پر از طراوت و نور است آسمان طلایت
فدای لطف تو آقا و اسم خوب رضایت
کنایه از ملکوت است بارگاه تو شاید
که های و هوی ملک آید از وسیع فضایت
چه روزها که شکسته است بغض پشت ضریحت
چه عقده ها که گشوده است دست گریه به پایت
کبوترانه شتابی است آشنای غریبم
دل شکسته ی ما را در اشتیاق هوایت
به بینوایی این دل امید آن که نگیری
که غیر شرم و غزل پیشکش نداشت برایت
شاعر : داریوش شیدایی
منبع : كتاب سپیده هشتم