اسناد تاريخي، گوياي اولين زمينه هاي سفر امام رضا(ع) از مدينه به مرو نيست و جزئيات بسياري از مقدمات هجرت ثامن الحجج(ع) ناگفته مانده و در پرده ابهام قرار دارد؛ ولي با مطالعه اسناد موجود، اين حقيقت اثبات مي شود كه از پيش مكاتباتي بين مرو و مدينه صورت مي گرفته و اين سفر در شرايطي خاص و تحت فشار دستگاه خلافت، انجام شده است.
خط سير هجرت حضرت رضا(ع) از مدينه به مرو - بويژه خط سير حركت ايشان در ايران- نيز از جمله مسايلي است كه درباره آن اظهار نظرهاي مختلفي وجود دارد كه در اينجا مجال پرداختن به آنها نيست.بنابراين، در اين نوشتارها به بررسي مسير جغرافيايي حركت امام رضا(ع) در خراسان مي پردازيم:
ورود حضرت رضا(ع) به نيشابور
از ورود حضرت رضا(ع) به نيشابور گزارشهاي متعددي در منابع و تذكره ها به چشم مي خورد. از اين رو، مسير حركت و منازلي را كه حضرت از نيشابور به سرخس و از آن جا به مرو طي كرده اند، بيش از ساير مناطق و شهرها قابل تعيين است.
شيخ صدوق در "عيون اخبارالرضا"، بنابر نقل ابو واسع محمدبن احمدبن اسحاق نيشابوري كه او نيز از جده خود خديجه بنت عمران روايت كرده، چنين مي گويد: "هنگامي كه حضرت رضا(ع) وارد شهر نيشابور شد، در محله "غز" در ناحيه معروف به "بلاشاباد" در خانه جدم "پسنده" وارد شدند.
هنگامي كه حضرت وارد خانه شدند، دانه بادامي در گوشه خانه كاشتند. پس از مدتي دانه روييد و به درخت تبديل شد و در مدت يك سال بادام داد. وقتي مردم از وجود آن درخت باخبر شدند، هر كس را علتي مي رسيد، براي تبرك جستن، از آن بادام مي خورد و شفا مي خواست و به بركت حضرت شفا مي يافت."
ابو واسع محمد نيشابوري در ادامه روايت خود مي گويد: "مدتها بر آن درخت گذشت تا آنكه خشك شد و جد من عمران شاخه هاي آن را بريد (و بر اثر اين اقدام) كور شد. عمران، فرزندي داشت به نام ابوعمرو. او درخت را كاملاً بريد و ثروت و مال او كه هفتاد تا هشتاد هزار درهم بود، از دست رفت و سرانجام چيزي برايش نماند. عمرو داراي دو فرزند بود كه هر دو دبير ابوالحسن محمدبن ابراهيم سمحور(1) (سيمجور) بودند، يكي به نام ابوالقاسم و ديگري به نام ابو صادق و آن دو خواستند كه اين خانه را تعمير كنند و بيست هزار درهم براي آن خرج كردند و در اين بين ريشه درخت را كه (بر جاي) مانده بود كندند و نمي دانستند كه از آنچه پيش مي آيد. يكي از آنها، متولي زمين و باغ و املاك امير خراسان بود. پس از زماني به نيشابور مراجعت كرد، در حالي كه پاي راست او سياه و گوشت پايش ريخته بود و پس از يك ماه بر (اثر) آن درد مرد. ديگري كه بزرگتر بود، در ديوان سلطان نيشابور دبيري مي كرد و بر دسته اي از نويسندگان رياست داشت. يكي از آنها گفت: خدا اين دبير را از چشم بد نگاه دارد. در آن ساعت، دست او لرزيد، قلم از دستش افتاد و دست او زخم شد و از دفتر بيرون آمد و به خانه خود مراجعت كرد. ابوالعباس كاتب با جمعي بر او وارد شدند و به او گفتند: اين درد از جهت (گرمي مزاج) تو عارض شده و لازم است كه امروز فصد كني، (2) او در آن روز رگ خود را زد و خون گرفت، فردا آمدند، باز گفتند كه امروز همان رگ را بزن و او چنين كرد، پس از آن دستش سياه شد، گوشت آن ريخت و آن روز (از اين مرض) مرد و مرگ هر دو برادر در كمتر از يك سال واقع شد."(3)مهمترين و معتبرترين گزارشي كه از توقف حضرت رضا(ع) در نيشابور ضبط شده، روايت عبدالسلام بن صالح اباصلت هروي(4) است كه حديث مشهور و معروف "سلسلة الذهب" را از امام رضا(ع) در نيشابور نقل مي كند. اين روايت به تواتر در منابع حديث از محدثان مختلف نقل شده و در منابع اوليه و قديم و نيز منابع جديد و تذكره ها و ساير كتب تاريخي و كتابهايي كه به شرح زندگاني امام علي بن موسي الرضا(ع) اختصاص يافته، به كرات آمده است.(5)
پي نوشت ها:
1- ابوالحسن سيمجور از اميران سلسله ساماني است.
2- فصد كردن: به معني رگ زدن براي حجامت و خون گيري است.
3- عيون اخبارالرضا، شيخ صدوق، ج 2، ص 374.
4- در برخي منابع اين گزارش به نقل از "احمدبن عامر طائي" آمده است.
5- عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 257/ بحارالانوار، مجلسي، ج 49، ص 126.