تمام شد ماه رجب
تمام شد ماه رجب
و یک ماه دیگر از عمر من گذشت..
و منـــــــ
باورنمی کنم که ماه رجب
که چشم به راهش بودم
بیاید و برمن وارد شود و از من بگذرد..
ومن هنوز غرق در گاه و بیگاه خود باشم.
چه ساده به این گذرهای تکراری عادت کرده ام.
ماه رجب می رود و من هنوز نگاه میکنم
یا من ارجوه لکل خیر....
باید خداحافظی کنم.
خدای من به من گفتی
الشَْهرٌشَْهری والعَبدُعَبدی والرحمَةُ رَحَمتی
فَمَن دَعانی فی هذَاالشَّهرِأجًبتُهُ ومَن سَألَنی أعطَیتُه
ماه(رجب)
ماه من , بنده من , و رحمت , رحمت من است.
هرکه دراین ماه مرا بخواند اجابتش کنم وهرکه حاجت آورد عطایش کنم
هنوزماه توست
ومن بنده ی تو
تا همین یکی جرعه.
میخواهم بخوانمتـــــــ
مهربان من
مرا اجابت کن
♡شناسنامه امام حسین♡
▪نام: حسین(ع)
▪ کنیه: ابا عبدالله و ابو الائمه و ابوالمساکین و....
▪ لقب:سید الشهداء(ع)
▪ نام پدر:علی(ع)
▪ نام مادر:فاطمه (ع)
▪ تاریخ تولد:سوم ماه شعبان سال چهارم ه.ق
▪ محل تولد:مدینه طیبه
▪ تاریخ شهادت:روز جمعه دهم ماه محرم سال شصت ویک ه.ق
▪ محل شهادت: کربلای معلی(گودال قتلگاه)
▪ نام قاتل:شمربن ذی الجوشن
▪ مدت امامت:یازده سال و یازده ماه و سه روز
▪ مدت عمر:پنجاه و هفت سال و هفت ماه وهفت روز
از خودمان شروع کنیم...
من چادر سر میکنم ،
سخت است ولی تنها آزادی حرکت و دستانم را می گیرد ،
سخت است ولی نه زیاد،
چادر سر کردن مسئولیت می آورد و انتظار ،
ولی تمام اینها سخت تر از کار تو نیست .
سخت تر از کار تو نیست که باید در تمام طول سال سر به زیر راه بروی
و از میان شیاطین متحرک کوچه ها و خیابان ها، از میان بانوانی که نتوانسته اند خودنماییشان را کنترل کنند ، سالم رد شوی.
از کار تو سخت تر نیست که
همیشه باید مراقب خودت باشی وقتی می خواهی بیرون بروی یا
فیلمی ببینی یا
به اینترنت وصل شوی ،
زیرا شیاطین برایت کمین کرده اند.
از تو کار سخت تر نیست که در این هجوم بی مهابای وسوسه های
دلفریب و پلیدی های نا جوانمردانه باید پاک باقی بمانی....
و خداوند مرد را قوی آفرید زیرا وظیفه ات بسی سنگین تر است
و اگر در این آزمون ها پیروز شدی ،مرد خدایی می شوی!!!
«السلام علیک یا سفینه النجاه»
بهارهای شگفتی در راهند. فردا گلی میشکفد که بادها را پرپر میکند.
بهارهای شگفتی در راهند؛ این را من نمیگویم؛ آسمان میگوید با هزاران بهاری که دیده است. بهارهای شگفتی در راهند؛ این را زمین میگوید؛ زمین که مادر همه بهارهای آمده است. زمین که آبستن بهارهای شگفتی است که در راهند.
فردا گلی میشکفد که گلها به پیشواز آمدنش، پرپر میشوند. درختها، سجده میکنند مقدمش را، کوهها سر بر آستان کرم او میگذارند و دریاها، وامدار زلال چشمانش میشوند.
فردا گلی میشکفد که عطرش از همه پنجره های بسته عبور خواهد کرد؛ از همه دیوارهای سنگی، برج های بتُنی، خیابان های تاریک، کوچه های رنگ و رو رفته. فردا گلی میشکفد که پنجره ها را باز خواهد کرد و آینهها را شفاف.
فردا گلی میشکفد که ابرها را به باران دعوت میکند، باران را به زمین تشنه می فشاند، گلها را میرویاند و خورشید را صدا میکند تا رنگین کمانی شگفت، شرق تا غرب زمین و آسمان را به هم بدوزد؛ رنگین کمانی زیباتر از همه آذین ها و خیر مقدم ها، رنگین کمانی که مزین به نام زیبای زیباترین گل دنیاست.
فردا باران میبارد، گلی میشکفد. مردی میآید؛ فردا مردی که قرار است در باران بیاید، خواهد رسید؛ بعد توفان میگیرد، باران تند میبارد.
فردا، گلی میآید؛ گلی که کشتیبان «سفینه النجاه» است. میآید و آرامش را به دلهای عاشق میآورد و منتظران را سوار میکند.
فردا گلی میشکفد که بادها را پرپر میکند. توفان، تاب ایستادگی در برابرش را ندارد؛ پرپر میشود، نسیم میشود و به پای مبارکش بوسه میزند: «السلام علیک یا سفینه النجاه»
بیا که منتظریم
ای پاسخ گرامی امن یجیب ها
تعجیل کن به خاطر ما ناشکیب ها
چشم جهان به چشمه ی دستان سبز توست
جاری شو از ورای فراز و نشیب ها
تکلیف انتقام شهیدان به دوش کیست
تعجیل کن بخاطر صدها هزار چشم
ای پاسخ گرامی امن یجیب ها