چه دردی کشیده است مجنون از جدایی و دوری و دلتنگی و عقده ها و فراق …
رحـم نـمـا بـر ایـن گـــدای بـی نـــوا…
امـــام مـــهــــربــــانــــی هـــــا (ع) …
شاید این یکی از بزرگترین آرزوهای من بود که بروم حرم حضرت رضا(ع) و بشوم یکی از زایرانی که این همه سال تصاویرشان را در حرم میدیدم.
با ديدن تو چه محشري خواهد شد
آغاز حيات ديگري خواهد شد
وقتي که به صحن آسمانت برسم
آهوي دلم کبوتري خواهد شد
هر چند دلم نقطهاي از تاريکي است
بين من و تو پاره خط باريکي است
در هندسهي عشق مثلث شدهايم
من ، تو « و خدايي که در اين نزديکي است»
من باز ميان موج گيسوي تو غرق
در خلوت صحن پر هياهوي تو غرق
اي ماه من!اين پلنگِ حيرت زده شد ...
... در برکهي چشم بچه آهوي تو غرق
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
بندگی در گرو حالِ دعا داشتن است
پادشاهی جهان عشقِ رضا داشتن است
من بدم از در خود رد بکند می میرم
حسِّ آقایی سلطان به گدا داشتن است
نسخه ی ما همه را دست رضا پیچیده
پس چه کاری به طبیب و به دوا داشتن است
آنچه که در حرمش زود برآورده شود
آرزوی حرم کرب و بلا داشتن است
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
تربتت خاکستر بی مایه را زر می کند
سنگ اسود را مثال در و گوهر می کند
حال ما خوب است؛اما پنج وعده در صلاة
حال ما را سجده بر خاک تو بهتر می کند
ای بنازم تربتت را ، که فقط یک دانه اش
کل جامهری مسجد را معطر می کند
ذره ای تربت به کام طفل ، آغاز حیات
روزی اش را تا دم مرگش مقرر می کند
اندکی از آن به کام یک مریض رو به موت
بهتر از کل اطبا ، کار محشر می کند
در میان قبر یک مقدار خاک مدفنت
چهره ی خاموش میّت را منور می کند
خاک صحنت دست هرکس میرسد بی اختیار
رو به قبله با سلامی دیده را تر می کند
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
آستان قدس او مشگل گشاست
این کرامت شیوه موسی الرضاست
دل به دیدار رخ یار می رسد
هر که عاشق شد به مشهد میرسد
السلام علیک یا ایها الرئوف
آنکه در دست کیمیا دارد
در بساط خودش دوا دارد
درد من فرض کن حـــــرم باشد
پس شفاخانه ، سقاخانه دارد
این گدا از تو و جـــوادت
التماس بسی دعا دارد
مبتدای کرامتت سلطان
چه کسی گفته منتها دارد ؟
هر یک از تارهای گیسویت آقا
بی نهایت فدا مدا دارد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
امام رئوفم رضا جان
❤️دلم کمی هوای لطیف میخواهد، فقط کمی ...
کمی عطر زعفران ،کمی رزق حضرتی ، چند رج تسبیح شاه مقصود و چند دانه فیروزه شیخ شوشتری ...
دلم ... حرم میخواهد
فقط کمی ...
یک کُنج میخواهد از نوع ایوان مقصوره برای گفتگوهای خصوصی ...
راستش ، دلم عشق میخواهد ...
اصلاً دلم یک امام میخواهد ... همه را انکار میکنم ، دلم تو را میخواهد ...
امام من ...
دستان ِ تهی ام را دخیل پنجره فولادتان میبندم، اگر طپش دلت تند شد و هوایی حرم شدی
حاجتت را بگویی یا نگویی مهم نیست؛ سلام که بدهی، حس می کنی آنجا وطن توست
فرقی نمیکند دوری یا نزدیک ، دستت را بگذار روی سینه ات و با تمام وجود زمزمه کن :
السلام علیک یا ابا الحسن یا علی بن موسی الرضا علیه السلام