عربی
عربی ، صرف و نحو و همه چیز 
قالب وبلاگ

اضافۀ لفظی, نوعی از اضافه‌ است که در آن, عامل به معمول خود اضافه می‌شود و مضاف از مضافٌ‌الیه معرفه یا نکره، کسب تعریف یا تخصیص نمی‌کند، بلكه غرض از اضافه در آن, صرفاً تخفیف است که فقط جنبۀ شکلی و ظاهری دارد.

 در اضافۀ لفظی اگر مضاف، پیش از اضافه، مفرد یا جمع مکسر یا جمع مؤنث سالم باشد، تنوین آن حذف می‌‌شود و اگر مثنی یا جمع مذکر سالم باشد، نون آن حذف می‌شود.

 مضاف در ترکیب اضافۀ لفظی، صرفاً چهار نوع از مشتقّات است: اسم فاعل‌، اسم مفعول، صیغۀ مبالغه و صفت مشبهه که همگی معنای وصفی دارند و به فاعل یا نایب فاعل یا مفعولٌ‌به خود اضافه می‌شوند.

مضاف در اضافۀ لفظی در حالت عادی نکره است؛ یعنی الف و لام نمی‌گیرد و صرف ظاهر نشدن تنوین در مضاف یا مضاف قرار گرفتن آن, دالّ بر معرفه بودن آن نیست.

 نشانه‌های دستوری نکره بودن مضاف در اضافۀ لفظی در حالت عادی عبارت‌ است از: 1ـ صفت واقع شدن مضاف در اضافۀ لفظی برای موصوف نکره؛ 2ـ کاربرد مضاف در جایگاه حال مفردِ نکره.

 مضاف در اضافۀ لفظی اگر بتواند صفتِ اسم معرفۀ قبل از خود قلمداد شود، باید با الف و لام تعریف همراه گردد تا از اين طريق معرفه شود و از نظر معرفه بودن با موصوفِ معرفۀ خود مطابقت داشته باشد. مشروط به آنکه یا مضافٌ‌الیهِ آن «ال» داشته باشد، یا خود به مضافٌ‌الیه دیگری که محلّی به «ال» است، اضافه شده باشد. افزون بر این چنانچه مضاف در اضافۀ لفظی، مثنی یا جمع مذکر سالم باشد، همواره می‌تواند «ال» بگیرد.


ادامه مطلب
[ جمعه 23 مهر 1395  ] [ 8:10 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

در مواردی مضاف از ترکیب اضافی حذف می‌شود. در اين صورت، مضافٌ‌الیه در نقش نحوی مضافِ محذوف ظاهر می‌شود.
   

بازشناسی موارد حذف مضاف از مضافٌ‌اليه تنها با تأمل در معنای جمله امکان‌پذیر است و در ظاهر، علامت خاصّی بر حذف مضاف دلالت نمی‌کند.
   

گاه نیز مضافٌ‌الیه از ترکیب اضافی حذف می‌شود که در این حالت يكی از دو پدیدۀ زبانی زير رخ می‌دهد: یکی ظهور «ضمۀ بِنایی» در مضاف و دیگری افزوده شدن «تنوین عوض از مضافٌ‌الیه» به آن؛ خواه مضافٌ‌اليهِ محذوف، مفرد يا جمله باشد.
   

در زبان عربی، بر خلاف زبان فارسی، صفتِ مضاف را بايد پس از مضافٌ‌الیه آورد، اما صفتِ مضافٌ‌الیه دقيقاً مانند زبان فارسی بلافاصله پس از آن آورده می‌شود.
   

در زبان عربی، در موارد بسیاری، می‌توان ترکیب وصفی را به ترکیب اضافی تبدیل کرد؛ بی‌آنکه از نظر معنایی تفاوت چندانی ميان آنها وجود داشته باشد؛ به این ترتیب كه باید صفت را در مقام مضاف و موصوف را در مقام مضافٌ‌الیه قرار داد؛ یعنی صفت را به موصوف خود اضافه کرد.


ادامه مطلب
[ جمعه 23 مهر 1395  ] [ 10:54 AM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

 مضافٌ‌الیه در اضافۀ معنوی هم می‌تواند اسم باشد؛ اعمّ از اسم ظاهر و ضمیر؛ و هم می‌تواند جمله باشد، اعمّ از جملۀ فعلیه و جملۀ اسمیه.
   

اسمها به اعتبار امکان و عدم امکان کاربرد آنها در جایگاه «مضاف» بر سه دسته‌‌اند: جائز‌الاضافه، واجب‌الاضافه و ممتنع‌الاضافه.
    الف) اسمهای جائز‌الاضافه؛ مانند اکثر اسمهای نکره؛
    ب) اسمهای واجب‌الاضافه (دائم‌الاضافه) که خود بر دو گونه است؛
    1. دائم‌الاضافه به مفرد؛ مانند جهات شش‌گانه و واژه‌های «کُلّ»، «بَعض»، «قَبل»، «بَعد» و «مَعَ»؛
    2. دائم‌الاضافه به جمله‌؛ مانند: «إذا»، «إذْ» و «حَیْثُ»؛
    ج) اسمهای ممتنع‌الاضافه؛ مانند ضمائر، موصولات، اسمهای اشاره، اسمهای مُحلَّی به الف و لام و اسمهای شرط و استفهام، به جز واژۀ «أيُّ».


ادامه مطلب
[ جمعه 23 مهر 1395  ] [ 10:19 AM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

اضافۀ معنوی بر سه گونه است:
    1. اضافۀ اختصاصیّه؛ که بین مضاف و مضافٌ‌الیه آن حرف جرّ «لِـ» در تقدیر است؛
    2. اضافۀ ظرفیه؛ که بین مضاف و مضافٌ‌الیه آن حرف جرّ «في» در تقدیر است؛
    3. اضافۀ بیانیه؛ که بین مضاف و مضافٌ‌الیه آن حرف جرّ «مِن» در تقدیر است.
   

 مضاف در اضافۀ معنوی تنوین و الف و لام نمی‌گیرد و در عین حال، محلّ ظهور علائم اعرابی است و می‌‌تواند مرفوع، منصوب و مجرور باشد؛ برخلاف مضافٌ‌الیه که بیانگر نقش نحوی مستقلّی است و با نقشهای نحوی دیگر, قابل جمع نیست و همیشه مجرور تلقّی می‌شود.
   

مضافٌ‌الیه متناسب با معنایی که مدّ نظر گوینده یا نویسنده است، می‌تواند معرفه یا نکره باشد و هیچ‌کدام از این دو حالت در مضافٌ‌الیه جنبۀ وجوبی ندارد.
   

 مضاف در زبان عربی از مضافٌ‌الیه خود جدا نمی‌شود و از این رو, پس از هر مضافی باید یک مضافٌ‌‌الیه ذکر نمود.
   

معرفه یا نکره بودن مضاف, به معرفه یا نکره بودن مضافٌ‌الیه وابسته است؛ یعنی اگر مضافٌ‌الیه معرفه باشد، مضاف از آن کسب تعریف می‌کند و معرفه است و چنانچه مضافٌ‌الیه نکره باشد، مضاف از آن کسب تخصیص می‌کند و همچنان نکره است.


ادامه مطلب
[ جمعه 23 مهر 1395  ] [ 9:40 AM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

مجرورات، عنوان کلّی دو دسته از اسمها در زبان عربی است که يکی از عوامل جرّ در آنها اثر می‌گذارد و بر این اساس, همواره مجرور تلّقی می‌شوند: 1. مضافٌ‌اليه، که دومین عنصر تشکیل‌دهندۀ ترکیب اضافی است و پس از مضاف به کار می‌رود؛ 2. مجرور به حرف جرّ که پس از حروف جرّ به کار می‌رود و لفظاً، محلّاً یا تقدیراً مجرور می‌شود.
   

 اضافه، در لغت یعنی نسبت و در اصطلاح, به نوعی رابطۀ مفهومی يا ظاهری گفته می‌شود که بین مضاف و مضافٌ‌الیه وجود دارد و خود بر دو گونه است: معنوی و لفظی.
   

نسبت و تعلق واقعی و مفهومی تنها بین مضاف و مضافٌ‌الیه ملاحظه می‌شود. در اضافۀ معنوی مضاف و مضافٌ‌الیه از یکدیگر افتراق مصداقی دارند، بر خلاف اضافۀ لفظی که در آن, چنین نسبت و تعلّقی بین مضاف و مضافٌ‌الیه وجود ندارد و اضافه تنها برای تخفیف است که در نتيجه، تنوين مضاف حذف و مضافٌ‌الیه مجرور می‌گردد.
   

 در اضافۀ معنوی, ميان مضاف و مضافٌ‌اليه، يکی از حروف جرّ «لِـ»، «في» و «من» در تقدير است که بستگی تامّی با معنای مورد نظر دارد.
   

 عامل جرّ مضافٌ‌اليه را هم می‌توان حرف جرّ مقدّر در ترکیب اضافی و هم عامل معنوی «اضافه» دانست.


ادامه مطلب
[ جمعه 23 مهر 1395  ] [ 8:59 AM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

 

1ـ تصغیر: ایجاد تغییر و دگرگونی در ساختمان صرفی كلمه طبق قواعدی خاص برای بیان كمی و كاستی یا خردی و كوچكی و یا نزدیکی را تصغیر می‌نامند.
    2ـ واژه‌ای که از آن اسم مصغّر ساخته می‌شود باید معرب‌ باشد، به خودی خود بر خردی و كوچكی یا كمی و كاستی دلالت نكند و معنای قابل تصغیر داشته باشد.
    3ـ اسمی كه به لحاظ ساختمان صرفی خاصّ خود بر مفهوم خردی و كوچكی یا کمی و کاستی و یا نزدیکی دلالت کند اسم مصغِّر نامیده می‌شود. برای ساختن اسم مصغّر ابتدا حرف اول اسم را مضموم و حرف دوم را مفتوح می‌کنیم،‌ سپس یاء ساكنه‌ای را ـ که یاء تصغیر نام دارد ـ به حروف آن می‌افزاییم؛ مانند: «نَهْر¬ نُهَیر».
    4ـ در زبان عربی تصغیر به دلایل و انگیزه‌های متعدّدی صورت می‌پذیرد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
    الف) بیان كوچكی؛ مانند: «بُلَیْبِل (بلبل کوچک)»؛
    ب) بیان نزدیكی مكانی یا زمانی؛ مانند: «فُوَیق (اندكی بالاتر) و بُعَید (اندکی دورتر)»؛
    ج) بیان كمی مقدار یا تعداد؛ مانند: «دُرَیهِم (مقدار اندكی درهم/ پول)»؛
    د) توهین و تحقیر؛ مانند: «شُوَیعِر (شاعرک)»؛
    ﻫ) ابراز محبت و شفقت؛ مانند: «أُخَيَّ (برادر عزیزم)».

 

اوزان تصغیر

1ـ «فُعَیل، فُعَیْعِل و فُعَیْعیل» صیغه‌هایی هستند که اسمها در زبان عربی با یکی از آنها مصغّر می‌شوند و «صیغه‌های تصغیر/ صیغه‌های اسم مصغر/ اوزان تصغیر/ اوزان اسم مصغر» نامیده می‌شوند.
    2ـ وزن «فُعَیل» برای تصغیر كلمات سه حرفی به کار می‌رود؛ مانند: «نَهْر ← نُهَیْر».
    3ـ وزن «فُعَیْعِل» برای مصغّر کردن كلمات چهار حرفی به کار می‌رود؛ مانند: «بُلْبُل ← بُلَیْبِل». همچنین كلمات پنج حرفی‌ای كه تمام حروف آنها اصلی است پس از حذف حرف چهارم یا حرف پنجم با این صیغه مصغّر می‌شوند؛ مانند: «فَرَزْدَق ← فَرَزْد ← فُرَیْزِد» یا «فَرَزْدَق ← فَرَزْق ← فُرَیْزِق».
    4ـ كلمات پنج حرفی‌ای كه حرف چهارم آنها حرف علّه است بر وزن «فُعَیْعِیل» مصغر می‌شوند؛ مانند: «مِصْباح ← مُصَیْبیح».

 

ملاحظه

    نکتۀ دیگری که در مبحث تصغیر باید به آن توجه کرد آن است که هنگام مصغّر کردن آن دسته از اسمهای مؤنث سه حرفی (ثلاثی)‌ كه علامت تأنیث‌ ندارند باید یک «تای مدوّره» به آخر آنها افزود و پیش از تای مدوّره آخرین حرف واژه را نیز مفتوح کرد؛ مانند: «عَین ← عُیَیْنَة، هِنْد ← هُنَیْدَة و سَمَاء ← سُمَیَّة».


ادامه مطلب
[ سه شنبه 20 مهر 1395  ] [ 4:30 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

1ـ در تصغیرِ اسمهایی که دومین حرف آنها علّه است حرف علّه به اصل خود برمی‌گردد؛ مانند: «مِیزان (در اصل «مِوْزان» بوده است) ← مُوَیْزِین» و «مُوسِر (در اصل «مُیْسِر» بوده است) ← مُیَیْسِر». حال اگر حرف علّه «الف» و منقلب از همزه باشد، یا زائد و یا مجهول الاصل باشد، در تصغیر به «واو» بدل می‌شود؛ مانند: «آصال (الف آن منقلب از همزه است) ← أُوَیْصَال»، «شَاعِر (الف آن زائد است) ← شُوَیْعِر» و «صاب (الف آن مجهول الاصل است) ← صُوَیْب».
    2ـ هنگام تصغیر اسمهایی که سومین حرف آنها حرف علّه است ابتدا حرف علّه به «یاء» بدل می‌گردد، آن‌گاه با یاء تصغیر ادغام می‌شود؛ مانند: «كِتاب ← كُتَیِّب». چنین اسمهایی اگر به یاء مشدّدی ختم شده باشند که پیش از آن «یاء» دو حرف دیگر وجود داشته باشد، هنگام تصغیر یاء دوم حذف می‌شود و یاء اوّل با یاء تصغیر ادغام می‌گردد؛ مانند: «زَکِيّ ← زُکَيّ».

هرگاه اسمهای چهار حرفی و پنج حرفی‌ ریشۀ سه حرفی داشته باشند در حالتهای زیر همچون اسمهای سه حرفی مصغّر می‌شوند:
1ـ به تای تأنیث ختم شده باشند؛ مانند: «تَمْرَﺓ ← تُمَیْرَﺓ»؛
2ـ به الف مقصوره ختم شده باشند؛ مانند: «سَلْمَی ← سُلَیْمَی»؛
3ـ به الف ممدوده ختم شده باشند؛ مانند: «خَضْراء ← خُضَیْراء»؛
4ـ به الف و نون زائد ختم شده باشند؛ مانند: «عَطْشان ← عُطَیْشان»؛
5ـ جمع مكسّر و بر وزن «أفْعال» باشند؛ مانند: «أطْفال ← أُطَیْفال».

 

آن دسته از اسمهای پنج حرفی و شش حرفی كه پس از چهارمین حرف آنها تای تأنیث، الف ممدوده، یاء نسبت یا الف و نون زائد آمده باشد دقیقاً مانند اسمهای چهار حرفی مصغّر می‌شوند؛ مانند: «مَكْتَبَة ← مُكَیْتِبَة؛ کَربلاء ← کُرَیْبِلاء؛ مَشْرِقِيّ ← مُشَیْرِقيّ؛ مِهْرَجان ← مُهَیْرِجان».

 

اسمی كه در حالت عادی یكی از حروف اصلی آن حذف شده باشد هنگام تصغیر یکی از سه حالت زیر را دارد:
1ـ اگر تنها دو حرف داشته باشد، هنگام تصغیر حرف محذوف برمی‌گردد؛ مانند: «أخ ← أُخَیْو ← أُخَيّ».
2ـ اگر به جای حرف محذوف همزۀ وصل به ابتدای آن افزوده شده‌ باشد، هنگام تصغیر همزه حذف می‌شود و حرف محذوف برمی‌گردد؛ مانند: «اِسْم ← سُمَیْو← سُمَيّ».
3ـ اگر به جای حرف محذوفْ تای مدوّره‌ای به آخر آن افزوده شده باشد، هنگام تصغیر حرف محذوف مجدداً برمی‌گردد و تای مدوّره همچنان بر جای خود باقی می‌ماند؛ مانند: «ثِقَة ← وُثَیْقَة

 

قاعده

    1ـ اسمهای مثنی، جمع مذكر و مؤنث سالم و جمع قلّت با لفظ خود مصغّر می‌شوند و قبل از تصغیر هیچ تغییری در بنای صرفی آنها به وجود نمی‌آید؛ مانند: «تِلمیذَیْنِ ← تُلَیْمِیذَیْنِ؛ مُرْسَلُونَ  مُرَیْسِلُونَ؛ مُرْسَلات ← مُرَیْسِلات و أنْهار ← أُنَیْهَار».
    2ـ جمعهای كثرت ابتدا به صورت مفرد در آمده سپس مصغّر می‌شوند، آن‌گاه اگر مفرد آنها مذكر باشد به صورت جمع مذكر سالم و اگر مؤنّث یا مذكّر غیر عاقل باشد به صورت جمع مؤنّث سالم درمی‌آیند؛ مانند: «عَمَلَة (جمع «عامِل») ← عُوَیْلِمُون؛ قِطَع (جمع «قِطْعَة») ← قُطَیْعَات و جِبال (جمع «جَبَل») ← جُبَیْلات».


ادامه مطلب
[ سه شنبه 20 مهر 1395  ] [ 4:27 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

1ـ اسم از لحاظ داشتن یا نداشتن علامت تأنیث به سه قسم مؤنث لفظی، مؤنث معنوی و مؤنث لفظی ـ معنوی تقسیم می‌شود.
    2ـ مؤنث لفظی اسم مذکّری است كه علامت تأنیث داشته باشد؛ مانند: «طَلحَة» و «زَکَرِیّاء».
    3ـ مؤنث معنوی اسم مؤنثی ـ اعم از حقیقی یا مجازی ـ است كه علامت تأنیث نداشته باشد؛ مانند: «زَینَب» و «شَمْس».
    4ـ مؤنث لفظی ـ معنوی اسم مؤنثی است كه علامت تأنیث هم داشته باشد؛ مانند: «فَاطِمَةُ» و «بَقَرَةٌ».

5ـ اسم مذکّر حقیقی با اضافه شدن تای تأنیث به آخر آن مؤنث می‌شود؛ مانند: «سَلِیمٌ ← سَلِیمَةٌ».

 6ـ بسیاری از صفات با افزودن تای تأنیث به آخر آنها مؤنث می‌شوند؛ مانند: «عَالِمٌ ←عَالِمَةٌ،‌ مَقبُولٌ ← مَقبُولَةٌ». برخی دیگر از صفتها وضعیت دیگری دارند و به شیوه‌هایی متفاوت مؤنّث می‌شوند. این صفات عبارت‌اند از:

    الف) صفت مشبهه‌ای كه بر وزن «فَعْلان» باشد که مؤنث آن بر وزن «فَعْلَی» است؛ مانند: «كَسْلان ← كَسْلَی».
    ب) صفت مشبهه‌ای كه بر وزن «أفْعَل» باشد که مؤنث آن بر وزن «فَعْلاء» است؛ مانند: «أحْمَر ← حَمْرَاء».
    ج) أفعل تفضیل كه مذکّر آن بر وزن «أفْعَل» باشد که مؤنث آن بر وزن «فُعْلَی» می‌آید؛ مانند: «أكْرَم  ← كُرْمَی، أكْبَر ← كُبْرَی».

 

 


ادامه مطلب
[ جمعه 9 مهر 1395  ] [ 2:59 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

1ـ اسمها در زبان عربی یا مذکّرند یا مؤنث؛ اعمّ از آنکه بر جنس مذکّر یا مؤنّثی دلالت کنند یا بر اشیاء که در حقیقت نه مذکّرند نه مؤنث، بلکه یا مذکّر فرض شده‌اند یا مؤنّث.
2ـ مذکّر اسمی است که بر جنس مذکّری، اعم از انسان یا حیوان یا شیئی که مذکّر فرض شده است، دلالت می‌کند.
3ـ مؤنث اسمی است که بر جنس ماده‌ای، اعم از انسان یا حیوان یا شیئی که مؤنث فرض شده است، دلالت می‌کند.

4ـ به اسمهایی که بر جنس نر یا ماده, اعم از انسان یا حیوان, دلالت می‌کند مذکّر و مؤنث حقیقی می‌گویند؛ مانند: «اُسْتَاذ و زَمیلَة» و «فَرَس و ناقَة».
    5ـ به اسمهایی که بر اشیاء دلالت می‌کنند و در حقیقت نه مذکّرند نه مؤنّث، ولی در زبان عربی مذکّر یا مؤنّث فرض شده‌اند مذکّر و مؤنث مجازی می‌گویند؛ مانند: «کِتاب» و «شَمْس».

ملاحظه

    با این همه باید توجه داشت که در زبان عربی هر اسمی که تای مدوّره (ة) داشته باشد لزوماً مؤنث حقیقی یا حتی مؤنّث مجازی نیست؛ همچون «طَلْحَة، عَلّامَة و راوِیَة»؛ زیرا همۀ آنها برای مذکّر حقیقی به کار می‌روند.
    به طور کلّی تای مدوّره اقسامی دارد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
    1ـ تای تأنیث (در صفتها و اسمهای مؤنث حقیقی یا مجازی)؛ مانند: «فاطِمَة، مِنْضَدَة، شَرِیفَة و مُؤْمِنَة»؛
    2ـ تای جمع که به برخی از جمعهای مکسّر افزوده می‌شود؛ مانند: «طَلَبَة و أسَاتِذَة»؛
    3ـ تای مصدری که حرف پایانی برخی از مصادر عربی است؛ مانند: «اَلمُشَارَکَة، اَلتَّرْبِیَة و اَلقِرَاءَة»؛
    4ـ تای عوض از فاء الفعل، عین الفعل یا لام الفعل محذوف که به آخر واژه‌ افزوده می‌شود؛ مانند: «وَعْد! عِدَة، إقْوام! إقَامَة و شَفَه! شَفَة»؛
    5ـ تای وحدت که بیانگر مفرد بودن واژه و تفاوت آن نسبت به اسم جنس همان واژه است؛ مانند: «بُرْتُقَالَة و تُفَّاحَة»؛
    6ـ تای مبالغه که به برخی از اسمهای مبالغه می‌پیوندد و گویای مبالغه در دارا بودن آن صفت است و به طور یکسان بر مذکّر و مؤنّث اطلاق می‌گردد؛ مانند: «عَلَّامَة و فَهَّامَة».
    با این همه باید توجّه داشته باشیم که در زبان عربی تای مدوّره از نشانه‌های تأنیث است و هرگاه در اسمی دیده شود آن اسم لفظاً مؤنث به شمار می‌رود، مگر آنکه آن اسم بر مذکّر حقیقی دلالت کند؛ مانند: «حَمْزَة، طَلْحَة و علّامة»‌. بر این اساس سایر اسمهای بالا که تای مدوّره گرفته‌اند مؤنّث تلقّی می‌شوند و از نظر دستوری همانند اسمهای مؤنث با آنها رفتار می‌شود.

 

نشانه‌ها‌ی تأنیث عبارت‌اند از: تای مدوره (ة)، الف مقصوره (یٰ ) و الف ممدوده (اء)؛ مانند: «رقیّة، بشریٰ و زهراء». باید توجه داشت که نشانه‌های تأنیث باید زائد بر ریشۀ كلمه باشند، وگر‌‌نه علامت تأنیث به شمار نمی‌روند.


ادامه مطلب
[ جمعه 9 مهر 1395  ] [ 1:05 PM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]

 «لَیسَ» و «لا یَکُونُ» دو فعل از ادوات استثناء و از جملۀ افعال ناقصه هستند، بنابراین اگر کلمه‌ای بعد از این دو فعل قرار گرفت، به عنوان خبر آنها منصوب می‌شود.
   

اسمی که به عنوان مستثنی بعد از کلمات «غَیْر» و «سِوَی» می‌آید، باید مجرور خوانده شود، زیرا این دو کلمه اسمهای دائم‌الاضافه هستند و همیشه به کلمۀ بعد از خود اضافه می‌شوند.
   

 اعراب کلمات «غَیْر و سِوَی» همانند اعراب مستثنای به «إلاّ» است، یعنی باید فرض شود که اگر به جای «غیر» در همین جمله «إلاّ» قرار داشت، کلمۀ بعد از «إلاّ» چه نقش و اعرابی می‌گرفت، آنگاه همان اعراب به «غَیْر و سِوَی» داده شود.
   

 تفاوت «غَیْر و سِوَی» با «إلاّ» در این است که «غیر و سوی» اساساً برای معنای وصفی وضع شده‌اند و واضع لغت عرب این دو کلمه را برای استثناءء وضع نکرده، ولی گاه برای استثناءء هم به کار می‌روند؛ برعکس واضع لغت عرب کلمه «إلاّ» را اساساً برای معنای استثناء وضع کرده، ولی به ندرت حالت وصفی نیز می‌گیرد که به اصطلاح به آن «إلاّ»ی وصفیه می‌گویند، یعنی «إلاّ» بر دو نوع است: استثنائیه و وصفیه، و اصل بر آن است که استثنائیه باشد.
   

کلمات ملحق به ادوات استثناء عبارتند از: «لا سِیَّما» و «بَیْدَ».
    «لا سِیَّما» کلمه‌ای است مرکب از «لا»ی نفی جنس و کلمۀ «سِيَّ» که معنای مثل و نظیر دارد و از کلمات دائم الإضافه است و همانند کلمۀ مثل، حتماً باید مضافٌ‌الیه داشته باشد.

    اسمی که بعد از «ولا سیّما» قرار می‌گیرد از دو حال خارج نیست: یا نکره است و یا معرفه؛ اگر نکره باشد، به ترتیب اولویت می‌توان آن را مجرور، مرفوع یا منصوب خواند؛ و اگر معرفه بود، می‌توان آن را مجرور خواند یا مرفوع، اما نصب آن جایز نیست.
   

«بیدَ» فقط در استثنای منقطع کاربرد دارد، یعنی مفهوم کلمه یا عبارتی که بعد از «بید» واقع می‌شود، از مصادیق ماقبل آن نیست، و از نظر معنایی معمولاً به معنای «لکنّ» یا «غیر» است و مانند کلمۀ «غیر» دائم الاضافه به مابعد خودش است.

 

نکته: 

1. ممکن این سؤال به ذهن شما خطور کند که «غیر» از نظر معنا مستثنی نیست، بلکه ادات استثناء است؟ این حرف پذیرفته است و از نظر معنایی «زید» از عمل برخاستن استثناء شده و «غیر» ادات استثناء است، اما این اشکال چندان مهم نیست، زیرا مضاف و مضافٌ‌إلیه همانند کلمه‌ای واحد هستند و در واقع وقتی می‌گوییم «غیرَ زیدٍ»، این ترکیب اضافی مثل یک کلمه به حساب می‌آید، یعنی قصد آن است که گفته شود "طلابی که برخاستند غیر از زید بودند" و این «غیر از زید» مثل کلمه‌ای واحد به حساب می‌آید.
یا برای نمونه در جملۀ «ما قامَ الطّلابُ غَیر زیدٍ»، «غَیر» چه اعرابی می‌گیرد؟ در اینجا حساب می‌کنیم که اگر به جای «غیر»، «إلاّ» بگذاریم، استثنای تامّ متصل غیر موجب خواهد بود، که در این حالت دو وجه جایز بود، یکی منصوب کردن کلمۀ بعد از «إلاّ» بنا بر مستثنی بودن، و دیگری بدل کردن آن برای قبل از «إلاّ»، یعنی می‌توان گفت: «ما قام الطّلابُ إلاّ زیداً» یا «إلاّ زیدٌ»، بنابراین با وجود «غیر» می‌شود: «ما قامَ الطّلابُ غیرَ زیدٍ» یا «غیرُ زیدٍ»، که در حالت اول، «غیرَ» مستثنای منصوب به فتحه؛ و «زیدٍ» مضافٌ‌إلیه خواهد بود؛ و در حالت دوم، «غیرُ» بدل برای «طلاب» مرفوع به ضمه به تبعیت؛ و «زیدٍ» مضافٌ‌إلیه مجرور به کسره. یا برای نمونه برای استثنای مفرّغ می‌گوییم: «ما رأیتُ غیرَ عليٍّ» یا «ما ذهبَ غیرُ عليٍّ».
2. ذکر این نکته نیز لازم است که اعراب کلمۀ «سِوَی» به دلیل وجود الف انتهای آن، در هر سه حالت رفع و نصب و جر تقدیری است، چون الف حرکت پذیر نیست، و در اعراب آن برای نمونه در جملۀ «قامَ الطلابُ سوی زیدٍ» می‌گوییم: «سوی» مستثنی منصوبٌ بفتحةٍ مقدرة علی الألف منع من ظهورها التعذر؛ و «زیدٍ» مضافٌ‌إلیه مجرور به کسرۀ ظاهر.


ادامه مطلب
[ جمعه 9 مهر 1395  ] [ 10:41 AM ] [ سامان ] [ نظرات 0 ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.

تعداد کل صفحات : 8 :: 1 2 3 4 5 6 7 8

درباره وبلاگ

تو این وبلاگ قصد داریم از همه جای عربی صحبت کنیم البته تمرکز بیشترمون رو کتاب صرف میر و صرف ساده است
لینک دوستان
موضوعات وب
آمار سایت
كل بازديدها : 40031 نفر
كل نظرات : 0 عدد
كل مطالب : 74 عدد
آخرین بروز رسانی : جمعه 23 مهر 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ :دوشنبه 28 دی 1394 
امکانات وب