اغنيا مکه روند و فقرا سوي تو آيند
جان به قربان تو جانا که تو حج فقرايي
اي قافله سالار اهالي معرفت! اي قبله حاجات دل هاي به شوق نشسته! تو زائرانت را به استطاعت مال نمي طلبي؛ حاجيان حرم تو، با معيار عشق و توفيق و طلبً مستطيع مي شوند. زائران تو ابتدا خود را در ميقات اشتياق تطهير مي کنند و سپس با سينه اي سرشار از لقاي يار، رخت سفر مي پوشند و پا به راه وصال مي نهند. در ملکوت آستان تو ملايک طواف مي کنند. آنجا دل هاي تبرک گرفته از روشني، نه هفت بار، که هفتاد بار بين ضريح منورت تا روح مطهرت سعي مي کنند و سپس در عرفات عشق تو نماز زيارت مي خوانند. زائران تو رو به پنجره فولاد دخيل مي بندند، از ضريح آيينه صفا مي جويند و زمزم حاجاتشان را در سقاخانه اسماعيل مي نوشند.
اي واسطه فيض خدا و اي حج باصفاي بينوايان! دل هايمان را از زلال حقيقت سرشار کن و از چشمه سار معرفتً جرعه بنوشان تا در تنگناي جهالت جهان گرفتار نياييم.
به عنايت نظري کن که من دلشده را
نرود بي مدد لطف تو کاري از پيش