علاوه بر قرآن کریم که بارها از رسول خدا(ص) نام برده و او را دارای، خلق عظیم، ، رئِوف و رحیم، ، اسوه حسنه و... معرفی میکند، ائمه (ع) هم در باره ویژگی های نبی مکرم اسلام (ص) سخنان ارزنده ای بیان داشته اند.
خسته از راه ، ميان ماشين
در کنار پدرم خوابيدم
پلک هايم که به هم افتادند
خواب يک صحن کبوتر ديدم
صبح، وقتي که دو چشمم وا شد
شادمان مثل گلي خنديدم
آخر از پنجره ي توي اتاق
گنبد زرد رضا را ديدم
دل من، مثل کبوتر، پر زد
رفت و بر شانه ي گلدسته نشست
اشک در چشمه ي چشمم جوشيد
بغضم آيينه شد، اما نشکست
پدر آماده شد از من پرسيد:
دوست داري که تو را هم ببرم؟
گفتم: آري، ولي آن جا چه کنم؟
مادرم گفت: زيارت، پسرم!
گرچه زود آمده بوديم، ولي
در حرم، جاي نشستن کم بود
هر کسي با او، چيزي مي گفت
گوييا با همه کس محرم بود
هر کجا رفتيم، آن جا پُر بود
پُر ز نجواي دل و دست دعا
يک طرف قصه ي پر غصه ي درد
يک طرف ذکر « غريب الغربا »
در رواق حرم پر نورش
کاش دست دل من، رو مي شد
مي شدم من، همان آهوي غريب
باز او ضامن آهو مي شد.....
معاون تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی از برگزاری 80 حلقه معرفت در اماکن متبرکه حرم مطهر رضوی در ایام فاطمیه خبر داد.
آقا جان...
تا کی میخوای به تماشای من بشینی؟
من همینم!!
از اولشم هم
همین بودم
از من که چیزی برنمیاد
خودتم میدونی
من بدون تو...
بدون تو نمی تونم
نمی تونم زندگی کنم...
ببین توی دلم باران گرفت...
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
تیزی شمشیر هم تسلیم ابرو می شود
شیر هم در پای چشمان تو آهو می شود
نیست فرقی بین رب و عبدِ عین رب شده
گاه ذکرم یا رضا و گاه یا هو می شود
مِهر تو در سنگ هم کار خودش را می کند
شیشه در همسایگیِ عطر خوشبو می شود
تو به ما پا می دهی و ما کلیمت می شویم
لال هم در این حرم مرغ سخنگو می شود
دست خالی بودن ما نیست کتمان کردنی
دست ما هر بار سائل می شود، رو می شود
چشم جاری از تمام چشمه ها بالاتر است
آب سقاخانه هم محتاج این جو می شود
این مژه هایم اگر پیش تو باشد بهتر است
لااقل یک گوشه از صحن تو جارو می شود
پنجره فولاد تو آخر شفایم می دهد
باز هم در صحن های تو هیاهو می شود
رسید تا فلکه آب و روبروی حرم
گذاشت دست به سینه : سلام سوی حرم
لب زمین دو چشمش دوباره باران خورد
در آستانه دریا گرفت بوی حرم
گذاشت صورت خود را به صورت یک در
نفس کشید و نفس شد به رنگ و روی حرم
تمام حس عطش را به کاسه ها نوشید
و پر شد از تب و تاب لب سبوی حرم
در آن طرف پدری که خمیده . با گریه
گره زده پسرش را به آبروی حرم
چقدر قطره به دریا رسیدنش زیباست
چقدر زمزمه جاری شده به جوی حرم
در ازدحام توسل ز چشم من گم شد
ضریح بود و هزاران دعای توی حرم
شکست بین نماز زیارت آقا
شکست و ریخت قنوتش به گفتگوی حرم
شفا گرفته مریضی ..... زدند نقاره
صدای معجزه پیدا شد از گلوی حرم
گذاشت دست به سینه .عقب عقب برگشت
رسید تا فلکه آب و روبروی حرم
راوی: آیت الله معصومی
سالهای سختی بود، طلاب در مضیقه ی سخت مالی بودند، حکومت نه تنها توجهی به حوزه های علمیه نداشت، بلکه مخالف آنها بود، بستر تحصیل مثل امروز فراهم نبود، بسیاری از طلاب به دلیل نداشتن امکانات ترک تحصیل می کردند. من هم مدتی در مشهد درس خوانده بودم و برای ادامه ی تحصیل به خصوص در حوزه ی نجف اشرف نیازمند رفتن به عراق بودم؛ امّا با کدام امکانات؟ با فرض وجود امکانات، گرفتاری های جانبی زیاد دیگری بود که ما را هم چنان پای در گل نگاه داشته بود. از طرفی خود را نیازمند رفتن احساس می کردم.