راوی: آیت الله معصومی
سالهای سختی بود، طلاب در مضیقه ی سخت مالی بودند، حکومت نه تنها توجهی به حوزه های علمیه نداشت، بلکه مخالف آنها بود، بستر تحصیل مثل امروز فراهم نبود، بسیاری از طلاب به دلیل نداشتن امکانات ترک تحصیل می کردند. من هم مدتی در مشهد درس خوانده بودم و برای ادامه ی تحصیل به خصوص در حوزه ی نجف اشرف نیازمند رفتن به عراق بودم؛ امّا با کدام امکانات؟ با فرض وجود امکانات، گرفتاری های جانبی زیاد دیگری بود که ما را هم چنان پای در گل نگاه داشته بود. از طرفی خود را نیازمند رفتن احساس می کردم.
دو گزینه پیش رویم بود، ترک تحصیل یا رفتن به نجف اشرف.
خیلی فکر کردم عقلم به جایی نرسید، جز این که حرم حضرت رضا (علیه السلام) مشرّف شوم و چاره ی کار را از امام رئوف (علیه السلام) بخواهم. با همین نیت راهی حرم شدم، زیارت کردم، دو رکعت نماز زیارت خواندم مشکل را به حضرت عرض نمودم و منقلب شدم و کار را به حضرت واگذار نمودم، طولی نکشید اسباب سفر چهارده ساله ی من به عراق و حوزه ی علمیه نجف فراهم گردید. اگر این عنایت حضرت رضا علیه السلام نبود، به قم هم نمی تواستم بروم تا چه رسد به نجف اشرف که در آن روزگار برای شخص من جزو محالات بود! بِاَبی اَنت و امّی یا مولای.
منبع: کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی