شهر من !
شهر من !
هر روز سلام مي دهم به خورشيد
و اندوه هايم را
که همچون دست اندازهاي خيابانهايت بسيار است
فراموش مي کنم
آي ، شهر من !
شهر من !
من و هزاران نفر چون من
هر روز خيابانهايت را ورق مي زنيم
تا شرمندگي
دستهايمان را لمس نکند