«امام» به عنوان جانشین و خلیفه پس از پیامبر، عهده دار رسالتی است که پیامبر در قبال اصلاح جامعه و بیداری مردم برعهده داشته است. مهمترین وظیفه هر پیامبر، هدایت نوع بشر برای دستیابی به سعادت است و این مهم با ایجاد رابطه صمیمانه با امت و تألیف قلوب که زمینه شکل گیری امت واحده را میسر می سازد و نیز تلاش مؤثر در رفع نیازهای واقعی آنها، صورت می پذیرد.
امامان معصوم(ع) که جانشینان راستین پیامبر(ص) هستند در جهت نیل به اهداف عالیه اسلام و ادامه راه رسالت حضرت ختمی مرتب محمد مصطفی(ص) در این راه گام نهادند. ایشان به دلیل دارا بودن خصوصیات اخلاقی ارزنده چون تواضع، فروتنی، راست گویی، امانت داری، توجه به محرومان و همسانی زندگی شان با پایین ترین سطح زندگی در جامعه و رعایت عدالت اجتماعی به خصوص توسط آن دسته از امامانی که فرصت تشکیل حکومت داشته اند- همچون امیر المؤمنین(ع) و امام حسن(ع)- توانستند هر یک در عصر خویش با مردم و به خصوص با طبقه ای که از حکومت فاصله داشتند و از برخورداری از تنعمات حکومتی و از فاصله طبقاتی رنج می بردند، ارتباطی تنگاتنگ برقرار کنند و بدین وسیله پیام اسلام راستین را سینه به سینه و با استفاده از اقدامات مؤثر خود به نسل حاضر و نسل های بعدی منتقل نمایند.
این خصوصیات ارزنده در سیره اهل بیت (ع) باعث شده بود تا از پایگاه مردمی ویژه ای برخوردار باشند و حتی گاه دشمنان با علم به برتریهای این بزرگواران به این واقعیات معترف شوند.
امام رضا(ع) که یکی از جلوه های درخشان امامت در جهان تشیع می باشند نیز به دلیل متصف بودن به این خصوصیات از جمله مصادیق این موضوع هستند.
علی بن موسی الرضا(ع) علاوه بر بهره مندی از پایگاه مردمی به دلیل توجه به توده مردم، و به جهت برخورداری از شرائط زمانی خاص پس از شهادت امام موسی کاظم (ع) توانستند به نیازهای فکری، فرهنگی و علمی مسلمانان آن روز پاسخ داده و از این راه به آن هدفی که در منشور اعتقادی اسلام برای یک امام ترسیم شده، دست یابند.
پس از شهادت امام کاظم (ع) و اعلام انزجار مردم علیه دستگاه حاکم، هارون به توصیه عباسیان مبنی بر به شهادت رساندن امام رضا(ع) و یا زندانی نمودن حضرت، تن نداد و امام رضا(ع) از فرصت به وجود آمده به بهترین شکل استفاده نمودند. با توجه به اینکه امام(ع) ملزم به رعایت تقیه نبودند و می توانستند آزادانه به فعالیت بپردازند؛ شبکه اطلاع رسانی شیعی که توسط امام صادق(ع) راه اندازی شده بود و در عصر امام کاظم(ع) به دلیل شرائط خاص حاکم بر جامعه، امکان فعالیت و تعمیم آن توسط پیشوای هفتم میسر نبود را بازسازی و احیاء نمودند و جهان اسلام را به لحاظ فکری و فرهنگی با مرکزیت مدینه تغذیه می کردند. علاوه بر این طبق آنچه در بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است،ایشان روزها در مسجد النبی(ص) به تدریس علوم و رفع شبهات فکری مردم می پرداختند، از آنجا که عصر امام رضا(ع) عصر حلول برخی فرق فکری معاند بامبانی اندیشه ای اسلام بوده و مسلمانان شبهات زیادی درباره مسایل فلسفی و کلامی داشته اند، توجه امام(ع) به مباحث علمی و فرهنگی، اهتمام ایشان به مشکلات فرهنگی و تلاش در رفع تبعات تهاجم فرهنگی و عمومیت نوع تفکر ایشان در بین مسلمانان مدینه و خارج مدینه، باعث شد تا نفوذ شخصیت امام رضا(ع)، مرزهای جغرافیایی را شکسته و شخصیت علمی و الهی ایشان مایه امید و دلگرمی مسلمانان شود.
حضرت رضا(ع) در این رابطه می فرمایند: «در حرم پیامبر می نوشتم و عالمان مدینه هرگاه در مسأله ای با مشکل روبرو بودند و از حل آن ناتوان می ماندند به من روی می آوردند و پاسخ می گرفتند.»
فضای باز سیاسی و تلاش های امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در تبیین فقه پویای شیعی این زمینه را برای امام رضا(ع) بوجود آورد تا به تعریف و تثبیت امامت خود و اجداد گرامیش بپردازند.
پس از روی کار آمدن مأمون عباسی، شرایط تبلیغی حضرت رضا(ع) شکل دیگری یافت.
مأمون، که به نفوذ ثامن الحجج(ع) در عرصه های گوناگون و در بین گروههای مختلف واقف بود و در ابتدای حکومت خود با مشکلات فراوانی چون مخالفت عباسیان با حکومت وی پس از قتل امین، شورشهای پیاپی علویان و مخالفت های مردمی با حکومت نوپای خود مواجه شده بود؛ با تحمیل ولایت عهدی به امام رضا(ع) از محبوبیت و نفوذ ایشان در کنترل شورش های علویان و جلب اعتماد مسلمانان بهره جست، هرچند طبق تحلیل برخی مورخان و گواه بعضی از رخدادهای تاریخی، وی از انگیزه های نهفته در اقدامات خود در مسأله تحمیل ولایت عهدی به حضرت رضا(ع) نتیجه عکس گرفت. حضور حضرت رضا(ع) در خراسان نه تنها از میزان محبوبیت ایشان نکاست بلکه حضور پر برکت ثامن الحجج(ع) در جلسات مناظره ای که تشکیل می شد، باعث جهانی شدن چهره علمی و نفوذ افکار تابناک امام هشتم(ع) در بین اندیشمندان سایر مکاتب و ادیان گردید.
علاوه بر این شرکت امام رضا(ع) در نماز باران و عید فطر که با استقبال عمومی و حتی نظامیان حکومتی مواجه شد، توجه به خواسته های مردم و رسیدگی به امور آنان، باعث افزایش محبوبیت و تقویت پایگاه مردمی امام رضا(ع) شد بطوریکه می توان این رخداد را به حکومت علی بن موسی الرضا(ع) بر دلهای مسلمانان تعبیر کرد.
شهرت و آوازه امام رضا(ع) چه در زمان حیات و چه پس از شهادت ایشان چنان گستره عالم اسلام و جامعه متفکران مسلمان و غیر مسلمان را فرا گرفته بود که به گواه برخی مستندات تاریخی به امامان پس از ایشان، «ابن الرضا» گفته می شود. سید مرتضی العاملی در تحلیل برخی از این اخبار می گوید: «... با وجود گرانقدری و بزرگواری، امامان پس از امام رضا(ع)، «ابن الرضا» خوانده می شدند و این دلالت دارد که امام رضا(ع) از فرزندان پاک نهاد خود نامدارتر و بلندآوازه تر بوده اند و از این رو به امام جواد(ع) و امامان بعد از ایشان «ابن الرضا» اطلاق می شده است.»(2)
تلاش های علمی و فرهنگی حضرت رضا(ع) باعث محدودیت مأمون در امور سیاسی شد و وی، هر چند خود بارها به فضل، دانش، تقوا و پارسایی امام هشتم(ع) اعتراف می کرد ولی با مشاهده این واقعیت که پایگاه مردمی امام(ع) روز به روز در حال استحکام و حضور ایشان در خراسان باعث بیداری عمومی شده است، تصمیم به شهادت ایشان گرفت. امام رضا(ع) در 29صفر سال 203هجری در اثر مسمومیت به شهادت رسیدند.
شهادت امام رضا(ع) نه به عنوان ولیعهد، بلکه به عنوان امام مسلمین و فرزند رسول خدا با آن نفوذی که عنوان شد، باعث شد تا بازتابی چشمگیر در همان دوران داشته باشد.
طبق نظر برخی مورخان مردم در آن عصر معتقد بودند که امام رضا(ع) طی یک توطئه به شهادت رسیده اند.(3) بر همین اساس تجمع مردم جهت اعتراض به توطئه گران باعث شد تا مأمون از بیم شورش عمومی، عموی حضرت یعنی محمدبن جعفر را برای وساطت نزد تجمع کنندگان بفرستد.
«اباصلت هروی» نیز از حیرت مردم درباره شهادت حضرت رضا(ع) به وسیله دستگاه حکومتی خبر می دهد و این نشان دهنده آگاهی مردم نسبت به مسایل جاری در جامعه است و این همه مرهون حضور علی بن موسی الرضا(ع) و اقدامات ایشان در بیدارسازی افکار عمومی نسبت به جریانات حاکم بر جامعه است.
از جمله وقایعی که پس از شهادت حضرت رضا(ع) رخ داد، قیامهای برادران امام رضا(ع) به خون خواهی ایشان بوده است، در هر یک از این قیام ها تعداد زیادی از مردم، قیام کنندگان را یاری می کردند.
علاوه بر اقدامات مذکور پس از شهادت حضرت رضا(ع) که نشان از آگاهی سیاسی مردم آن عصر دارد.
حضور حضرت رضا(ع) در خراسان و تلاش های ایشان در عرصه گسترش علوم اسلامی باعث شد تا پایه های تفکر شیعی محکم شده و از انشعاب در مذهب شيعه جلوگيري شود.
پی نوشت ها:
1- کشف الغمه/ج3/ص157
2- زندگی سیاسی امام رضا(ع)/ص 384
3- مسند الامام الرضا(ع)/ج1/ص 130