باید حسین دم بزند از فضائلت

 

باید حسین دم بزند از فضائلت
وقتی حسینی است تمام خصائلت

تعبیرهای ما همه محدود و نارساست
در شرح بیکرانی اوصاف کاملت

بی شک در آن به غیر جمال حسین نیست
آئینه ای اگر بگذاری مقابلت

ای کاشف الکروب عزیزان فاطمه
غم می بری ز قلب همه با شمائلت

در آستانة تو گدایی بهانه است
دلتنگ دیدن تو شده باز سائلت

با زورق شکسته ی دل سال های سال
پهلو گرفته ایم حوالی ساحلت

سقای با فضیلت و دریا دل حسین
بی شک خدا سرشته تو را از گل حسین

تو آمدی و روشنی روز و شب شدی
از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی

در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت
الگوی بندگی و وقار و ادب شدی

هم چشمهای روشنت آئینه ی رجاست
هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدی

باید که ذوالفقار حمایل کنی فقط
وقتی که تو به شیر خدا منتسب شدی

در هیبت و رشادت و جنگاوری و رزم
تو اسوة زهیر و حبیب و وَهب شدی

در دست تو تلاطم شمشیر دیدنی ست
فرزند لافتایی و شیر عرب شدی

فرمانده ی سپاهی و آب آور حسین
ای نافذ البصیره ترین یاور حسین

┘◄ یوسف رحیمی

 

 



[ یک شنبه 3 خرداد 1394  ] [ 2:22 PM ] [ زارع-مرادیان ]