در دارالحفاظ خوابيده بودم. در خواب ديدم كه درب حرم مطهر باز شد، و حضرت رضا عليه السلام بيرون آمدند، و به من فرمودند: برخيز و بگو چراغ هاي گلدسته را روشن نمايند، [1] چون عده اي زائر از بحرين آمده اند و در طرق - نزديك مشهد - راه را گم كرده اند.
آنها هم اكنون سرگردانند، و برف هم مي بارد. برو به ميرزا تقي متولي بگو كه مشعل و چراغ روشن كند، و همراه با تعدادي از خدام بروند و آنها را بياورند.
از خواب بيدار شدم. نزد متولي رفتم. او را از خواب بيدار كردم، و خوابم را براي وي نقل نمودم.
او نيز برخاست و چندن تن از خدام را نيز با مشعل برديم، و به جانب طرق روانه شديم. وقتي نزديك آنجا رسيديم، زائران بحريني را سرگردان و بي پناه يافتيم. ماجرا را از آنها پرسيديم. گفتند:
ما گرفتار برف و طوفان شديم و راه را گم كرديم، تا آنجا كه آماده ي مرگ شده بوديم. دور هم جمع شديم، و شروع به گريه و زاري كرديم. در اين ميان، يكي از زائران كه اهل علم و تقوي بود، براي چند لحظه، خواب چشمانش را در ربود.
وقتي بيدار شد، اظهار داشت كه الآن نجات مي يابيم، زيرا كه حضرت امام رضا عليه السلام به اينجا تشرف آورده و فرمود:
برخيزيد! من فرمان دادم كه مشعل هاي گلدسته را روشن كنند، شما به سمت روشنايي حركت كنيد، كه متولي به استقبال شما خواهد آمد.
ما نيز به فرمان امام عليه السلام برخاستيم و به راه افتاديم. تا اينكه با شما برخورد كرديم.
متولي با احترام تمام، زائران را به شهر آورد، و از آنها شخصا پذيرايي نمود. [2] .
«غوث اللهفان» از القاب حضرت رضا عليه السلام است. به معني «فريادرس درماندگان» حضرت صادق عليه السلام درباره ي فرزندش حضرت كاظم عليه السلام چنين فرموده است:
«يخرج الله تعالي منه غوث هذه الأمة و غياثها و علمها و نورها و فهمها و حكمتها»
خداوند تبارك و تعالي به فرزندم موسي، فرزندي عنايت خواهد فرمود، كه پناه و دادرس اين امت، و دانش و نور و فهم و حكمت ايشان خواهد بود. [3] .
فريادرسي شگفت حضرت رضا صلوات الله عليه، در زمان حيات حضرتش و پس از آن، به گونه هاي مختلف، حيرت آور است. گاهي مشكل افراد را در زمان كوتاه و گاه در زمان دراز پس از توسل حل كرده اند. گاهي به دست خود، و گاه به دست ديگران، مشكل را از ميان برداشته اند، به گونه اي كه فرد صاحب مشكل را متوجه كرده اند كه آن مطلب، به دست با كفايت حضرتش حل شده است.
بايد دانست كه ائمه ي معصومين عليهم السلام، بنده ي خدا هستند. و حل مشكل به دست آن بزرگواران، مانند استجابت دعاها به دست خداي تعالي است. خداي متعال، گاهي نياز كسي را سال ها بعد برمي آورد. و گاهي اساسا مصلحت كسي را در آن مي داند كه آن نياز را برنياورد، چرا كه انسان، گاهي از سر جهل و ناداني چيزي مي خواهد كه به صلاح او نيست.
بديهي است كه هر چه معرفت انسان نسبت به خداي تعالي و حجت هاي معصوم او عليهم السلام بيشتر باشد، تسليم او در برابر آن بزرگواران بيشتر مي شود. و توسل خود را در عين تسليم ادامه مي دهد.
[1] زمان وقوع اين قضيه، حدود 150 سال قبل است. وضع روشنايي در آن زمان مانند امروز نبوده است.
[2] دارالسلام محدث نوري (ره) به نقل كتاب پرتوي از زندگاني هشتمين امام عليه السلام ج 1، ص 66.
[3] اصول كافي ج 2، باب اشاره و نص بر حضرت ابوالحسن الرضا عليه السلام، حديث 14، ص 92.