شهر مشهد كه در حال حاضر مركز استان خراسان است در قديم دهي به نام سناباد بود كه از نواحي نوقان طوس به شمار مي رفت و شهر طوس كه اكنون آرامگاه حكيم ابوالقاسم فردوسي در آنجا است در چهار فرسخي مشهد قرار گرفته و بناي آن را به طوس بن نوذر در زمان كيخسرو نسبت داده اند.
شهر طوس در جنگ هاي مغول و زمان تيمور لنگ مورد قتل عام قرار گرفت و رو به ويراني نهاد و سكنه ي آن متواري شده و به جوار مرقد مطهر حضرت رضا عليه السلام پسناهنده شدند.
پس از امير تيمور پسرش ميرزا شاهرخ به جبران خرابي هاي گذشته امير سيد خواجه را به طوس فرستاد كه قلعه ي شهر طوس را تعمير كند ولي مردم طوس كه در پناه مرقد مطهر رضوي گرد آمده بودند به بازگشت خود به طوس راضي نشدند و آن را محل شريف را مأمن خود قرار دادند [1] .
در زمان خلافت هارون الرشيد حميد بن قحطبه كه از طرف وي حاكم شهر طوس بود در قريه ي سناباد منزل شخصي و عمارت و باغي داشت و چنان كه در فصل هاي گذشته اشاره شد پس از مرگ هارون جنازه ي او را در آن باغ به خاك سپردند و مأمون هم روي قبر پدرش قبه اي ساختهكه بقيه ي هاروني معروف شد.
پس از شهادت حضرت رضا عليه السلام به دستور مأمون جسد مطهر او را نيز در كنار قبر هارون به طوري كه مرقد امام قبله ي قبر هارون قرار گرفت دفن كردند و از آن تاريخ (سال 203 هجري) سناباد به نام مشهد (جاي شهادت امام رضا عليه السلام) شهرت يافت و بدين عنوان معروف گرديد و در اثر توجه مردم به زيارت آستان قدس رضوي و پيشرفت عمران و ساختمان هاي اطراف حرم روزبروز بر وسعت شهر افزوده شده و به وضع فعلي درآمده است.
باري آفتاب وجود حضرت ثامن الائمه كه به دعوت مأمون از خراسان طالع شده بود در همان جا نيز غروب نمود و چه خوب گفته شاعر:
غربت في الشرق شمس فلها عيني تدمع
ما راينا قط شمسا غربت حيث تطلع
يعني غروب كرد در شرق (ايران) آفتابي بس چشم من بر آن اشگ مي ريزد و هرگز ما نديديم آفتابي را از جائي كه طلوع كرده است غروب كند.
مرقد مطهر رضوي از آن تاريخ مطاف مليونها مردم جهان از طبقات مختلفه قرار گرفت و در نتيجه دهكده ي سناباد به شهر با عظمت و پربركت مشهد مبدل گرديد.
شيخ صدوق مي نويسد من در سال 352 از ركن الدوله ديلمي براي زيارت مرقد مطهر حضرت رضا عليه السلام اجازه گرفتم چون از پيش او بيرون آمدم مجددا مرا برگردانيد و گفت اين مشهد مباركي است كه تو به زيارت آن مي روي من هم به زيارت آن مشرف شده ام و حوائجي كه از خدا خواسته ام از بركت آن برآورده شده است از تو تقاضا دارم كه از جانب من نيز زيارت كني و براي من دعاي خير نمائي [2] .
در زمان سبكتكين به دستور وي خرابي هائي به بقعه ي مباركه وارد آمد ولي پس از او پسرش سلطان محمود غزنوي در اواخر قرن چهارم دستور داد كه بنا را تجديد نموده و بارگاهي نيكو و با شكوهي ساختند.
ابن اثير در كتاب تاريخ خود مي نويسد:
و جدد سلطان محمود عمارة المشهد بطوس الذي فيه قبر علي بن موسي الرضا عليه السلام و احسن عمارته و كان ابوه سبكتكين اخربه و كان اهل طوس يؤذون من يزور و منعوهم من ذلك و كان سبب ذلك انه راي اميرالمؤمنين عليه السلام في المنام هو يقول (الي متي هذا) فعلم بذلك انه يريد امر المشهد و امر بعمارته [3] .
يعني سلطان محمود عمارت مشهد را در طوس كه در آن قبر علي بن موسي الرضا عليه السلام است تجديد نمود و عمارت و آباداني آن را نيكو ساخت و آن بنائي بود كه پدرش سبكتكين خراب نموده بود و مردم طوس هر كه به زيارت آن مرقد شريف مشرف مي شد اذيت نموده و مانع زيارت او مي شدند و سبب اقدام محمود بدين كار بود كه شبي حضرت امير عليه السلام را در خواب ديد كه مي فرمود (تا كي چنين خواهد بود) پس دانست كه مقصود حضرت تعمير و آباداني بقعه ي منوره ي رضوي است لذا به آباداني آن دستور داد.
سپس در زمان سلاجقه از جانب تركان غز كه طغيان كرده و خراسان را مورد حمله و تاخت و تاز قرار داده بودند مجددا خرابي هائي بر بقعه ي مباركه وارد آمد ولي به فاصله ي كمي در عهد سلطان سنجر به دستور وي شرف الدين ابوطاهر قمي تعميراتي در روضه ي منوره به عمل آورد و كاشي هاي داخله ي حرم عمليات او را نشان مي دهد و نام سلطان سنجر روي كتيبه نگاشته شده است.
در حمله ي مغول خطه ي خراسان نيز مانند ساير مناطق ايران زيرپاي ستوران آن قوم وحشي و خونخوار درآمد و نسبت به آستان قدس رضوي نيز تعرضاتي شد و خرابي و انكساري به در و ديوار آن روي داد.
ابن ابي الحديد در شرحي كه به نهج البلاغه نوشته در شرح خطبه ي ملاحم كه حضرت امير عليه السلام در آن خطبه از خروج قوم مغول و روش و سيرت آنها خبر داده چنين مي نويسد:
ثم عمدوا الي طوس فنهبوها و قتلوا اهلها و خربوا المشهد الذي فيه علي بن موسي الرضا و الرشيد هارون بن مهدي ثم ساروا الي هرات.
يعني مغولها متوجه شهر طوس شده آن جا را غارت كرده و مردمش را بقتل رسانيدند و مشهدي را كه در آن قبر علي بن موسي الرضا و هارون الرشيد بود خراب كردند سپس به جانب هرات روانه شدند [4] .
بايد دانست كه در تمام اين خرابي ها به خودمرقد مطهر آسيبي نرسيده بلكه گنبد و ديوارها و غيره مورد تعرض قرار گرفته است.
پس از چندي در زمان سلطان خدابنده (نبيره ي هلاكوخان مغول) كه در اوائل قرن هشتم در ايران سلطنت نموده و به وسيله ي علامه ي حلي مذهب تشيع را پذيرفته بود تعميرات كاملي در روضه ي منوره ي رضوي صورت گرفت و در زمان شاه عباس صفوي هم صحن حرم وسعت يافت و تزيينات زيادي به عمل آمد ولي در سال 1084 زلزله ي سختي در مشهد روي داد و در آن حادثه گنبد مطهر با قسمتي از ابنيه ي روضه ي منوره خرابي و شكافت يافت و دو سال بعد از آن واقعه در سال 1086 شاه سليمان صفوي مجددا به مرمت و تذهيب گنبد و تزيينات آن همت گماشت.
در كتاب مطلع الشمس مي نويسد كه شاه طهماسب صفوي گنبد حرم حضرت رضا عليه السلام را به آجرهاي مطلا تذهيب كرد و يك مناره زيبائي ساخت و آن را هم تذهيب نمود و در اطراف مرقد مطهر و ضريح نيز طلائي نصب كرد [5] .
بطور كلي صفويه بر عمران آن اهتمام نموده و بناهاي زيادي افزودند تا در سال 1330 هجري قمري آستان قدس رضوي به وسيله ي سربازان روس تزاري به توپ بسته شد و دچار صدمه و خرابي گرديد و يكسال بعد نيرالدوله كه به ايالت خراسان منصوب شده بود كمر همت بست و ترميم آن خرابي ها را به عهده گرفت و تمام كرد [6] .
در فضيلت و ثواب زيارت مرقد مطهر حضرت رضا عليه السلام روايات زيادي در كتب اخبار و احاديث به طور تفصيل بيان گرديده و شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا بابي را براي نقل روايات مربوط به ثواب زيارت آن حضرت اختصاص داده است و ما نيز تبركا بنقل دو روايت از روايات مزبور اكتفاء مي نمائيم.
1 - عبدالعظيم حسني از امام جواد عليه السلام نقل كرده است كه فرمود به كسي كه پدر بزرگوارم را در طوس زيارت كند و به حق او عارف باشد (يعني او را منصوص من عنداله و واجب الاطاعة من جانب الله بداند) بهشت را ضمانت مي كنم.
2 - احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي از خود حضرت رضا عليه السلام روايت كرده است كه فرمود زيارت نكند مرا احدي از دوستاني كه عارف به حق من باشد مگر اينكه در قيامت او را شفاعت كنم [7] .
البته بدين مطلب بايد توجه نمود كه مسأله شفاعت ائمه و يا ثواب زيارت قبر آنان را شرايط و آدابي دارد كه بايد رعايت نمود و چنين نيست كه هر كسي هرگونه جنايتي را مرتكب شود و سپس به زيارت مرقد يكي از ائمه اطهار برود و انتظارش آمرزش گناهان خود را داشته باشد!
اخباري ديگري هم درباره ي كيفر گناهان و طرز بخشوده شدن آنها وارد شده است كه بايد مفاد و مضمون آنها را نيز در نظر گرفت مخصوصا اگر گناهاني مربوط به حقوق مردم باشد بايد صاحب حق را راضي نمود. گذشته از اين نبايد فقط به يك طرف قضيه نگاه نمود بلكه بايد دانست آن زيارتي فضيلت و ثواب دارد كه مورد قبول خدا و صاحب بقعه باشد و ائمه معصومين نيز فرموده اند كه شيعيان ما چه صفاتي را بايد دارا باشند بنابراين كسي كه شرايط شيعه بودن را نداشته باشد در اين صورت زيارت او در نزد خداي تعالي و پيش حضرات معصومين ارزشي نخواهد داشت.
البته چنانچه كسي شرايط لازمه را واجد بوده ضمنا گناهاني هم ميان خود و خدا داشته باشد مسلما خداوند نيز به احترام ائمه اطهار گناهان او را مورد عفو و بخشش قرار مي دهد.
موضوع ديگري كه قابل توجه و دقت است اين است كه عده اي از مردم عوام و ساده لوح در اثر آشنا نبودن به آداب زيارت بقاع متبركه در موقع ورود به حرم امام به سجده افتاده و پيشاني و صورت بر زمين مي نهند.
چنين اشخاصي بايد بدانند كه اگر سجده ي شان بشكرانه ي نعمت زيارت امام كه نصيب آنها شده براي خداوند باشد اشكالي ندارد و خوب است كه آدم در هر موقعي براي خداوند سجده كند ولي اگر بدون توجه به خدا فقط براي خود امام سجده كنند اين كار به هيچوجه جائز نمي باشد زيرا سجده فقط براي ذات مقدس حق تعالي است و به غير او به هيچ كس حتي به پيغمبر و امام نيز نمي توان سجده نمود [8] .
از طرفي نيز عده اي نيز در مقابل دسته ي اول براه افراط رفته حتي استشفاء و طلب حاجت را در حرم امام نوعي شرك تلقي مي نمايند و مي گويند شفاء بيماران و قضاي حوائج در دست خدا است نه در اختيار امام.
براي روشن شدن مطلب از ذكر مقدمه اي ناگزير است و آن اين است كه قانون عليت و و معلوليت در ميان موجودات عالم يك قانون عمومي است و هر حادثه و معلولي در پيدايش خود به علتي نيازمند است كه به او تحقق وجودي بخشد در نتيجه عالم عالم اسباب است و علت حقيقي و مستقل در تاثير براي همه خداي متعال است كه (اگر تيغ عالم بجنبد ز جاي - نبرد رگي تا نخواهد خداي) و علل ديگري كه ميان خدا و يك معلول امكاني قرار گرفته اند واسطه اند كه فعل و اثر آنها عينا فعل و اثر خداست و واسطه بودن چيزي در رسيدن فيض وجود به معلول غير از شركت واستقلال در تاثير است.
مثل استناد يك فعل به واسطه و ذي الواسطه مانند مثل انساني است كه قلمي به دست گرفته و چيزي مي نويسد در اين كار مسلما قلم مي نويسد و هم دست مي نويسد و هم انسان مي نويسد در حالي كه يك فعل بيشتر نيست ولي به سه موضوع نسبت داده مي شود اما نويسنده ي مستقل در تاثير انسان است و دست و قلم واسطه اند نه شريك.
قرآن كريم نيز در تمام اعمال و آثاري كه به مخلوقات نسبت مي دهد و در احتجاجاتي كه مي كند عموميت قانون عليت و معلوليت را مي پذيرد و در عين حال استقلال در تاثير را براي خدا حفظ مي كند مانند آيه ي و مارميت اذ رميت و لكن الله رمي. [9] و آيه ي قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم. [10] و آيه ي انما يريد الله ليعذبهم بها [11] .
بنابراين باتوجه به آنچه در خصوص وسيله و واسطه گفته شد طلب حاجت از امام موقعي شرك تلقي مي شود كه طالب حاجت امام را مستقل در تاثير دانسته و او را صاحب قدرت ذاتي بداند ولي چنانچه تاثير را از خدا دانسته و امام را فقط وسيله و واسطه بداند در اين صورت خواندن واسطه در حقيقت خواندن صاحب وسيله و واسطه است همان گونه كه طاعت واسطه طاعت صاحب واسطه است چنانكه فرمايد:
من يطع الرسول فقد اطاع الله [12] .
و همچنين در مورد ملائكه فرمايد: لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون [13] .
يعني آنها اراده ي مستقل ندارند چيزي را اراده مي كنند كه خدا اراده كرده باشد.
به زبان عاميانه چون انبياء و اولياء از مقربان درگاه ربوبي هستند و در نزد خداوند قدر و منزلتي دارند بنابراين اگر كسي آنها را براي كسب فيض واسطه قرار داده و از اين رو برآمدن حاجات خود را از خداوند خواسته باشد اين عمل هيچگونه ارتباطي با شرك نداشته و هيچگونه منافاتي هم با توحيد نخواهد داشت اصولا هيچ شخص عاقلي واسطه و وسيله را شريك قرار نمي دهد زيرا واسطه و وسيله راهي است كه شخص متوسل را به متوسل اليه ربط مي دهد و رابطه هم به حكم ضوروري عقل غير از مقصد و مقصود است و راه غير از هدف و سر منزل است مثلا كسي كه به نفع فقيري پبش توانگري شفاعت كند و پولي بگيرد هيچ عاقلي نمي گويد كه آن پول عطيه ي توانگر و شفيع (هر دو) است بلكه مي گويد توانگر صاحب عطاء و شفيع هم واسطه و رابط است [14] .
در خاتمه با تقديم خالصانه ترين تحيات به روح پرفتوح حضرت ثامن الائمه علي بن موسي الرضا عليه السلام كتاب را پايان داده و از خداوند مهربان مسالت مي نمايد كه شيعيان آن جناب را به مقام ملكوتي و آسماني حضرتش آشنا نموده و از لغزش و خطاء محفوظ دارد.
اللهم ارزقنا زيارته في الدنيا و شفاعته في الاخرة بجاه محمد و اله الطيبين الطاهرين - آمين رب العالمين.
فضل الله كمپاني
ضمنا از جناب حجة السلام آقاي حاجي سيد ابوالفضل حسيني كه نگارنده را راهنمائي فرموده و مدارك لازمه را در اختيار گذاشتند كمال تشكر و امتنان را دارد.
[1] منتخب التواريخ ص 552.
[2] عيون اخبار الرضا جلد 2 باب 71 دنباله ي حديث 2.
[3] كامل التواريخ ابن اثير نقل از زندگاني حضرت علي بن موسي الرضا تاليف سحاب جلد 2 ص 260.
[4] منتخب التواريخ ص 550.
[5] ستارگان درخشان جلد 10 ص 175.
[6] زندگاني علي بن موسي الرضا عليه السلام از تاريخ سياسي اسلام تاليف عبدالقادر احمد ترجمه ي رياضي ص 192.
[7] عيون اخبار الرضا جلد 2 باب 55 حديث 7 و 15.
[8] چون در حرم ائمه ي اطهار هميشه عده ي زيادي موجود بوده و ممكن است مشاهده ي اين عمل براي آنان ايجاد شبهه كند بهتر است كه از سجده نمودن در حرم امامان ولو براي خدا هم كه باشد خودداري شود.
[9] سوره ي انفال آيه 17.
[10] سوره توبه آيه 14.
[11] سوره توبه آيه 55.
[12] سوره ي نساء آيه ي 80.
[13] سوره ي انبياء آيه ي 27.
[14] براي توضيح بيشتر به تفسير الميزان مراجعه شود.