خاک پای زائر شاه خراسان میشوم
یارضا میگویم و آیینه بندان میشوم
هر کجا باشم گدای کوی این آقا منم
همچو موسی سائل دستان سلطان میشوم
باز هم از لطف این آقا که صاحب سفره است
بر سر این سفره جزء ریزه خواران میشوم
پنجره فولاد او را در بغل حس میکنم
هر زمان دلتنگ عطر و بوی باران میشوم
بعد عمری گر نصیب من شود کرب و بلا
تا ابد ممنون آقای خراسان میشوم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
چنان دلبسته ام کردی
که با چشم خودم دیدم ؛
خودم میرفتم اما
سایه ام با من نمی آمد ...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ایها الامام الرئوف
به مامان اعظم قول دادم که بیارمش زیارت. پول همه عیدی هایم و تابستان گذشته را که در مغازه اسمال آقا کار کرده بودم، گذاشتم روی هم و دو تا بلیت اتوبوس گرفتم برای خودم و مامان اعظم ولی یادم نبود بلیت برگشت را هم باید بگیرم. مامان اعظم می گوید خدا بزرگ است. من هم می گویم وقتی میخواهی به خدا بگویی برای بلیت های برگشتمان، سفارش من را هم بکن آخر امسال کنکوری ام. مامان اعظم برای کنکورم نذرکرده.
آقا یادت نرود ها. بلیت برگشت و کنکور من !
متن : مهشاد عزیزی
عکس: مهدی دارا
من فقط رو به روی گنبد تو خم شده ام
کمرم غیر در خانه ی تو تا نشود
هرقدر باشد اگر دور ِضريح تو شلوغ
من نديدم كه بيايد كسي و جا نشود
بين زوّار كه باشم كرمت بيشتر است
قطره هيچ است اگر وصل به دريا نشود
مُرده را زنده كُنَد خوابِ نسيم حرمت
كار اعجاز شما با دَم ِ عيسا نشود
بهتر از این؟که کسی لحظه پابوسی تو
نفس آخر خود را بکشد پا نشود
دردهايم به تو نزديك ترم كرده طبيب
حرفم اين است كه يك وقت مداوا نشود
من دخيل ِ دلِ خود را به تو طوري بستم
كه به اين راحتي آقا گره اش وا نشود
امتحان كرده ام اين را حرمت ، ديدم كه
هيچ چيزي قسم حضرت زهرا نشود
آخرش بي برو برگرد مرا خواهي كُشت
عاشقي با اگر و شايد و اما نشود
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
آقای غریبه میگوید: «دخترای گل و گلاب! میاین ازتون عکس بگیرم؟» از حرفهایش تعجب میکنیم. او دیگر از کجا اسمهایمان را فهمیده؟ نکند میشناسدمان؟ پس چطور ما تا حالا ندیدیمش؟ما که اسممان گل و گلاب است و یکیمان سه دقیقه از آن یکی زودتر به دنیا آمده. بعد نگاهش میکنیم. اصلا هم آشنا نیست. شکل هیچکدام از دوستهای دایی امین هم نیست. همانها که وقتی میرویم خانه بابایی و مامانی، یکی از بازیهایشان شناختن ما دوتا است. بعد،هشتون بار هم که بگذرد، باز توی این بازی میسوزند و ما برنده میشویم.
امروز اگر مقام و جایی دارم
خاک قدم همچو شمایی دارم
گفتند که دیوانه شدم حرفی نیست
من نیز در این جهان خدایی دارم
من ناز طبیبان جهان را نکشم
آقای من اسمه دوایی دارم
در خانه قبر هم غریبی نکشم
ای مردم عجب شاه وفایی دارم
آقا یکی از شروط توحید تویی
مدیون توام اگر خدایی دارم
لطف تو نشاند بین قلبم ایمان
صد شکر مسلمان توام یا سلطان
ممنون عطای توست هر بیچاره
مستاجر لطف توست هر آواره
این حسرت صبح و شام اسرافیل است
یک صبح زند به عشق تو نقاره
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا