عطش با بد حجابی
زمانی که بدحجابی در جامعه افزایش یابد آمار خشونت و جنایت علیه زنان بالا می رود چنان که شاهد هستیم امروزه در غرب آزارهای جنسی و مساله خشونت علیه زنان روز به روز افزایش می یابد.
هر چند بدحجابی بسیاری از زنان و دختران با انگیزه مخالفت آنها با دین نیست و تنها نوعی بی توجهی و سهل انگاری است، ولی با دقت و تامل در این ناهنجاری اجتماعی در می یابیم که اخیرا عواملی سبب افزایش فوق العاده بدحجابی در سطح جامعه شده است که اگر آگاهی های کافی نسبت به این معضل اجتماعی و پیامدهای منفی ناشی ازآن به مردم داده نشود، بدون شک در آینده نزدیک با مشکلات بزرگتری روبرو خواهیم شد.
بدون شک در عصر ما که بعضی آن را عصر برهنگی و آزادی جنسی نامیده اند و بی بندوباری زنان را جزیی از آزادی آنان می دانند، سخن گفتن از بدحجابی و پیامدهای آن برای برخی ناخوشایند و چه بسا مخالف تمدن و پیشرفت باشد! مفاسد بی شمار و مشکلات و گرفتاریهای اخلاقی روزافزون که از این آزادیهای بی قید و شرط به وجود آمده، سبب شده که تدریجا این مساله به عنوان یک معضل اساسی اجتماعی مطرح گردد؛ چرا که بی حجابی علت اصلی رواج فساد اخلاقی در جامعه است و فساد اخلاقی مهمترین عامل انحطاط و نابودی فرهنگ یک جامعه به شمار می آید.
بی حجابی علت اصلی رواج فساد اخلاقی در جامعه است و فساد اخلاقی مهمترین عامل انحطاط و نابودی فرهنگ یک جامعه به شمار می آید.
وقتی فساد و بی بندوباری در جامعه زیاد شود آن جامعه قادر به حیات واقعی نخواهد بود و در مقابل هرگونه هجوم بیگانگان نابود خواهد شد. مطالعه ادوار گذشته تاریخ بشری نشان می دهد هر قومی به فساد روی آورده به سرعت دچار نابودی گردیده است.در تهاجم فرهنگی نیز رواج بی حجابی و هرزگی در جامعه بهترین ابزار دشمن به شمار می رود.
بدحجابی در جامعه ایرانی مقوله ایست که اوج آن مربوط به دهه اخیر بوده و بسیاری از جوانان ایرانی را مسموم و مسحور خود ساخته است.
موضوع مهم اینجاست که واقعاً به چه دلیل امروزه درصد بالایی از افراد جامعه به خصوص جوانان به پوششها و حجابهای نادرست روی آورده و از حدهای دینی و عرفی و اجتماعی گذر کردهاند و از پوشش و حجاب، فارغ از حایل و حدود شخصی، به عنوان پدیدهای تحریک آمیز و جذاب استفاده میکنند
این نوع پوشش در واقع ادغام پوششهای فرهنگهای بیگانه، همراه با طراحی به اصطلاح خلاقانه کسانی است که از طریق این نوع پوششها سود میبرند. حال آنکه اگر پوشش به معنای واقعی آن -یعنی حایل و حجاب میان محدوده فردی و اجتماعی انسانها- در جامعه نهادینه و اجرا شود میتواند مانع بسیاری از گسستگیهای خانوادگی شود، چرا که در واقع خانواده ابتدایی ترین و اصلی ترین مهد پرورش و زایش فرهنگهای متعالی نسل هاست. در این صورت جامعه، بدون قرار گرفتن در معرض آسیبهای ناشی از اختلاط های جنسی، میتواند بستر مناسبی برای کار و فعالیت باشد.
ولی موضوع مهم اینجاست که واقعاً به چه دلیل امروزه درصد بالایی از افراد جامعه به خصوص جوانان به پوششها و حجابهای نادرست روی آورده و از حدهای دینی و عرفی و اجتماعی گذر کردهاند و از پوشش و حجاب، فارغ از حایل و حدود شخصی، به عنوان پدیدهای تحریک آمیز و جذاب استفاده میکنند.
گفتنی است هر نیاز و احساسی در آدمی بیانگر آن است که پاسخی برای آن نیز در عالم خارج وجود دارد یعنی هر احساس و نیازی میبایست در عالم خارج برآورده شود، در غیر اینصورت سر برآورده و طغیان میکند و به صورت رفتارهای نامتعارف و ناهنجار ظهور مییابد. در واقع خداوند علاوه بر اینکه برای هر یک از مخلوقات خود ویژگیهایی قرار داده، عوامل بیرونی برای برآورده شدن آن نیاز را نیز به مخلوقات خود عطا فرموده است. زمانی که تشنه و نیازمند نوشیدن آب هستیم، آب نیز تشنه تر است برای نوشیده شدن.
غریزه جنسی مثل شمشیر دو لبهای است که اگر بخوبی و در نهاد خانواده مهار نشود، به غریزهای نیرومند، عصیانگر و دریاصفت تبدیل میشود و هر چه بیشتر و از طریق کنترلنشده اطاعت شود، سرکشتر میشود و همچون آتشی است که هر چه به آن بیشتر بدمند شعلهورتر میشود، در نتیجه غریزه جنسی همچون دیگر غریزههای انسان باید به اندازه و طبیعی تامین شود.
اما چه عواملی باعث طغیان غریزه جنسی و بالا رفتن سطح استانداردهای جنسی میشود؟ چرا تامین صحیح نیاز جنسی در نهاد خانواده کمرنگ و پای این نیاز به محیط کار و جامعه باز شده است؟ چرا آرامش روانی خانوادهها در حال نابودی است؟ چرا بحرانی به نام خشونت و آزار جنسی در حال گسترش است ؟ چرا...؟
نبود حد و مرز تعریف شده میان زن و مرد در محیط کار و جامعه، معاشرتهای همراه با بیبند و باری و بد حجابی، پوششهای جاذب و بدننما، آرایشهای محرک و از همه بدتر تماشای برنامهها و سریالهای ماهوارهای که در آنها روابط جنسی جنونآمیز و تبلیغات مسموم بسیار دیده میشود عامل اصلی تشدید تحریکات، هیجانات، خیالپردازیها و الگوبرداریهای ناصحیح جنسی است و روابط خارج از پیمان ازدواج را به دنبال دارد و تقاضای جنسی را که غریزهای نامحدود است افزایش میدهد و این خواسته به شکل عطش جنسی و با چشمچرانی شعلهور میشود.
مرد طالب است و زن مطلوب
زن موجودی جذاب، لطیف، خواستنی و یکی از زیباییهای نظام آفرینش است. سخن گفتن و جذابیتهای رفتاریاش از سرمایههای وجودی اوست. به حکم طبیعت زن مطلوب است و خواسته یا ناخواسته مرد را طالب خود میکند. میل به خودنمایی، خودآرایی و دلبری در زن بسیار قویتر از مرد است و همین عامل هم هست که مرد را دلباخته میکند و در دام علاقه خود اسیر میسازد. مرد با کوچکترین بهانهای حتی یک نگاه تحریک میشود. صبر و تحمل او در برابر غرایز جنسی از زن کمتر است و دائم فکر کردن به صحنههای ذخیره شده از گناهان، آرامش و روان او را بر هم میزند و او را در باتلاق مسائل جنسی گرفتار میکند. اینجاست که اگر مرد میل خود را به طور طبیعی و در نهاد خانواده ارضا نکند، کامجوییها، التهابات جنسی و لذتهای شهوانی اشباع نشدنی او در محیط کار و اجتماع هویدا خواهد شد و این زن است که در خانه و جامعه امنیت خود را از دست میدهد.
وقتی فساد و بی بندوباری در جامعه زیاد شود آن جامعه قادر به حیات واقعی نخواهد بود و در مقابل هرگونه هجوم بیگانگان نابود خواهد شد. مطالعه ادوار گذشته تاریخ بشری نشان می دهد هر قومی به فساد روی آورده به سرعت دچار نابودی گردیده است.در تهاجم فرهنگی نیز رواج بی حجابی و هرزگی در جامعه بهترین ابزار دشمن به شمار می رود
البته در روابط آزاد زن و مرد اگر تمایل به یکدیگر دوسویه و متقابل باشد، پیوندهای کامل مشروع یا نامشروع بیسرانجام شکل میگیرد. ولی اگر تمایل یکطرفه باشد و زن علاقه و تمایلی به ایجاد رابطه نداشته باشد، در بسیاری از موارد پدیدهای به نام تجاوز و خشونت یا آزار جنسی در قالب چشمچرانی، تماس لمسی، خویشتننمایی و... رخ مینماید.
مردان بیمار و هوسباز، ماهیت زن را در تن و جسم او خلاصه میکنند. آنان ارزش زن را فقط ناشی از رفتار یا جذابیت جنسی او میدانند و خصوصیات بارز و معنوی همچون همسری و مادری زن را در نظر نگرفته و او را در خیال خود به یک شیء جنسی تبدیل میکنند. قیافههای پرناز و غمزه، موهای الوان، چشمهای نافذ و قسمتهای ظریف و تراش خورده بدن زن از جمله مهمترین قسمتهای محرکی است که تظاهر آن میتواند امنیت و مصونیت زن را سلب کند. به همین دلیل چون نمیتوان جلوی قوه قدرتمند بینایی برخی مردان را گرفت، اسلام از زنان خواسته که با حفظ پوشش از حقوق فردی و اجتماعی خود محافظت و دفاع کنند. در حقیقت پوشیدگی باعث میشود که انسان هر چه را که میخواهد، نبیند و در نتیجه دربارهاش هم فکر نمیکند و در نهایت گناه و تحریکات کمتری اتفاق میافتد.
مسلما با بدحجابی، جاذبه های جنسی در اجتماع زیاد شود دیگر جوانان به نگاه چشم چرانی اکتفا نمی کنند و تا مرحله ای پیش می روند که از ضوابط و شرع دست می کشند و به روابط نامشروع گرفتار می گردند و این همان بحرانی است که امروزه در غرب بیداد می کند. بیماری های مقاربتی مثل؛ایدز،فرزندان نامشروع،سقط جنین…
لذا میبایست برای تن، حجاب و حایل متناسبی مهیا کنیم که علاوه بر داشتن ظاهری مناسب، روح مجال ظهور و عروج یابد. بدانیم و بیاموزیم که حجاب و پوشش، حصار و زندان تن نیست بلکه مأوی و محل امنی برای عروج به آزادی و اندیشههای کمال گرایانه از کالبد خویش است.
منابع : بیتوته / حجاب برتر / جام جم /تبیان
حج+آب
حجاب از دو کلمه (حج+آب) درست شده است.
حج مایه حیات توحیدی مؤمن است و آب مایه حیات مادی مؤمن است!
کسی که از حجاب فاصله میگیرد یعنی مرده متحرک است!!!
چون از دو مایه حیات استفاده نمیکند!
تازه (ح+ج+ا+ب=۸+۳+۱+۲=۱۴) به عدد ابجد چهارده میشود!
شاید عدد میگوید حجاب سفارش چهارده معصوم (علیهم السلام) است...
گاهی چادرم خاکی می شود
گاهی چادرم خاکی می شود...!
چادر مشکی ام از در و دیوار شهر خاکی می شود...!
از نگاه های طعنه آمیز خاکی می شود...!
از حرف های سیاه خاکی می شود...!
و گاهی چادرم را خودم خاکی می کنم...!
چادرم را می شویم تا غبار شهر را از رویش پاک کنم...!
تا سنگینی نگاه ها را پاک کنم ...!
با همه ی این حرفها،چادرخاکی ام را با تمام وجودم، دوست دارم...
آن را با افتخار،به سر میکنم،به یاد چادر خاکی مادرم زهرا سلام الله علیها در بین کوچه های غریب مدینه...
یا فاطمه
شکر خدا که سایه ی تو بر سر من است
چادر فقط حجاب نیست !یادگار توست.
مقایسه "یوسف و مریم"؛ الگوهای عفاف در قرآن
عفاف به
معنای پارسایی و پاک دامنی و خودداری از کارهای حرام و زشت است و «عفت»، حالتی نفسانی است که بر شهوت غلبه کند. در عرب نیز به گُلی که در برگ هایش پوشیده شده باشد، «مُعفَّف» میگویند.[1]
عفاف روح پوشش است که سلامت روانی و جاذبه جسمانی را تضمین میکند.[2]
قرآن كريم در مقام معرفي ملكه عفاف هم تمثيل از مرد ميآورد و هم از زن. حال بايد ديد كه آيا مرد در اين صحنه عفيفانهتر تجلّي کرده، يا زن؟
يوسف صديق(سلام اللَّه عليه) و حضرت مريم(سلام اللَّه عليها) مزاياي ارزشي فراواني داشتند كه قرآن نقل ميكند. امّا آنچه مورد توجه است، وجود ملكه عفاف در آنها است. هم يوسف مبتلا شد و در اثر عفاف، نجات پيدا كرد و هم مريم امتحان شد و در پرتو عفاف، به پیروزی رسید. مهم عكسالعملی است که هر يك از اين دو معصوم(عليهما السلام) انجام دادند.
قرآن کریم در مورد زمان آزمایش یوسف میفرماید:
« همَّت به وهمّ بها لولا أن رأي برهان ربّه؛[يوسف/24] آن زن قصد او كرد و او نيز اگر برهان پروردگار را نديده بود آهنگ او ميكرد».
حضرت یوسف در سختترین مقام آزمایش شد. مقام اهتمام، مرحله سوم و خطرناکترین مرحله است. عفاف در مرحله مقدّمات یا مرحله فعل بسیار آسانتر از مرحله اهتمام است. [3]
به سبب سرافرازی در این امتحان بود که درباره ایشان میفرماید:
« انّه من عبادنا المخلَصين؛[یوسف/24] او از بندگان ويژه و برگزيده ما بود». یعنی همان بندگانی که مورد اغوای شیطان واقع نمیشوند.[4]
امّا حضرت مريم(عليها السلام) از لحاظ ملكه عفاف، يا همسطح يوسف صديق عليه است و يا از او بالاتر. زیرا در قرآن کریم وقتي از عفاف مريم سخن به میان میآورد، مثل حضرت یوسف نیست که اگر دليل الهي را مشاهده نميكرد، مايل بود[5]، بلكه میفرماید:« قالت انّي أعوذ بالرّحمن منك إن كنت تقيّاً؛[ مريم/18] مريم گفت: اگر پرهيزكاري از تو به خداي رحمان پناه ميبرم».
نه تنها خودش ميل ندارد، بلکه آن فرشته را هم كه به شکل انسان آمده بود، نهي از منكر ميكند و ميگويد: اگر تو باتقوايي، دست به اين كار نزن. من كه دستم بسته است، تو هم دستت را ببند.
آيا اين تعبير لطيفتر از تعبير يوسف نيست؟
درباره يوسف، فرمود: اگر برهان ربّ را نميديد، یعنی به اين قصد بود، ولي چون برهان رب را ديد، قصد نكرد، وليكن درباره مريم نه تنها درباره خودش، سخن از قصد نيست، بلكه فرشته متمثل را نيز از اين قصد نهي ميكند.[6]
مریم به مرحلهای رسیده بود که از غذای بهشتی تغذیه میکرد[7] وهمچنين فرشتگان با مريم سخن ميگفتند و به او بشارت میدادند:
«واذ قالت الملائكة يا مريم انّ اللَّه اصطفاكِ وطهرّك واصطفاكِ علي نساء العالمين يا مريم اقْنُتي لربّك واسجدي واركعي مع الرّاكعين؛[آل عمران/42 و43] و هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم، خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهان برتري داده است. اي مريم، عبادت خدا كن و سجده كن و با ركوعكنندگان راكع باش». [8]
ایشان در آیه دیگری به عنوان"صدّیقة" معرفی میشود: «مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ...؛[مائده/75] مسيح پسر مريم جز پيامبری نبود، که پيامبرانی پيش از او بوده اند و مادرش زنی راستگوی بود». يعني عيسي داراي مادري بود كه سخنان غيب را تصديق ميكرد، او نهتنها صادق بود بلكه از صديقين به شمار ميآمد. و اين صديق بودن او و صحّه گذاشتن خداوند بر اين موضوع، نشانگر آن است كه همه اين فضائل از آنِ خود اوست.[9]
به همین خاطر است که در سوره تحریم به عنوان یکی از دو زن الگو معرفی شده است:
«و مريم ابنت عمران الّتي أحصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا وصدقت بكلمات ربّها وكتبه و كانت من القانتين؛[تحریم/12] و مريم دختر حضرت عمران را، كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتابهاي او را تصديق كرد و از عبادتپيشگان بود».
مد.....
اسمش شد مـــــــــــد!!!
شلوار لــــــی را برایمان فرستادند ، اول زیاد هم بــــد نبود،
بعد شد آفـــــــــت غیرت و حیا
پسرانه اش از بالا کوتاه شـــد و دخترانه اش از پایین
چادر شــد مانتو های بلند،مانتو ها ذره ذره آب رفت،
حالا دیگر باید آن را بلــــــــــوز
نامید،چادر چادری ها هم کم کم تبدیل به شنــــــل شده،
یا آنقــــــدر نازک که
بودنش طعنه ایست به نبودنش
حالا که دیگر شلـــــوار جایش را به ساپـــورت داده،
روسری ها هم که از عقب و جلو آب رفته!
مانده ام فردا فرزندان این نســــــل هنوز هم
مـــــــــــــــــادر
را اسوه پاکی و
پــــــــــــــــــــدر
را مظهر مردانگی میدانند؟!!!




