عجیب نیست این که گنجشک کوچکی از ترس خطری که در کمینش نشسته به دامان امام زمانش پناه ببرد.باورش کجا سخت است این که حجتِ پروردگار بر روی زمین آوای پرنده ای را معنا کند؟ عجیب منم ، که دستم همیشه در دستِ پدریِ اوست و باز بالا و پایین روزگار بی تابم می کند و خیالِ بی پناهی به وحشتم می اندازد!
عجیب ، این فراموشی من است...