توازن و تعادل اقتصادی، حد میانه و معقول در زندگی، و زمینه رشد عقلی و تکامل علمی و قوام فرهنگی جامعه است. افراط و تفریط اقتصادی هر یک به گونهای رشد علمی و فرهنگی را مانع میگردد. فقر حد تفریط است و سرمایه داری در حد افراط، و در این هر دو حد، علم و فرهنگ فدا میشود، و هر گونه هدفداری صحیح از آنها سلب میشود.
در بخش مربوط به «فقر» [1] و بررسی آثار و عوارض آن، در احادیث امام رضا «ع»، دیدیم که امام فقرا را چون قتل آدمی و مرگ استعدادهای او دانستند. این مرگ، مرگ و میرش همهی ابعاد زندگی است.
فقر، مرگ تن و روان و علم و فرهنگ و اخلاق و ایمان آدمی است. فقر که حد تفریط و دست نیافتن به حد توازن اقتصادی است، مانع اساسی رشد فکر و تعالی سطح فرهنگ است، چنان که تکاثر و مال اندوزی نیز عامل انحطاط نظام علمی و فرهنگی است.
در جامعه سرمایه داری مجموعهی فرهنگ انسانی و آرمانهای والای آن، به فرهنگ غیر انسانی تبدیل میگردد. و همهی برتریها و ارزشها از آن سرمایه و سرمایه داری شمرده میشود، و ارزشهای دیگر نفی میگردد، و رشد سرمایه و تکاثر اموال، هدف میشود و لذایذ مادی و دنیاپرستانه جای لذتهای معنوی و خردورزی و دانایی را میگیرد، و آن بخشها از حرکت علمی و فرهنگی که باقی میماند از هدفهای انسانی و متعالی تهی میگردد، و علم به عوض خدمت به انسانها، در خدمت رشد تولید و سرمایه قرار میگیرد. در این نظامها اگر کشف جدیدی پیگیری میشود، یا به سراغ دانش جدیدی میروند، برای دستیابی به ابزار جدیدی است که رشد سود و سرمایه را موجب گردد، و بازار پررونقتری برای کالای کارخانه داری پدید آورد.
بدین سان است که در دو سوی افراط و تفریط مالی و دوری از حد توازن و اعتدال اقتصادی، بنیاد حرکت علمی و فرهنگی جامعه دچار تزلزل و انحراف میگردد، یا از محتوا و آرمانهای والا و انسانی تهی میشود، و سرانجام، علم و دانایی که شریفترین جوهر حیات و گوهر انسانیت است به صورت ابزاری در خدمت سرمایه قرار میگیرد.
پی نوشت :
1- همین كتاب
منبع : كتاب معیار اقتصادی در تعالیم رضوی