اگر يک بچه دايناسور بوديد، زندگی شما چگونه بود؟ اگر بخت با شما همراه بود، ممکن بود در خانوادهی ماياسورا به دنيا میآمديد. آنگاه بچه دايناسور خوشبختی بوديد!
مياسورا يک واژه به زبان لاتين است که مفهوم آن میشود: " سوسمارِ مادرِ مهربان". دانشمندان پيش از آن که فسيل لانهی ماياسورا را پيدا کنند، نمیدانستند که يک پدر دايناسور و يک مادر دايناسور خوب چگونه هستند.
دانشمندان از سالها پيش میدانستند که دايناسورها تخم میگذارند، اما کسی نمیدانست آيا آنها از تخمها يا بچههايشان نگهداری میکنند يا نه. برخی جانوران، مانند پرندگان به نگهبانی از لانههای خود میپردازند و زمانی که جوجهها از تخم بيرون آمدند، به آنها غذا میدهند. اما جانوران ديگر، خزندگانی مانند سوسمارها و لاکپشتها، پس از دفن کردن تخمهايشان زير خاک، آنها را برای هميشه رها میکنند. وقتی جوجهها از اين تخمها بيرون بيايند، بايد آن اندازه قوی باشند که بتوانند از زير خاک بيرون بيايند و به جست و جوی غذا بروند.
چون دايناسورها از خزندگان هستند، برداشت دانشمندان اين بود که آنها نيز مانند سوسمارها و لاکپشتها رفتار میکنند و نه مثل پرندگان. اما فسيلهايی که از لانههای ماياسوراها پيدا شده است، نظر آنان را تغيير داد. اکنون بيشتر آنان باور دارند که دست کم برخی از بچه دايناسورها در لانه میماندند و در آنجا غذا میخوردند. اگر اين نظر درست باشد، آنگاه مادر دايناسورها يا پدر دايناسورهای مهربان از بچههايشان بهخوبی نگهداری میکردهاند.
ماياسورها دايناسورهای بزرگ، گياهخوار و با دهانی منقار مانند بودند. آنها در گلههای بزرگ زندگی میکردند و با همکاری هم لانه میساختند تا بچهها جای خوبی داشته باشند.
ماياسور مادر پاهای جلويی و شايد هم پوزهاش را برای ساختن لانه به کار میگرفت. نخست، تپهای از خاک روی زمين میساختند. سپس در ميان آن سوراخی درست میکردند که برای نگهداشتن 25 تخم درشت کافی بود.
تخم ماياسورا به اندازهی گريپفروت بود.
ماياسورها بسيار سنگين بودند و نمیتوانستند روی تخمهايشان بنشينند! از اين رو، تخمها را با شاخه و برگ میپوشاندند تا گرم بمانند.
وقتی بچهها از تخم بيرون میآمدند، ضعيف، لاغر و استخوانی و گرسنه بودند. پدر و مادرشان برگ، ميوه و دانه به لانه میآوردند تا آنها بخورند.
بچه بهسرعت رشد میکردند. پس از چند هفته، آنها میتوانستند لانه را ترک کنند و به گلهی دايناسورها بپيوندند. آنها ممکن بود همراه پدر و مادرشان سالها در گله بمانند.
شايد ماياسوراها با صداهای بلند و بوقماندی که از خود در میآوردند، همديگر را از خطر دايناسورهای گوشتخوار آگاه میکردند.