، از نظر نگارنده راز اصلی توقیت، این است كه از امور غیبی است. به همین دلیل، ما در ادامة این پژوهش در شماره‌های بعدی سعی می‌كنیم برخی از حكمت‌ها و دلایل نهی توقیت و راز پوشیده نگاه داشتن زمان ظهور را برای خوانندگان گرامی، روشن سازیم.
پی نوشت ها :
 
1. پژوهش ارائه شده در اوّلین كنفرانس علمی در مورد امام مهدی(ع) كه مركز الدراسّات التخصیصیـ فی الامام المهدی(ع) در تاریخ 22 تموز 2007 در نجف اشرف آن را برگزار كرد.
2.
این پژوهش در تاریخ 10/12/2006 در سایت شبكة هجر الثقافیة منتشر شد.
3.
مائتان و خمسون علامة، ص 184.
4.
استعدوا فان الظهور قریب، ص 8.
5.
منبع و اندیشمند مصری، دارندة مدرك لیسانس مطالعات اسلامی و زبان عربی، دانشكدة دارالعلوم، دانشگاه قاهره.
6.
كتاب المهدی المنتظر علی قید الحیاة، مراجعه كنید دلیل دهم.
7.
مراجعه كنید كتاب: اقترب الظّهور؛ عبد محمّد حسن، ص 14 و پژوهش: هل التوقیت للظهور المبارك محرم أو منهی عنه؟؟ الروایات و العقل ینفی هذا؛ ماجد المهدی، پایگاه اینترنتی شبكه هجر الثقافیة تاریخ 10/12/2006
8. غیبـة نعمانی، ص 197، غیبـ طوسی، ص 287، المعجم الموضوعی لأحادیث المهدی، ص 767.
9.
سیّد محمّد حسینی شیرازی در كتاب خود تحت عنوان الامام المهدی(ع) گفته است: گفته شده ذكر نام ایشان در زمان غیبت جایز نیست، امّا سخن غیر متیقنی است زیرا شرایط سیاسی زمان امام عسكری(ع) و پس از آن، اجازه ذكر نام شریف ایشان را نمی‌داد زیرا عبّاسیان و امثال اینها، تلاش می‌كردند ایشان را از یادها ببرند و ایشان را به قتل برسانند و تصوّر می‌كردند می‌توانند نور خداوند را خاموش كنند. امّا ظاهراً ذكر نام ایشان در این زمان جایز است. هرچند تمام حكمت‌های عدم ذكر نام ایشان در آن زمان برای ما روشن نشده است جدا از این، در مورد حرمت نام‌گذاری و حرمت ذكر نام شریف ایشان نیز اختلاف نظر وجود دارد. در دوران متأخر، مشهور این است كه ذكر نام ایشان جایز است و حرمت نام‌گذاری مربوط به زمان غیبت صغرا است و آن هم علل داشته كه ما آن را ذكر كردیم. به نظر ایشان، آن‌گونه كه در موسوعة الفقه، ج 93، كتاب المحرمات، ص 198 آمده: تسمیّة امام غایب(ع)، به نام م‌ح‌م‌د، ظاهراً نام بردن از ایشان با این نام حرام نیست، قول به حرام بودن آن مشكل است هر چند احتیاط در ترك آن است.
10.
كمال‌الدّین، ص 440.
 
منبع: www.313adine.com
  


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در چهارشنبه 3 شهریور 1389  ساعت 11:36 PM نظرات 0 | لينک مطلب

 
وقتی امام مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) متولد می شود، امام حسن عسکری عثمان بن سعید را که از خواص اصحاب آن بزرگوار بود، احضار می کند و به او دستور می دهد مولد جدید را عقیقه بکند. این موضوع را مرحوم صدوق در کتاب خویش، چنین بیان می کند: «ابو جعفر، محمّد بن عثمان عمری می گوید: وقتی که مولای ما امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) متولد شد، امام حسن عسکری (علیه‌السلام) گفت: پیکی دنبال عثمان بن سعید بفرستید و یک نفر فرستاده شد و عثمان بن سعید آمد، امام حسن عسکری (علیه‌السلام) فرمود: ده هزار رطل1 نان بخرد و ده هزار رطل گوشت و آن را تقسیم کن [راوی گوید: به گمانم گفت بین بنی هاشم تقسیم کن.] و به خاطر آن مولود، چندین گوسفند عقیقه کن.»2
از اینجا معلوم می شود عثمان بن سعید، محرم اسرار امام حسن عسکری (علیه‌السلام) بوده است. مولودی که باید در نهایت خفاء بماند و دشمن از آن بی اطلاع باشد، و از طرفی باید برای خواص معلوم گردد تا در شک و تردید نمانند و حقیقت برای آنها روشن شود، چنین مسؤولیت بزرگ را نایب اوّل انجام می دهد.
عثمان بن سعید جانشین امام حسن عسکری (علیه‌السلام) را با بعضی خصوصیات معرفی می کند.
عبدالله بن جعفر حمیری گوید «من و شیخ ابوعمرو (عثمان بن سعید) (رحمت‌الله علیه) نزد احمد بن اسحاق رفتیم، احمد بن اسحاق به من اشاره کرد که راجع به جانشین [امام حسن عسکری (علیه‌السلام)] ازشیخ بپرسم؛ من به او گفتم: ای ابا عمرو! من می خواهم از شما چیزی بپرسم که نسبت به آن شک ندارم؛ زیرا اعتقاد و دین من این است ک زمین هیچگاه از حجت خالی نمی ماند، مگر چهل روز پیش از قیامت (یعنی، ایّامی ک مقدّمات قیامت به ظهور می رسد.) و چون آن روز برسد، حجت برداشته شده و راه توبه بسته شود. «ایمان آوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاورده اند و یا عمل نیکی انجام نداده اند، سودی به حالشان نخواهد بخشید».3
و ایشان بدترین مخلوق خدای عزّوجل باشند و قیامت علیه ایشان بر پا می شود، ولی من دوست دارم که یقینم افزونتر گردد، همانا حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) از پروردگار عزّوجل در خواست کرد که به او نشان دهد، چگونه مرددگان را زنده می کند، «فرمود: مگز ایمان نیاورده ای؟! عرض کرد: چرا ولی می خواهم قلبم آرامش یابد.»4
و احمد بن اسحاق به من خبر داد، که از حضرت هادی (علیه‌السلام) سؤال کردم: با چه کسی معامله کنم؟ یا از چه کسی احکام دینم را به دست آوردم؟ و سخن چه کسی را بپذیریم؟ به او فرمود: عمری مورد اعتماد من است، آنچه به تو می رساند، از جانب من می رساند، و هر چه به تو بگوید از جانب من می گوید، از او بشنو و اطاعت کن، که او مورد اعتماد و امین است.
و نیز احمد بن اسحاق به من خبر داد، که او از حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) همین سؤال را کرده و او فرموده است. عمری و پسرش (محمّد بن عثمان، نایب دوّم) مورد اعتماد هستند، هر چه به تو می رسانند از جانب من است، و هر چه به تو بگویند از جانب من گفته اند، از آنها بشنو و اطاعت کن که هر دو مورد اعتماد و امین هستند. [حمیری گفت:] این سخن دو امام است که دربارۀ شما صادر شده است. ابو عمرو به سجده شکر افتاد و خداوند را سپاس گفت و اشک شوق از دیدگانش فرو ریخت؛ آنگاه گفت: حاجتت را سؤال کن، گفتم: شما جانشین بعد از امام حسن عسکری (علیه‌السلام) را دیده ای؟ گفت: آری؟ به خدا گردن او این چنین بود و با دست اشاره کرد.5
گفتم: یک مسأله دیگر باقی مانده گفت بگو، گفتم: نامش چیست؟ گفت: بر شما حرام است ک نام او را بپرسید و من این سخن را از پیش خود نمی گویم؛ زیرا برای من روانیست که چیزی را حلال یا حرام کنم، بلکه این سخن آن حضرت است، چون مطلب نزد سلطان (معتمد عباسی که 12 رجب 256 خلیفه شد) چنین وانمود شده که امام حسن عسکری (علیه‌السلام) وفات نموده و فرزندی از خود به جا نگذاشته و میراثش قسمت شده و کسی که حق نداشته (جعفر کذّاب) آن را برده و خورده است و عیالش دربدر شده اند و کسی جرأت ندارد با آنها آشنا شود یا چیزی با آنها آشنا شود یا چیز به آنها برساند؛ و چون اسمش در زبانها افتد، تعقیبش می کنند. از خدا بترسید و از این موضوع دست نگه داردید.»6
این حدیث شریف به نکات قابل توّجه و حایز اهمیّت دلالت دارد. علاوه بر اختناق و خفقان شدید و عدم آزادی شیعه در آن عصر که حتی از ترس دشمن، ذکر کردن نام امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) توسط خود حضرت حرام شده و تمام اموال به جا مانده از امام حسن عسکری (علیه‌السلام) را، جعفر کذاب تصاحب کرده و به خاطر مصالح اسلام حضرت، خود را ظاهر نساخته است؛ به سه نکته مهم راجع به عثمان بن سعید اشاره کرده است:
الف. اینکه عثمان بن سعید، از طرف دو امام معصوم توثیق شده و به عنوان امین معرفی می گردد.
ب. نهایت تواضع و فروتنی عثمان بن سعید را نشان می دهد؛ چون وقتی که شنید، دو امام بزرگوار او را تأیید کرده و از او راضی هستند، سجدۀ شکری می گزارد او اشک شوق می ریزد، و هیچ نوع تکبّر و نخوت از خود نشان نمی دهد.
ج. اطاعت و فرمانبرداری خویش را از امام اعلام می دارد. وقتی راوی از اسم حضرت پرسید، گفت: حرام است و من این سخن را از پیش خود نمی گویم و بر من روا نیست حلال را حرام یا حرامی را حلال کنم، بلکه این فرمایش خود حضرت است. و شاید این اوصاف باعث گشته که با وجود بزرگان دیگر، ایشان مفتخر به نیابت امام زمام (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) می گردد. والله العالم.
2. حمدان قلانسی می گوید: «به عمری گفتم: امام حسن عسکری (علیه‌السلام) در گذشت؟ گفت: او در گذشت، ولی در میان شما کسی را که گردنش این چنین است7 جانشین گذاشت و با دست خود اشاره کرد».8
پی نوشت ها:
1. رطل مساوی است با 12 اوقیه (84 مثقال)
2. کمال الدین، ج2، باب42، حدیث6، ص430.
3. لاَ یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا. (سوره انعام، آیه 158)
4. قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَـكِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی. (سوره بقره، آیه 260)
5. علامه مجلسی (رحمت‌الله علیه) می گوید: یعنی، انگشت ابهام و سبابه از هر دو دست را گشود و میان آنها را باز کرد تا اشاره به اندازه حچم گردن آن حضرت کند، چنانچه در میان عرب و عجم مرسوم است و مقصودش این است که گردن آن حضرت قوی و زیباست (ممکن است با همین اشاره سن آن حضرت را هم تا حدی معین کرده باشد.) اصول کافی، ج2، ص118.
6. عمان منبع، ص120، حدیث اوّل.
7. برای فهم حدیث به پاورقی نقل شده از علاّمه مجلسی در صحفه پیش مراجعه گردد.
8. اصول کافی، ج2، ص122، حدیث4.


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در یک شنبه 3 مرداد 1389  ساعت 9:56 PM نظرات 0 | لينک مطلب
 

تحقق حکومت عدل الهی امام زمان علیه السلام که گستره آن جهان را پوشش خواهد داد نیاز به شرایطی دارد که خداوند تبارک و تعالی در قرآن به دو رکن آن اشاره نموده است:
«وعدالله الذین آمنوا منکم و عملواالصالحات...» (سوره مبارکه نور). با توجه به این آیه خداوند متعال شرایط را ایمان و عمل صالح ذکر می نماید.

شرط اول تحقق حکومت مهدوی : ایمان کامل مردم به خداوند و غیب

ایمان یعنی باور عمیق به خدای متعال، انبیاء الهی، کتب الهی، ملائک و... البته ایمانی که در رفتار انسان اثر گذاشته و رفتارهای او را الهی نماید. انسانی که به خداوند ایمان داشته باشد در زندگی او اثر گذاشته و به غیر خدا توکل نمی کند. از هیچ قدرتی هراس نداشته و همه چیزش با خدا و برای خداست.
ایمان واقعی دارای شرایطی است که خداوند در قرآن ذکر نموده و به آن اشاره می نماییم:
الف- «إنما المؤمنون الذین إذا ذکرالله وجلت قلوبهم و إذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون» (انفال4-2). مؤمنان آنان هستند که وقتی ذکری از خدا شود دلهاشان لرزان می شود و چون آیات الهی بر آنان تلاوت شود بر ایمانشان افزوده می شود و در هر کار به خدای خود توکل نموده، نماز می خوانند و انفاق می کنند. آنها براستی اهل ایمانند.
ب- «انما المؤمنون الذین أمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» (حجرات). مؤمنان کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آوردند و بعدا هیچگاه شک و ریبی به دل راه ندادند و در راه خدا با جانشان جهاد کردند اینان به حقیقت راستگو هستند.

ویژگیهای مؤمنین:

1- ایمان به خدا و رسول

در روایت نقل شده است: ایمان، اعتقاد به قلب، اقرار به زبان و عمل با جوارح است. یعنی آثار ایمان باید در قلب و زبان و عمل انسان مشاهده شود. در روایت دیگری نقل شده است که «لا ایمان بلاعمل». ایمان بدون عمل امکان ندارد. زمانی ایمان واقعی است که آثار آن در عمل مشاهده گردد.

2- هنگام ذکر خدا ترسان هستند

«وجل» یعنی همیشه احترام و عظمت خدا را حفظ نموده و گناه نمی کنند. ولی وقتی نام خدا برده می شود، می لرزند که آنچنان که شایسته الهی است بندگی نکرده اند.

3- وقتی آیات الهی برایشان خوانده می شود ایمانشان زیاد می گردد

درحقیقت جان آنان ظرف الهی شده و آیه های قرآن آنان را پله پله بالا می برد.

4- فقط بر خدا توکل می نمایند

در تمام امور بر قدرت لایزال الهی تکیه نموده و هیچ نیرویی غیر خدا را مؤثر نمی دانند. در حدیث قدسی خدای متعال می فرماید: «اگر کسی در کاری به من توکل نماید، تمام جن و إنس جمع شوند و بخواهند او را گرفتار کنند او را نجات خواهم داد، ولی اگر بر من توکل نکنند، اگر تمام انسانها و موجودات جمع شوند که او را نجات دهند من او را ذلیل می کنم».
توکل به خدا آثاری در زندگی بشر دارد که بدانها اشاره خواهیم نمود:
الف- انسان در صحنه های سیاسی از هیچ قدرتی جز خدا نمی ترسد و با توکل به او با دشمن ستیز خواهد کرد.
ب- در صحنه اقتصادی با اعتقاد به رزاقیت الهی و توکل بر او ضمن حفظ اطمینان نفس خویش به راههای انحرافی برای جلب روزی متوسل نخواهد شد.
پ- در زندگی فردی با اعتقاد به اینکه خدای متعال او را کفایت می نماید بدون استرس و اضطراب های روانی زندگی خویش را ادامه خواهد داد و زندگی آرامی خواهد داشت.
ت- در صحنه های کاری و اجتماعی با امید به آینده، قوی و پرشدت عمل خواهد کرد.

5- اهل نمازند

نماز ستون دین و رابطه بین انسان و خداست. خداوند در قرآن می فرماید: «أقم الصلوه لذکری» نماز را به یاد من بپا دارید. ذکر و یاد خدا قلب انسان را مطمئن می نماید. وقتی قلب انسان مطمئن شد، تربیت شده خداوند می شود. «یا أیتها النفس المطمئنه إرجعی إلی ربک راضیه مرضیه». انسانی که تربیت الهی شد، وارد در بندگی خدا می شود و بنده خدا وارد بهشت خواهد شد چراکه: «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی». نماز، انسان لایق و سعادتمند بهشت تربیت می نماید. از سویی دیگر نماز انسان را از زشتی ها و پلیدی ها باز می دارد چراکه: «إن الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر».

6- روحیه بخشندگی دارند

خداوند متعال اولین گام ارتباط با اجتماع را بخشندگی و انفاق بیان می نماید. انفاق از همه نعمتهایی که خداوند متعال به انسان داده است؛ نعمت پول و آبرو و علم و...

7- استقامت در ایمان دارند

مؤمنان کسانی هستند که در ایمانشان استقامت دارند. ایمان آنها موسمی و فصلی نیست بلکه در تمام شرایط سخت و آسان و در همه جا ایمان خود را حفظ می نمایند. بعضی افراد در منافع و تقسیم غنائم جزء مؤمنین اند ولی در میدان جنگ و کارزار هزاران بهانه می آورند. مؤمنین جزء کسانی هستند که تا آخرین نفس همراه علی علیه السلام اند. و در وسط راه نه جزء خوارج می شوند و نه معاویه و نه جزء طلحه و زبیر.

8- مجاهده با مال و جان در راه خدا

مؤمنین کسانی هستند که با مال و جان در راه خدا مجاهده می نمایند. هرچه را دارند در راه دوست فدا می نمایند. مقصدشان راه خداست و برای خدا حاضرند از بهترین ها که جان و مال است بگذرند.

شرط دوم تحقق حکومت مهدوی : عمل صالح

بعد از اندیشه سازی و ساختن باورهای عمیق دینی در افراد، گام مهم دوم برای تحقق حکومت مهدوی، عمل صالح است. که در اینجا به چند نکته اشاره می گردد.
1- «عملواالصالحات» یعنی صد درصد اعمالشان صالح است. حتی یک عمل غیرصالح هم انجام نمی دهند. راندمان عمل باید بسیار بالا باشد.
2- عمل صالح فقط به نماز و روزه و زکات و خمس و... نیست. بلکه هر عملی که برای خدا و در راه خدا باشد صالح است. حتی مطالعه و تدریس و شستن لباس اگر برای خدا و هدف الهی باشد، عمل صالح است.
3- عمل صالح نیز مقدماتی دارد که به بعضی از آنها اشاره می گردد: الف- اندیشه ایمانی. که شرح آن گذشت ب- لقمه حلال. «کلوا من الطیبات واعملوا صالحا». اگر انسان غذای حلال نخورد، به سمت و سوی عمل صالح کشیده نخواهد شد. ساماندهی کارها و ایجاد اشتغال سالم، سرگرم شدن مردم به شغلهای کلیدی و اسلامی و مولد، واگذاری کارها و امور به افراد متخصص و متعد، بوجود آورنده فضای عمل صالح است.

برنامه های حکومت مهدوی

خداوند متعال در آیه مبارکه بیان نموده است که اگر شرایط حکومت محقق شود سه چیز به ترتیب به مردم عنایت می نماید که جزء برنامه ها و شالوده و زیربنای حکومت مهدوی است.
1- «لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم». واگذاری خلافت و حاکمیت به امام زمان علیه السلام و شیعیان مخلص.
اولین گام برای حکومت صالحان این است که حاکمیت و رهبری، مسئولیتها و مدیریت ها به شیعیان سپرده شود. زیرا بدون قدرت حاکمه سیطره عدالتی بر جامعه و اجرای عدالت به هیچ وجه امکان ندارد. در حکومتی که در رأس هرم آن امام زمان علیه السلام قرار دارد، وزرا، فرمانداران، کشورداران، مدیران و همه مسئولین از نیروهایی هستند که مورد تأیید و توجه امام زمان علیه السلام بوده و با این برنامه، طرح ها و برنامه های ولایی در جامعه اجرا خواهد شد.
2- «لیمکنن لهم دینهم الذی إرتضی لهم». آیین شیعه اثنی عشری (قانون).
قانون حکومت مهدوی، قانون ثقلین است. قانونی که تلفیقی از قرآن و عترت است. و صاحب نظران آن خدای متعال، رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله، ائمه اطهار و امام زمان علیه السلام می باشند. هرم دوم بعد از قدرت حاکمه و حاکمیت، قانون و برنامه هایی است که باید در جامعه اجرا گردد. و قانونی که در جامعه مهدوی اجرا می شود قانون ولایت است. «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»

ویژگیهای قانون ولایت

الف- اکرام و احترام شخصیت انسانی

حضرت علی علیه السلام برای پیرمرد یهودی که از کارافتاده بود و گدایی می کرد، توصیه کردند که از بیت المال حقوق پرداخت شود.

ب- تأمین مایحتاج و ضرورتهای زندگی مردم

حضرت علی علیه السلام در دوران پنج ساله خلافت ظاهری آب شرب کوفه را تأمین نمود. خزینه بیت المال را مالامال از دینار نمود. ایجاد اشتغال و تأمین مسکن نیز از برنامه های دیگر مولا علیه السلام بود.

پ- اجرای عدالت به معنای واقعی

3- «لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا». امنیت.
از مسائل و پیش نیازهای مهم جامعه و حکومت موفق وجود امنیت در جنبه های مختلف است. امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، علمی و... عامل رشد و ارتقای جامعه و افراد جامعه است.

امنیت نظامی

تحت سیطره کشورهای استعماری بودن و تهدیدهای نظامی را تحمل کردن، عامل فلج کننده ای است که در دولت و جامعه رکود ایجاد می نماید. قدرت مانور نظامی بالا و وجود امنیت نظامی در منطقه و کشور، حداقل دست طمع ابرقدرتهای جهان را قطع خواهد کرد. منافع ملی به غارت نخواهد رفت و کشور روی پای خویش خواهد ایستاد. و در این صورت است که رئیس جمهور و مسئولین مملکتی را غربی ها و استعمارگران انتخاب نمی کنند. اگر امروزه آمریکا در مقابل انرژی هسته ای مقاومت می کند خود می داند که از این رهگذر چه ضررهایی متوجه او خواهد شد. لذا برای تأمین امنیت باید دستاوردهای نظامی و امنیتی را بالا برد.

امنیت اقتصادی

در بعد اقتصادی باید جامعه دارای امنیت باشد. امنیت اقتصادی یعنی انسان قدرت اداره یک زندگی آرام و اقتصادی را داشته باشد، ربا در جامعه اسلامی نباشد، قرض الحسنه سنت جا افتاده ای باشد، رشوه نباشد و در آن دزدی و سرقت و اختلاس جایگاهی نداشته باشد.

امنیت علمی

ایجاد فضای باز علمی و تحقیق و اکتشاف و اختراع و ارائه رأی و نظر، پرورش نیروهای نخبه و توانمند، بها دادن به نیروهای فعال و توانمند علمی، تقسیم جایگاههای علمی به افراد لایق و... در جامعه اسلامی امنیت علمی ایجاد خواهد کرد و در این فضاست که علم و تکنولوژی پیشرفت خواهد کرد.

امنیت فردی و اجتماعی

امنیت فردی و اجتماعی و آرامش اجتماعی، با وجود عدالت در جامعه، دفع نیروهای هرزه، ضد دین و ضد اسلام میسر خواهد بود.
امنیت سیاسی، فضای باز انتقادهای سیاسی و نظرات و... امنیت قضایی، امنیت راهها و... از دیگر آثار حکومت مهدوی خواهد بود.

اهداف حکومت مهدوی

مهم ترین هدف حکومت مهدوی همان هدف خلقت است. خداوند متعال در قرآن هدف خلقت را بندگی بیان می نماید: «و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون». و هدف حکومت مهدوی نیز همان است: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا».
اگر جامعه ای به جامعه بندگی تبدیل شود به اوج قله رستگاری رسیده است. چون در آن جامعه هدف فقط خداست و در جامعه بندگی است که دعاها مستجاب است. انسان دارای قدرتهای الهی است. انسان بهشتی شده و همه به یک مقصد حرکت می نمایند.
منبع:http://www.yoosof.com


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در پنج شنبه 31 تیر 1389  ساعت 10:17 PM نظرات 1 | لينک مطلب

اول خدا

 

                

                  

   

 

 

منی که مایه ننگم به حد رسوایی



چگونه از تو بخواهم به دیدنم آیی؟



چو خویش یار تودیدم به نیک فهمیدم

 

عزیز فاطمه مهدی " عج "چقدر تنهایی...



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در پنج شنبه 16 اردیبهشت 1389  ساعت 11:54 PM نظرات 0 | لينک مطلب

   برای سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات

یا كابلی إن أولی الامر الذین جعلهم الله عزوجل أئمة الناس وأوجب علیهم طاعتهم : أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام ، ثم الحسن عمی ، ثم الحسین أبی ، ثم انتهى الامر إلینا . ثم سكت . فقلت له : یا سیدی روی لنا عن أمیر المؤمنین علیه السلام أن الأرض لا تخلو من حجة لله تعالى على عباده ، فمن الحجة والامام بعدك ؟ قال : ابنی محمد واسمه فی صحف الأولین باقر ، یبقر العلم بقرا ، هو الحجة والإمام بعدی ، ومن بعد محمد ابنه جعفر واسمه عند أهل السماء الصادق ، قلت : یا سیدی فكیف صار اسمه الصادق وكلكم صادقون ، قال : حدثنی أبی ، عن أبیه عن رسول الله صلى الله علیه وآله قال : إذا ولد ابنی جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب فسموه الصادق ، فإن الخامس من ولده الذی اسمه جعفر یدعی الإمامة اجتراء على الله وكذبا علیه فهو عند الله ( جعفر الكذاب ) المفتری على الله تعالى ، والمدعی لما لیس له بأهل ، المخالف لأبیه والحاسد لأخیه ، وذلك الذی یروم كشف ستر الله عز وجل عند غیبة ولی الله ، ثم بكى علی بن الحسین علیه السلام بكاء شدیدا ، ثم قال : كأنی بجعفر الكذاب وقد حمل طاغیة زمانه على تفتیش أمر ولی الله ، والمغیب فی حفظ الله والتوكیل بحرم أبیه جهلا منه برتبته ، وحرصا منه على قتله إن ظفر به ، ( و ) طمعا فی میراث أخیه حتى یأخذه بغیر حق . فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله وإن ذلك لكائن ، فقال : إی وربی إن ذلك مكتوب عندنا فی الصحیفة التی فیها ذكر المحن التی تجری علینا بعد رسول الله صلى الله علیه وآله ، فقال أبو خالد فقلت : یا ابن رسول الله ثم یكون ماذا ؟ قال : ثم تمتد الغیبة بولی الله الثانی عشر من أوصیاء رسول الله صلى الله علیه وآله والأئمة بعده یا أبا خالد إن أهل زمان غیبته القائلین بإمامته والمنتظرین لظهوره أفضل من أهل كل زمان ، فإن الله تبارك وتعالى أعطاهم من العقول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة ، وجعلهم فی ذلك الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله بالسیف ، أولئك المخلصون حقا وشیعتنا صدقا ، والدعاة إلى دین الله عز وجل سرا وجهرا . وقال علیه السلام : انتظار الفرج من أعظم الفرج

 

ابراهیم بن زیاد ، از ابوحمزهء ثمالى ، از ابوخالد كابلى نقل كرده كه گفت : امام زین العابدین علیه السلام فرمود : اى كابلى ، أولی الأمر كه خداوند آنان را امامان و پیشوایان مردم قرار داده و اطاعت ایشان را واجب ساخته است ، و آنان عبارتند از : امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام سپس عمویم امام حسن و پس از او پدرم امام حسین تا آنكه كار امامت به من رسید ، سپس حضرت ساكت شد . عرض كردم : اى سرور من از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده كه فرمود : زمین از حجت خدا بر بندگان خالى نخواهد ماند ، پس امام وحجت بعد از شما چه كسى خواهد بود ؟ فرمود : پسرم محمد كه نام او در كتب الهى ( صحف الاولین ) باقر بوده كه علوم را مىشكافد و او حجت و امام بعد از من مىباشد وپس از او پسرش جعفر است كه در نزد اهل آسمان صادق نامیده مىشود . عرض كردم : اى سرور من چگونه فقط نام او صادق است در حالیكه شما همه صادق مىباشید ؟ فرمود كه پدرم از پدرش از رسول الله صلى الله علیه و آله روایت كرده كه فرمود : زمانیكه پسرم جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن أبی طالب به دنیا آمد او را ، صادق بنامید . و پنجمین فرزند او ( امام صادق علیه السلام ) كه نامش جعفر است به دروغ ادعاى امامت مىكند واو نزد خداوند ، جعفر كذاب ، مىباشد كه به خداوند افترا بسته و چیزى را كه اهل آن نیست بعنوان مخالفت با پدرش وحسادت با برادرش ادعا مىنماید و او همان كسى است كه آرزو مىكند هنگام غیبت امام زمان از اسرار الهى خبردار گردد . آنگاه على بن الحسین ( ع ) بشدت گریست و فرمود : گویا مىبینم كه جعفر كذاب حاكم ستمگر را براى تفتیش و جستجوى حضرت مهدى و امر ولى الله ( ع ) كه در پناه و حفظ الهى غایب شده بود راهنمائى كرد و از خلیفه مىخواست كه وكیل پدرش امام هادى علیه السلام شده و امور آن حضرت به او واگذار گردد ، در حالیكه نمىداند پست تر از آن است كه چنین لیاقتى داشته باشد ، وهمچنین قصد داشته كه چنانچه به حضرت مهدى علیه السلام دست یابد او را كشته ومیراث برادرش را بنا حق غصب نماید . راوى ( ابو خالد كابلى( مىگوید عرض كردم : اى فرزند رسول خدا آیا اینها شدنى است ؟ فرمود : آرى بخدا سوگند ، اینها همه در صحیفه اى كه در آن وقایع غم انگیزى كه بر ما پس از رسول خدا صلى الله علیه وآله جارى مىگردد ، نوشته شده است ، ابو خالد مىگوید عرض كردم : اى پسر رسول خدا پس از آن چه خواهد شد ؟ فرمود : سپس غیبت امام دوازدهم از جانشینان رسول خدا صلى الله علیه وآله و امامان پس از پیامبر صلى الله علیه وآله طولانى خواهد گشت . اى ابا خالد كسانى كه در زمان غیبت قائل به امامت آن حضرت بوده و منتظر ظهور آن حضرت بمانند برترین اهل هر زمان بوده و خداوند متعال چنان عقل وفهم و معرفتى به آنها عطا كرده كه زمان غیبت براى آنها مانند زمان حضور ومشاهده مىگردد و ایشان را در آن زمان بمنزله مجاهدین در ركاب رسول الله صلى الله علیه وآله قرار داده است وآنها حقیقتا شیعیان خالص ما و دعوت كنندگان به دین خداوند متعال در پنهان وآشكار خواهند بود وحضرت فرمود : انتظار فرج از بزرگترین و برترین فرج هاست .

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 30 فروردین 1389  ساعت 12:03 AM نظرات 0 | لينک مطلب

برای سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات


إنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ أَحَد قَرابَةٌ، وَ مَنْ أنْكَرَنى فَلَيْسَ مِنّى، وَ سَبيلُهُ سَبيلُ ابْنِ نُوح / بين خداوند و هيچ يك از بندگانش، خويشاوندى وجود ندارد - و براى هركس به اندازه اعمال و نيّات او پاداش داده مى شود - هركس مرا انكار نمايد از (شيعيان و دوستان) ما نيست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح (عليه السلام) خواهد بود.


1- قال الإمام المهدي، صاحب العصر و الزّمان (عليه السلام و عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) :
الَّذى يَجِبُ عَلَيْكُمْ وَ لَكُمْ أنْ تَقُولُوا: إنّا قُدْوَةٌ وَ أئِمَّةٌ وَ خُلَفاءُ اللهِ فى أرْضِهِ، وَ اُمَناؤُهُ عَلى خَلْقِهِ، وَ حُجَجُهُ فى بِلادِهِ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ، وَ نَعْرِفُ تَأْويلَ الْكِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ.([1])
امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) فرمود: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود كه معتقد باشيد بر اين كه ما اهل بيت رسالت، محور و اساس امور، پيشوايان هدايت و خليفه خداوند متعال در زمين هستيم.
همچنين ما امين خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مى باشيم، حلال و حرام را مى شناسيم، تأويل و تفسير آيات قرآن را عارف و آشنا هستيم.


2- قالَ (عليه السلام) : أنَا خاتَمُ الاْوْصِياءِ، بى يَدْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ أهْلى وَ شيعَتى.([2])
فرمود: من آخرين وصيّ پيغمبر خدا هستم به وسيله من بلاها و فتنه ها از آشنايان و شيعيانم دفع و برطرف خواهد شد.
 
 3- قالَ (عليه السلام) : أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا (أحاديثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتي عَلَيْكُمْ وَ أنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَيْكُمْ.([3])
فرمود: جهت حلّ مشكلات در حوادث - امور سياسى، عبادى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى، اجتماعى و... - به راويان حديث و فقهاء مراجعه كنيد كه آن ها در زمان غيبت خليفه و حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوند بر آن ها مى باشم.

4- قالَ (عليه السلام) : الحَقُّ مَعَنا، فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَعَنّا، وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا، وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعِنا.([4])
فرمود: حقانيّت و واقعيّت با ما اهل بيت رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم مى باشد و كناره گيرى عدّه اى، از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد، چرا كه ما دست پروره هاى نيكوى پروردگار مى باشيم; و ديگر مخلوقين خداوند، دست پرورده هاى ما خواهند بود.

5- قالَ (عليه السلام) : إنَّ الْجَنَّةَ لا حَمْلَ فيها لِلنِّساءِ وَ لا وِلادَةَ، فَإذَا اشْتَهى مُؤْمِنٌ وَلَداً خَلَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيرِ حَمْل وَ لا وِلادَة عَلَى الصُّورَةِ الَّتى يُريدُ كَما خَلَقَ آدَمَ (عليه السلام) عِبْرَةً.([5])
فرمود: همانا بهشت جايگاهى است كه در آن آبستن شدن و زايمان براى زنان نخواهد بود، پس هرگاه مؤمنى آرزوى فرزند نمايد، خداوند متعال بدون جريان حمل و زايمان، فرزند دلخواهش را به او مى دهد همان طورى كه حضرت آدم (عليه السلام) را آفريد.

6- قالَ (عليه السلام) : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّ جاحِدٌ كافِرٌ.([6])
فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كه ستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكر و كافر باشد.

7- قالَ (عليه السلام) : إنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا، لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إلاّ كَذّابٌ مُفْتَر، وَ لا يَدَّعيهِ غَيْرُنا إلاّ ضالٌّ غَوىٌّ.([7])
فرمود: حقيقت - در همه موارد و امور - با ما و در بين ما اهل بيت عصمت و طهارت خواهد بود و چنين سخنى را هر فردى غير از ما بگويد دروغ گو و مفترى مى باشد; و كسى غير از ما آن را ادّعا نمى كند مگر آن كه گمراه باشد.

8- قالَ (عليه السلام) : أبَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماماً وَ لِلْباطِلِ إلاّ زَهُوقاً.([8])
فرمود: همانا خداوند متعال، إباء و امتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن كه به إتمام و كمال برسد و باطل، نابود و مضمحل گردد.

9- قالَ (عليه السلام) : إنَّهُ لَمْ يَكُنْ لاِحَد مِنْ آبائى إلاّ وَ قَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِه بَيْعَةٌ لِطاغُوتِ زَمانِهِ، و إنّى أخْرُجُ حينَ أخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لاِحَد مِنَ الطَّواغيتِ فى عُنُقى.([9])
فرمود: همانا پدران من (ائمّه و اوصياء عليهم السّلام)، بيعت حاكم و طاغوت زمانشان، بر ذمّه آن ها بود; ولى من در هنگامى ظهور و خروج نمايم كه هيچ طاغوتى بر من منّت و بيعتى نخواهد داشت.

10- قالَ (عليه السلام) : أنَا الَّذى أخْرُجُ بِهذَا السَيْفِ فَأمْلاَالاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.([10])
فرمود: من آن كسى هستم كه در آخر زمان با اين شمشير - ذوالفقار - ظهور و خروج مى كنم و زمين را پر از عدل و داد مى نمايم همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است.

11- قالَ (عليه السلام) : اِتَّقُوا اللهُ وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّوا الاْمْرَ إلَيْنا، فَعَلَيْنا الاْصْدارُ كَما كانَ مِنَّا الاْيراُ، وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّيَ عَنْكُمْ.([11])
فرمود: از خدا بترسيد و تسليم ما باشيد، و امور خود را به ما واگذار كنيد، چون وظيفه ما است كه شما را بى نياز و سيراب نمائيم همان طورى كه ورود شما بر چشمه معرفت به وسيله ما مى باشد; و سعى نمائيد به دنبال كشف آنچه از شما پنهان شده است نباشيد.

12- قالَ (عليه السلام) : أمّا أمْوالُكُمْ فَلا نَقْبَلُها إلاّ لِتُطَهِّرُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْيَصِلْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْيَقْطَعْ.([12])
فرمود: اموال - خمس و زكوت - شما را جهت تطهير و تزكيه زندگى و ثروتتان مى پذيريم، پس هر كه مايل بود بپردازد، و هر كه مايل نبود نپردازد.

13- قالَ (عليه السلام) : إنّا نُحيطُ عِلْماً بِأنْبائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَيْىءٌ مِنْ أخْبارِكُمْ.([13])
فرمود: ما بر تمامى احوال و اخبار شما آگاه و آشنائيم و چيزى از شما نزد ما پنهان نيست.

14- قالَ (عليه السلام) : مَنْ كانَتْ لَهُ إلَى اللهِ حاجَةٌ فَلْيَغْتَسِلْ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ وَ يَأْتِ مُصَلاّهُ.([14])
فرمود: هر كه خواسته اى و حاجتى از پيشگاه خداوند متعال دارد بعد از نيمه شب جمعه غسل كند و جهت مناجات و راز و نياز با خداوند، در جايگاه نمازش قرار گيرد.

15- قالَ (عليه السلام) : يَابْنَ الْمَهْزِيارِ! لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِكُمْ لِبَعْض، لَهَلَكَ مَنْ عَلَيْها، إلاّ خَواصَّ الشّيعَةِ الَّتى تَشْبَهُ أقْوالُهُمْ أفْعالَهُمْ.([15])
فرمود: اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضى شماها براى همديگر نبود، هركس روى زمين بود هلاك مى گرديد، مگر آن شيعيان خاصّى كه گفتارشان با كردارشان يكى است.

16- قالَ (عليه السلام) : وَأمّا قَوْلُ مَنْ قالَ: إنَّ الْحُسَيْنَ (عليه السلام) لَمْ يَمُتْ فَكُفْرٌ وَ تَكْذيبٌ وَ ضَلالٌ.([16])
فرمود: و امّا كسانى كه معتقد باشند حسين (عليه السلام) زنده است و وفات نكرده، كفر و تكذيب و گمراهى است.

17- قالَ (عليه السلام) : مِنْ فَضْلِهِ، أنَّ الرَّجُلَ يَنْسَى التَّسْبيحَ وَ يُديرُا السَّبْحَةَ، فَيُكْتَبُ لَهُ التَّسْبيحُ.([17])
فرمود: از فضائل تربت حضرت سيّدالشّهداء (عليه السلام) آن است كه چنانچه تسبيح تربت حضرت در دست گرفته شود ثواب تسبيح و ذكر را دارد، گرچه دعائى هم خوانده نشود.

18- قالَ (عليه السلام) : فيمَنْ أفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضان مُتَعَمِّداً بِجِماع مُحَرَّم اَوْ طَعام مُحَرَّم عَلَيْهِ: إنَّ عَلَيْهِ ثَلاثُ كَفّارات.([18])
فرمود: كسى كه روزه ماه رمضان را عمداً با چيز يا كار حرامى افطار - و باطل - نمايد، (غير از قضاى روزه نيز) هر سه نوع كفّاره (60 روزه، اطعام 60 مسكين، آزادى يك بنده) بر او واجب مى شود.

19- قالَ (عليه السلام) : ألا أُبَشِّرُكَ فِى الْعِطاسِ؟ قُلْتُ: بَلى، فَقالَ: هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أيّام.([19])
نسيم خادم گويد: در حضور حضرت عطسه كردم، فرمود: مى خواهى تو را بر فوائد عطسه بشارت دهم؟
عرض كردم: بلى.
فرمود: عطسه، انسان را تا سه روز از مرگ نجات مى بخشد.

20- قالَ (عليه السلام) : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمّانى فى مَحْفِل مِنَ النّاسِ.
(وَ قالَ (عليه السلام) :) مَنْ سَمّانى فى مَجْمَع مِنَ النّاسِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللهِ.([20])
فرمود: ملعون و مغضوب است كسى كه نام اصلى مرا در جائى بيان كند.
و نيز فرمود: هر كه نام اصلى مرا در جمع مردم بر زبان آورد، بر او لعنت و غضب خداوند مى باشد.

21- قالَ (عليه السلام): يَعْمَلُ كُلُّ امْرِىء مِنْكُمْ ما يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَ لْيَتَجَنَّب ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهيَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَاِنَّ امْرَءاً يَبْغَتُهُ فُجْأةٌ حينَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حُوبَة.([21])
فرمود: هر يك از شما بايد عملى را انجام دهد كه سبب نزديكى به ما و جذب محبّت ما گردد; و بايد دورى كند از كردارى كه ما نسبت به آن، ناخوشايند و خشمناك مى باشيم، پس چه بسا شخصى در لحظه اى توبه كند كه ديگر به حال او سودى ندارد و نيز او را از عِقاب و عذاب الهى نجات نمى بخشد.

22- قالَ (عليه السلام) : إنَّ الاْرْضَ تَضِجُّ إلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَوْلِ الاْغْلَفِ أرْبَعينَ صَباحاً.([22])
فرمود: زمين تا چهل روز از ادرار كسى كه ختنه نشده است ناله مى كند.

23- قالَ (عليه السلام) : سَجْدَةُ الشُّكْرِ مِنْ ألْزَمِ السُّنَنِ وَ أوْجَبِها.([23])
فرمود: سجده شكر پس از هر نماز از بهترين و ضرورى ترين سنّتها است.

24- قالَ (عليه السلام) : إنّى لاَمانٌ لاِهْلِ الاْرْضِ، كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لاِهْلِ السَّماءِ.([24])
فرمود: به درستى كه من سبب آسايش و امنيّت براى موجودات زمينى هستم، همان طورى كه ستاره ها براى اهل آسمان أمان هستند.

25- قالَ (عليه السلام) : قُلُوبُنا اَوْعِيَةٌ لِمَشيَّةِ اللهِ، فَإذا شاءَ شِئْنا.([25])
فرمود: قلوب ما ظرف هائى است براى مشيّت و اراده الهى، پس هرگاه او بخواهد ما نيز مى خواهيم.

26- قالَ (عليه السلام) : إنَّ اللهَ مَعَنا، فَلا فاقَةَ بِنا إلى غَيْرِهِ، وَالْحَقُّ مَعَنا فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا.([26])
فرمود: خدا با ما است و نيازى به ديگران نداريم; و حقّ با ما است و هر كه از ما روى گرداند باكى نداريم.

27- قالَ (عليه السلام) : ما أُرْغَمَ أنْفَ الشَّيْطانِ بِشَيْىء مِثُلِ الصَّلاةِ.([27])
فرمود: هيچ چيزى و عملى همانند نماز، بينى شيطان را به خاك ذلّت نمى مالد و او را ذليل نمى كند.

28- قالَ (عليه السلام) : لا يَحِلُّ لاِحَد أنْ يَتَصَرَّفَ فى مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إذْنِهِ.([28])
فرمود: براى هيچكس جائز نيست كه در اموال و چيزهاى ديگران تصرّف نمايد مگر با اذن و اجازه صاحب و مالك آن.

29- قالَ (عليه السلام) : فَضْلُ الدُّعاءِ وَ التَّسْبيحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقيبِ النَّوافِلِ كَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ.([29])
فرمود: فضيلت تعقيب دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب نسبت به بعد از نمازهاى مستحبّى همانند فضيلت نماز واجب بر نماز مستحبّ مى باشد.

30- قالَ (عليه السلام) : أفْضَلُ أوْقاتِها صَدْرُا النَّهارِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ.([30])
فرمود: (براى انجام نماز جعفر طيّار) بهترين و با فضيلت ترين اوقات پيش از ظهر روز جمعه خواهد بود.

31- قالَ (عليه السلام) : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أخَّرَ الْغَداةَ إلى أنْ تَنْقَضِى النُّجُومُ.([31])
فرمود: ملعون و نفرين شده است آن كسى كه نماز صبح را عمداً تأخير بيندازد تا موقعى كه ستارگان ناپديد شوند.

32- قالَ (عليه السلام) : إنَّ اللهَ قَنَعَنا بِعَوائِدِ إحْسانِهِ وَ فَوائِدِ اِمْتِنانِهِ.([32])
فرمود: همانا خداوند متعال، ما اهل بيت را به وسيله احسان و نعمت هايش قانع و خودكفا گردانده است.

33- قالَ (عليه السلام) : إنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ أَحَد قَرابَةٌ، وَ مَنْ أنْكَرَنى فَلَيْسَ مِنّى، وَ سَبيلُهُ سَبيلُ ابْنِ نُوح.([33])
فرمود: بين خداوند و هيچ يك از بندگانش، خويشاوندى وجود ندارد - و براى هركس به اندازه اعمال و نيّات او پاداش داده مى شود - هركس مرا انكار نمايد از (شيعيان و دوستان) ما نيست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح (عليه السلام) خواهد بود.

34- قالَ (عليه السلام) : أما تَعْلَمُونَ أنَّ الاْرْضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّة إمّا ظاهِراً وَ إمّا مَغْمُوراً.([34])
فرمود: آگاه و متوجه باشيد كه در هيچ حالتى، زمين خالى از حجّت خداوند نخواهد بود، يا به طور ظاهر و آشكار; و يا به طور مخفى و پنهان.

35- قالَ (عليه السلام) : إذا أذِنَ اللهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ، وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْكُمْ.([35])
فرمود: چنانچه خداوند متعال اجازه سخن و بيان حقايق را به ما بدهد، حقانيّت آشكار مى گردد و باطل نابود مى شود و خفقان و مشكلات برطرف خواهد شد.

36- قالَ (عليه السلام) : وَ أمّا وَجْهُ الاْنْتِفاعِ بى فى غَيْبَتى فَكَالاْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الاْبْصارِ السَّحابُ.([36])
فرمود: چگونگى بهره گيرى و استفاده از من در دوران غيبت همانند انتفاع از خورشيد است در آن موقعى كه به وسيله ابرها از چشم افراد ناپديد شود.

37- قالَ (عليه السلام) : وَاجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إلَيْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ، فَقَدْ نَصَحْتُ لَكُمْ، وَ اللّهُ شاهِدٌ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ.([37])
فرمود: هدف و قصد خويش را نسبت به محبّت و دوستى ما - اهل بيت عصمت و طهارت - بر مبناى عمل به سنّت و اجراء احكام الهى قرار دهيد، پس همانا كه موعظ ها و سفارشات لازم را نموده ام; و خداوند متعال نسبت به همه ما و شما گواه مى باشد.

38- قالَ (عليه السلام) : أمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإنَّهُ إلَى اللهِ، وَ كَذَبَ الْوَقّاتُونَ.([38])
فرمود: زمان ظهور مربوط به اراده خداوند متعال مى باشد و هركس زمان آن را معيّن و معرّفى كند دروغ گفته است.

39- قالَ (عليه السلام) : أكْثِرُواالدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ، فَإنَّ ذلِكَ فَرَجَكُمْ.([39])
فرمود: براى تعجيل ظهور من - در هر موقعيّت مناسبى - بسيار دعا كنيد كه در آن فرج و حلّ مشكلات شما خواهد بود.

40- دَفَعَ إلَيَّ دَفْتَراً فيهِ دُعاءُالْفَرَجِ وَ صَلاةٌ عَلَيْهِ، فَقالَ عليه السلام : فَبِهذا فَادْعُ.([40])
يكى از مؤمنين به نام أبومحمّد، حسن بن وجناء گويد: زير ناودان طلا در حرم خانه خدا بودم كه حضرت ولىّ عصر امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف را ديدم، دفترى را به من عنايت نمود كه در آن دعاى فرج و صلوات بر آن حضرت بود. سپس فرمود: به وسيله اين نوشته ها بخوان و براى ظهور و فرج من دعا كن و بر من درود و تحيّت بفرست.

پي نوشت ها :
[1]- تفسير عيّاشى: ج 1، ص 16، بحارالأنوار: ج 89، ص 96، ح 58.
[2] - دعوات راوندى: ص 207، ح 563.
[3] - بحارالأنوار: ح 2، ص 90، ح 13، و53، ص 181، س 3، وج 75، ص 380، ح 1.
[4]- بحارالأنوار: ج 53، ص 178، ضمن ح 9.
[5]- بحارالأنوار: ج 53، ص 163، س 16، ضمن ح 4.
[6]- بحارالأنوار: ج 53، ص 179، ضمن ح 9.
[7]- بحارالأنوار: ج 53، ص 191، ضمن ح 19.
[8]- بحارالأنوار: ج 53، ص 193، ضمن ح 21.
[9]- الدّرّة الباهرة: ص 47، س 17، بحارالأنوار: ج 56، ص 181، س 18.
[10]- بحارالانوار: ج 53، ص 179، س 14، و ج 55، ص 41.
[11]- إكمال الدّين: ج 2، ص 510، بحارالأنوار: ج 53، ص 191.
[12]- إكمال الدّين: ج 2، ص 484، بحارالأنوار: ج 53، ص 180.
[13]- احتجاج: ج 2، ص 497، بحارالأنوار: ج 53، ص 175.
[14] - مستدرك الوسائل: ج 2، ص 517، ح 2606.
[15]- مستدرك ج 5، ص 247، ح 5795.
[16]- غيبة طوسى: ص 177، وسائل الشّيعة: ج 28، ص 351، ح 39.
[17]- بحارالأنوار: ج 53، ص 165، س 8، ضمن ح 4.
[18]- من لايحضره الفقيه: ج 2، ص 74، ح 317، وسائل الشّيعة: ج 10، ص 55، ح 12816.
[19]- إكمال الدّين: ص 430، ح 5، وسائل الشّيعة: ج 12، ص 89، ح 15717.
[20]- وسائل الشّيعة: ج 16، ص 242، ح 12، بحارالأنوار: ج 53، ص 184، ح 13 و 14.
[21]- بحارالأنوار: ج 53، ص 176، س 5، ضمن ح 7، به نقل از احتجاج.
[22]- وسائل الشّيعة: ج 21، ص 442، ح 27534.
[23]- وسائل الشّيعة: ج 6، ص 490، ح 3، بحارالأنوار: ج 53، ص 161، ضمن ح 3.
[24]- الدّرّة الباهرة: ص 48، س 3.
[25]- بحارالأنوار: ج 52، ص 51، س 4، به نقل از غيبة نعمانى.
[26]- بحارالأنوار: ج 53، ص 191، إكمال الدّين: ج 2، ص 511.
[27]- بحارالأنوار: ج 53، ص 182، ضمن ح 11.
[28]- بحارالأنوار: ج 53، ص 183، ضمن ح 11.
[29]- بحارالأنوار: ج 53، ص 161، ضمن ح 3.
[30]- بحارالأنوار: ج 56، ص 168، ضمن ح 4.
[31]- بحارالأنوار: ج 55، ص 16ؤ ضمن ح 13، و ص 86، ص 60، ح 20.
[32]- بحارالأنوار: ج 52، ص 38، ضمن ح 28.
[33]- بحارالأنوار: ج 50، ص 227، ح 1، به نقل از احتجاج.
[34]- بحارالأنوار: ج 53، ص 191، س 5، ضمن ح 19.
[35] - بحارالأنوار: ج 53، ص 196، س 12، ضمن ح 21.
[36]- بحارالأنوار: ج 53، ص 181، س 21، ضمن ح 10.
[37]- بحارالأنوار: ج 53، ص 179، س 16، ضمن ح 9.
[38]- بحارالأنوار: ج 53، ص 181، س 1، ضمن ح 10.
[39]- بحارالأنوار: ج 53، ص 181، س 23، ضمن ح 10.
[40]- إكمال الدّين شيخ صدوق: ص 443، ح 17، بحارالأنوار: ج 52، ص 31، ضمن ح 27


 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 30 فروردین 1389  ساعت 12:03 AM نظرات 0 | لينک مطلب
 ـبرای سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات

نماز مسجد جمکران چهار ركعت می باشد
دو ركعت اول:
به نیت نماز تحت مسجد است، در هر ركعت آن یك حمد و هفت بار (قل هوالله احد) خوانده می شود و در حالت ركوع و سجود هم هفت مرتبه ذكر را تكرار كنند .

 
دو ركعت دوم:
به نیت نماز امام زمان علیه السلام خوانده می شود، بدین صورت كه سوره حمد را شروع كرده و آیه (ایاك نعبد و ایاك نستعین) صد مرتبه تكرار می شود و بعد از آن، بقیه سوره حمد خوانده می شود، و سپس سوره (قل هو الله احد) را فقط یك بار خوانده و به ركوع رفته و ذكر (سبحان ربى العظیم و بحمده) هفت مرتبه، پشت سر هم تكرار می شود .
و سپس به سجود رفته و ذكر (سبحان ربى الاعلى و بحمده) نیز هفت مرتبه، پشت سر هم تكرار می شود .

 
ركعت دوم را نیز به همین ترتیب خوانده، چون نماز به پایان برسد و سلام داده شود، یك بار گفته می شود (لا اله الا الله) و به دنبال آن تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام خوانده شود وبعد از آن به سجده رفته و صد بار بگویند: (اللهم صل على محمد و آل محمد) .
امام زمان علیه السلام فرمودند: هر كه این دو ركعت نماز را در این مكان (مسجد مقدس جمكران) بخواند مانند آن است كه دو ركعت نماز در كعبه خوانده باشد .

 



 نگاشته شده توسط رحمان نجفي در دوشنبه 30 فروردین 1389  ساعت 12:03 AM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :2
  •    
  • 1  
  • 2  
Powered By Rasekhoon.net