دستانش مي لرزد. رگه هاي اشك از لا به لاي شيارهاي گونه هاي چروكيده اش راه باز مي كند. مي گويم: دلتنگش شده بوديد؟
صدايش لرزان بيرون مي ريزد. بيشتر به زمزمه مي ماند تا ناله. احساس غريبگي مي كنم. عقب مي كشم. خادم كمكش مي كند تا از ميني بوس سفيد رنگ پايين بيايد. گامهايش را نرم نرمك برمي دارد از دو سه پله ماشين پايين مي آيد. كمي به راست مي چرخد. حالا روبروي ورودي نواب است همان جايي كه اگر چند گام جلوتر، يكي از قديمي ترين صحن هاي حرم مطهر رضوي از گذشتگان به يادگار مانده است.
فراموش نشده است مثل خيلي ها كه در گذر زمان به فراموشي سپرده شده اند. آنها كه پاهايشان سالهاست ناتوان از آمدن به زمين مانده و در شوق ديداري طولاني در روزهايي مبارك آمده اند به آستان بوسي.
حالا حرف هاي پيرزن تمام شده و اشكهايش بيشتر شره مي رود لا به لاي شيارهاي صورت چروكيده اش. بيشتر به چروك غم روزگار مي ماند تا گذر سال. مي پرسم: چند سال داري مادر جان؟ نيش خندي بر گوشه لبش مي نشيند و مي گويد: مادر نشده ام. در كاش هايم جا داده ام اين آرزو را.
مي گويم: تنها هستي؟
مي گويد: چهار سال از فوت شوهرم مي گذرد و چهار سال از آخرين آمدنم به حرم. كمرم شكست وقتي تكيه گاهم مرد.
***
خادم مي گويد: «طرح معين الضعفاء» است. افراد ناتوان، سالمند، معلول و بي سرپرستي كه معمولاً از نگاه آشنايان به دور افتاده اند و خود به تنهايي توانايي تشرف به حرم مطهر را ندارند از سطح شهر مشهد شناسايي مي شوند.
او ادامه مي دهد: خادمان با صندلي هاي چرخدار به درب منازل آنان مي روند. معمولاً در سال چندين بار توفيق زيارت اين بارگاه نوراني را پيدا مي كنند.
مي گويد: خادمان بارگاه منور رضوي به شكرانه خدمت در اين آستان مقدس، سنت نيكوي آن حضرت را در تكريم افراد ناتوان و ضعيف زنده كرده و در ايام مبارك ميلاد امام رئوف جمعي از زائران معلول، ناتوان و سالمند را به زيارت بارگاه ملكوتي ثامن الحجج(ع) مشرف مي كنند.
***
زمزمه هايي آرام در فضا مي ريزد. چرخها مي چرخد و تصويري از خادم سرمه اي پوش و دستهايي كه از دو طرف گشوده شده اند در قابي به سوي بارگاه امام مهرباني ها در نگاهم مي ريزد. پشت سرهم اين تصوير شبيه يك سكانس در قالب دوربين ذهنم جا مي گيرد. شبيه يك نوار فيلم سينمايي، داستاني، مستند ... اصلاً فيلم نه، گزارش از يك صحنه واقعي...
***
روز- خارجي- حرم مطهر امام رضا(ع)- ورودي نواب صفوي
چند صف مرتب ايستاده كنار هم. چيده شده پشت سر هم. شانه به شانه خادمان سرمه اي پوسش. انگار مي كني آماده براي خدمت. قاب دور بين از نگاه خادمي سر مي خورد و سپس دستهايي كه روي دسته هاي صندلي چرخدار مي لرزد و آرام مي شود و نگاهي كه زير چادر مشكي پيرزن قايم شده و اشكهايي كه سر مي خورد. دوربين زوم مي كند روي دانه هاي آبي رنگ تسبيحي كه روي هم مي ريزد و آبي اش بيشتر به رنگ فيروزه نيشابور مي ماند.
***
روز- خارجي- حرم مطهر امام رضا(ع)- سردرب نقاره خانه
نمايي از شكوه سردرب نقاره خانه. دوربين از پايين به بالا شكوهي از ساختمان فيروزه اي رنگ را در صفحه نمايش به تصوير مي كشد. صداي نقاره آرام و بعد بلندتر در فضا مي پيچد. نمايي از خادماني كه بر طبل ها مي كوبند و بر كرنا مي دمند. دوربين از نماي بالاي نقاره خانه مي چرخد و برروي گنبد طلاي امام رضا(ع) و پرچم سبزي كه در باد تكان مي خورد، زوم مي شود.
***
روز- خارجي- حرم مطهر امام رضا(ع)- صحن انقلاب اسلامي
***
نمايي از سنگفرش هاي صحن انقلاب و سايه هاي چرخ هاي روان كه روي آن مي چرخد، سايه ها قد مي كشد دوربين بلند مي شود. از روي تيغه ديواري با كاشي هاي فيروزه اي مي گذرد و نمايي از آسمان و ابرهايي كه مي گذرند و چرخش كبوتري سفيد در نيلي آن.
***
روز- خارجي- حرم مطهر امام رضا (ع)- روبروي گنبد
***
نماي بسته از دستي كه به حالت تضرع بلند شده و دانه هاي تسبيحي كه رنگش بيشتر به فيروزه نيشابور مي ماند. نماي تصوير بازتر مي شود. چادر مشكي پيرزن عقب تر رفته است. حالا صورتش كامل نمايان است و اشكهايي كه مي ريزد، سرخي چشمانش را بيشتر كرده است. - انگار كه ديگر با مولايش غريبي نمي كند- نما با خادمي كه دست چپش را روي سينه گذاشته كامل مي شود. نماي كار بسته شده و روي دستان پيرزن در قالب همان تصوير قبلي مي ايستد. صداي زمزمه به نماي تصويري جان مي دهد.
***
روز- داخلي- حرم مطهر امام رضا(ع)- رواق دارالكرامه
نماي بازي از رواق. چند صف طولاني چرخ- حدود 250 نفر- خادمان سرمه اي پوش كنار چرخ ها نشسته اند. دوربين حركت مي كند و وارد رواق مي شود. صداي مداح مي آيد، دوربين به سوي او مي چرخد. با تضرع مي خواند:
تصوير روي خادمان با اين زمزمه مي رود:
من ذره اي بودم رضا(ع)، تو آفتابم كرده اي
مسرور و شادم زان كه تو، خادم خطابم كرده اي
و ابيات بعدي، تصوير زمزمه زائران در قاب نمايشگر مي نشيند:
كسي قدم به حرم بي مدد نخواهد زد
بدون واسطه دم از احد نخواهد زد
گداي كوي رضا شو كه اين امام رئوف
به سينه زائرش دست رد نخواهد زد
***
روز- خارجي- حرم مطهر امام رضا(ع)- خروجي حر عاملي
خادماني كه با صف از خروجي حر عاملي خارج مي شوند. در دالان خروجي تصويري از نور كه درون تاريكي ها با حضور خادمان با صندلي هاي چرخدار در آن مي ريزد. كبوتري از كنار اين دالان عبور كرده و با خروج زائران از سوي ديگر خروجي در آسمان اوج مي گيرد.
***
روز- داخلي- حرم مطهر امام رضا(ع)- مهمانسرا
نماي بسته ميزهاي غذا. ليواني پر از آب مي شود. پيرمرد ليوان را به دهان نزديك مي كند. قبل از خوردن، لبان نازكش بر روي هم مي جنبد- انگار كه زمزمه اي باشد- آب را كه مي خورد. اشكها هم لاي شيارهاي پوست چروكيده اش راه باز مي كند.
***
روز- داخلي- حرم مطهر امام رضا(ع)- ميني بوس سفيد رنگ
نماي بسته ميني بوس. پيرزن سرش را به شيشه ميني بوس تكيه داده است. چشمانش را مي بندد. تصوير از روي چشمان بسته پيرزن مي ريزد روي دستاني كه تسبيح را لا به لاي انگشتان مي چرخاند. تصوير روي آن زوم مي كند. صداي استارت ماشين و سپس حركت ميني بوس. صداي نقاره خانه در تصوير حركت ميني بوس پخش مي شود.