اوضاع خلافت در زمان امام رضا (ع) به اختصار گذشت. در اين مدت امام رضا (عليه السلام) ساکت ننشسته و تا آنجا که قدرت و امکان داشت در بيداري مردم و توجه دادن آنان به اصول و مسائل تلاش هاي زيادي به انجام رساند. بنابراين امام نقشي مستقيم و مؤثر در بيداري مردم داشت که اين خود باعث ميشد مأمون با امام به مخالفت بپردازد. ولي از آنجا که:
اولاً ميدانست دستگاه حاکمه از وجود يک رکن مهم علميو معنوي که بتواند پشتوانه ي حل مشکلات مختلف باشد خالي است و اين کمبود با وجود علماي موجود در دستگاه خلافت عباسيان تأمين نميشد.
ثانياً به اين نکته پي برده بود که جامعه ي اسلاميمخصوصاً گروه کثيري از مردم آگاه و طرفداران آل علي توجه خاصي به علي ابن موسي الرضا، عليه السلام، دارند و زمينه مساعدي از نظر معنوي در دلهاي مردم نسبت به علويين وجود دارد. در نتيجه درصدد برآمد تا از اين فرصت براي تثبيت حکومت بهره گيرد.
همچنين ميخواست ضمن استفاده از موقعيت علمي و اجتماعي امام رضا عليه السلام بتواند کارهاي او را تحت نظارت قرار داده و محبوبيت و مقبوليت قابل ملاحظه اي در ميان عده ي کثيري از مردم که امام رضا عليه السلام را دوست ميداشتند به دست آورد و مخصوصاً چنين احترامي در جلب علاقهي شيعيان که تنها امام عليهالسلام را شايسته مقام رهبري مسلمين ميدانستند و عباسيان را غاصب خلافت و حکومت ميدانستند بسيار مؤثر بود.
به هر حال وضع سياسي و اجتماعي آن روز طوري بود که يک تغيير کلي را در سطح دستگاه خلافت از نظر کيفيت برخورد با جناح هاي مخالف و ايجاد امواج جديدي در افکار عامه ايجاد ميکرد.