مردی زنی خواست. پیش از آن که زن به خانه شوهر آید وی را آبله برآمد و یک چشم وی کور شد. مرد نیز چون آن بشنید، گفت: مرا چشم درد آمد. پس از آن گفت: نابینا شدم. آن زن رابه خانه آوردند و بیست سال با آن زن بود، آن گاه بمُرد.مرد چشم باز کرد. گفتند: این چه حال است؟ گفت: خویشتن را نابینا ساخته بودم تا آن زن از من اندوهگین نشود.گفتند: تو بر همه جوان مردان سبقت گرفتی!
مجله معارف اسلامی شماره 49
نوشته شده توسط آیلین اشرفی
| نظرات 0 |
دوشنبه 7 مهر 1393 ساعت 11:47 AM