«لَیسَ» و «لا یَکُونُ» دو فعل از ادوات استثناء و از جملۀ افعال ناقصه هستند، بنابراین اگر کلمهای بعد از این دو فعل قرار گرفت، به عنوان خبر آنها منصوب میشود.
اسمی که به عنوان مستثنی بعد از کلمات «غَیْر» و «سِوَی» میآید، باید مجرور خوانده شود، زیرا این دو کلمه اسمهای دائمالاضافه هستند و همیشه به کلمۀ بعد از خود اضافه میشوند.
اعراب کلمات «غَیْر و سِوَی» همانند اعراب مستثنای به «إلاّ» است، یعنی باید فرض شود که اگر به جای «غیر» در همین جمله «إلاّ» قرار داشت، کلمۀ بعد از «إلاّ» چه نقش و اعرابی میگرفت، آنگاه همان اعراب به «غَیْر و سِوَی» داده شود.
تفاوت «غَیْر و سِوَی» با «إلاّ» در این است که «غیر و سوی» اساساً برای معنای وصفی وضع شدهاند و واضع لغت عرب این دو کلمه را برای استثناءء وضع نکرده، ولی گاه برای استثناءء هم به کار میروند؛ برعکس واضع لغت عرب کلمه «إلاّ» را اساساً برای معنای استثناء وضع کرده، ولی به ندرت حالت وصفی نیز میگیرد که به اصطلاح به آن «إلاّ»ی وصفیه میگویند، یعنی «إلاّ» بر دو نوع است: استثنائیه و وصفیه، و اصل بر آن است که استثنائیه باشد.
کلمات ملحق به ادوات استثناء عبارتند از: «لا سِیَّما» و «بَیْدَ».
«لا سِیَّما» کلمهای است مرکب از «لا»ی نفی جنس و کلمۀ «سِيَّ» که معنای مثل و نظیر دارد و از کلمات دائم الإضافه است و همانند کلمۀ مثل، حتماً باید مضافٌالیه داشته باشد.
اسمی که بعد از «ولا سیّما» قرار میگیرد از دو حال خارج نیست: یا نکره است و یا معرفه؛ اگر نکره باشد، به ترتیب اولویت میتوان آن را مجرور، مرفوع یا منصوب خواند؛ و اگر معرفه بود، میتوان آن را مجرور خواند یا مرفوع، اما نصب آن جایز نیست.
«بیدَ» فقط در استثنای منقطع کاربرد دارد، یعنی مفهوم کلمه یا عبارتی که بعد از «بید» واقع میشود، از مصادیق ماقبل آن نیست، و از نظر معنایی معمولاً به معنای «لکنّ» یا «غیر» است و مانند کلمۀ «غیر» دائم الاضافه به مابعد خودش است.
نکته:
1. ممکن این سؤال به ذهن شما خطور کند که «غیر» از نظر معنا مستثنی نیست، بلکه ادات استثناء است؟ این حرف پذیرفته است و از نظر معنایی «زید» از عمل برخاستن استثناء شده و «غیر» ادات استثناء است، اما این اشکال چندان مهم نیست، زیرا مضاف و مضافٌإلیه همانند کلمهای واحد هستند و در واقع وقتی میگوییم «غیرَ زیدٍ»، این ترکیب اضافی مثل یک کلمه به حساب میآید، یعنی قصد آن است که گفته شود "طلابی که برخاستند غیر از زید بودند" و این «غیر از زید» مثل کلمهای واحد به حساب میآید.
یا برای نمونه در جملۀ «ما قامَ الطّلابُ غَیر زیدٍ»، «غَیر» چه اعرابی میگیرد؟ در اینجا حساب میکنیم که اگر به جای «غیر»، «إلاّ» بگذاریم، استثنای تامّ متصل غیر موجب خواهد بود، که در این حالت دو وجه جایز بود، یکی منصوب کردن کلمۀ بعد از «إلاّ» بنا بر مستثنی بودن، و دیگری بدل کردن آن برای قبل از «إلاّ»، یعنی میتوان گفت: «ما قام الطّلابُ إلاّ زیداً» یا «إلاّ زیدٌ»، بنابراین با وجود «غیر» میشود: «ما قامَ الطّلابُ غیرَ زیدٍ» یا «غیرُ زیدٍ»، که در حالت اول، «غیرَ» مستثنای منصوب به فتحه؛ و «زیدٍ» مضافٌإلیه خواهد بود؛ و در حالت دوم، «غیرُ» بدل برای «طلاب» مرفوع به ضمه به تبعیت؛ و «زیدٍ» مضافٌإلیه مجرور به کسره. یا برای نمونه برای استثنای مفرّغ میگوییم: «ما رأیتُ غیرَ عليٍّ» یا «ما ذهبَ غیرُ عليٍّ».
2. ذکر این نکته نیز لازم است که اعراب کلمۀ «سِوَی» به دلیل وجود الف انتهای آن، در هر سه حالت رفع و نصب و جر تقدیری است، چون الف حرکت پذیر نیست، و در اعراب آن برای نمونه در جملۀ «قامَ الطلابُ سوی زیدٍ» میگوییم: «سوی» مستثنی منصوبٌ بفتحةٍ مقدرة علی الألف منع من ظهورها التعذر؛ و «زیدٍ» مضافٌإلیه مجرور به کسرۀ ظاهر.