سلام بر تو اى هشتمين كوكب فروزنده آسمان ولايت و امامت، اى خورشيد خراسان و اى اقيانوس بيكران كرامت و رحمت، خداوند تو را برترى بخشيده و آيينه عصمت و تمامى خوبىها قرار داده تا بشر به پيروى از پيشوايى همچون تو در بيراهههاى ظلمتكده زمين سرگردان و پريشان نشود و از پرتو پيروى از تو، طريق رهايى و رستگارى را دريابد. سلام بر تو اى ابوالحسن! در پيشگاه تو واژهها بىمقدارند و توسن كلام از نفس باز مىايستد، سخن گفتن در محضر با عظمت تو، هم دشوار است و هم سهل، دشوار از آن جهت كه همانند اجداد عظيمالشأنت فصيحترين و بليغترين بودى، تا آنجا كه سخنوران طراز اول عصر تو همچون شاعر شهيد و شهير «دعبل خزاعى» سرودههاى خويش را به ساحت مقدس تو تقديم مىكردند و از تو در اين طريق مدد مىجستند و سهل از آن جهت كه تو شنواى راز دلهايى.
بىجهت نيست كه طى قرون و اعصار متمادى مردمان بسيارى از اقشار گوناگون جامعه، بىهيچ واهمه و خجالتى، رو به درگاه تو آوردهاند و راز دل خويش را حاجتمندانه و صميمانه با تو در ميان نهادهاند تا به شفاعت خويش، گره از كارهاى فرو بسته آنان بازگشايى. مىدانم آنچه تو مىپسندى، صداقت و اخلاص است و محبان و شيعيانت را دوست مىدارى.
مىدانم كه تو قبله حاجاتى و زيارت آستان تو حج فقراست. مىدانم كه تو امام صابر و غريب الغربايى و هيچ كس از درگاه پر فيض و بركت تو نااميد برنگشته است.
اينك از اعماق قلب سوختهام با تو سخن مىگويم. اى فرزند آخرين فرستاده پرودگار كه مخزن تمام فضايل و كراماتى و هوشيار و بينا و بيدار وحى و دانا. زيارت مزار مطهر تو موهبتى است بس گرانبها و آسمانى؛ و باور ندارم كه جز به طلبيدن تو اين مهم ميسر شود. سعادت نايل شدن به پابوست، افتخار گرانقدرى است كه حد و مرزى نمىشناسد، آنان كه به زيارت حضرتت شرفياب مىشوند، قلباً دريافتهاند كه مورد مرحمت واقع شدهاند و بر خويش مىبالند.
شگفتا، شگفتا از خاكى كه آفتابى چون تو را در ميان گرفته و ناگاه آنچنان دگرگون شده كه نام «سناباد» را به فراموشى سپرده و «مشهد» نام گرفته است. هيچ سرزمينى چنين به تكريم شهادت برنخاسته كه «مشهد» نام گيرد و چنين آوازه شگفتى بىشك از بركت وجود مبارك توست.
به راستى، چه روايت شگفتى است حركت تو از مدينه به خراسان كه در هر منزل، فرشى از قلبهاى بيقرار در مقدمت گسترده بود و هر كجا گام مىنهادى، بركت مىيافت و نورباران مىشد.
چه راز شگفتى بودى كه آهوى رمنده بيابان در سايهات پناه مىگرفت و آرام مىشد و اينك نيز چه بسيارند آنانكه چون آهويى خرامان دل در گروه مهر تو دارند و كنج حرمت را با هيچ پناهگاهى عوض نمىكنند.
چه دلپذير است قدم زدن در شبستانها و صحنهاى اطراف حرم تو، و چشم تماشا گشودن بر آن همه ذوق، هنر، ظرافت و معنا؛ كه هر گوشه آن از عشق و ارادت عاشقانه برترين هنرمندان مسلمان حكايت دارد. آنانكه در سبك معمارى عشق، رتبه اول را در جهان دارند و مفتخرند كه اوج هنر خويش را به پيشگاه مقدس تو تقديم كردهاند. در ستايش مقام و منزلت و فضايل و كرامات تو، نه تنها شعرا و هنرمندان و نه تنها علما و انديشمندان، بلكه سلاطين نيز سر تعظيم فرود آوردهاند و به گواه تاريخ با تمام شكوه و قدرت دنيوى خويش بر آستان تو بوسه زده و از تو مدد خواستهاند تا شفيع آنان باشى.
مهر تو سرمايهاى است زوالناپذير، پس در دامن تو چنگ مىزنيم و تو را سوگند مىدهيم به حق آبرو و عظمت خود و خاندان پاكت، كه شيعيانت را در هنگامههاى دشوار شفيع باشى و توفيق زيارتت را از خاندان و دوستداران اهلبيت(ع) دريغ نفرمايى.