نزدیکیهای ولادتت که میشود خیلیها بار و بندیلشان را جمع میکنند و راهی بارگاه عرفانیات میشوند، خیلیها از مدتها پیش برنامهریزی کردهاند تا در روز ولادتت در حرمت باشند و خیلیها هم یک دفعه و ناگهانی عازم مشهدت شدهاند.یک کیلومتر، 10 کیلومتر، صد و یا حتی هزارکیلومتر فرق چندانی نمیکند اینکه شهر و دیارشان چقدر با مشهدت فاصله داشته باشد، آنها که دورترند لذت آمدن به مشهدت برایشان شیرینتر است به قول خودشان.آنها که برای اولین بار میآیند وقتی عزم آمدن میکنند، برای دیدار گنبد طلایی و حرم عرفانی و پنجره فولادت سر از پا نمیشناسند و آنها که بارها و بارها آمدهاند حساب آمدنهایشان را دارند و با هر بار آمدن مشتاقتر میشوند.
حس بودن در حرمت حس عجیبی به آدمی میدهد که وصفش در کلام نمیگنجد و باید هرکس خودش بیاید و آن را با همه وجودش حسکند و آنها که تاکنون به حرمت راه نیافتهاند نمیدانند چه صفایی دارد بودن در کنار حرم عرفانیات.
میگویند این حس بهخاطر رئوف بودنت است و شامل حال همگان میشود و شیعه و سنی و مسلمان وغیر مسلمان هم ندارد.
زائرانت هنگام ورود به حرمت حال و هوای دیگری دارند و در این نجواهاشان تو را واسطه میکنند و به تو توسل میجویند و هیچ کس نمیداند در دلهای آنها چه میگذرد و چه رازهایی با تو دارند، اما همه میدانند که حرم علی ابن موسی الرضا(ع) حریم امنی است برای درد و دلهاشان با امام خوبیها.
بعضیها حاجت دارند و بعضی حاجت گرفتهاند ...یکی شفای مریضش را میخواهد و دیگری در آرزوی فرزند است... یکی شغل و خانه و زندگی میخواهد و آن دیگری قبولی در درس و دانشگاه و کنکور.
بعضیها هم که راهی مشهدت شدهاند تا نخستین روز های زندگی مشترکشان را در کنار حرم با صفایت آغاز کنند تا به برکت حضور در مشهدت هیچ وقت گرهی در زندگیشان نیفتد...
آنها هم که حاجت گرفتهاند راهی حرمت شدهاند تا خدای را در جوار حرمت شاکر باشند و نذرهایی را که روزگاری برای رفع گرفتاریشان در توسل به تو کردهاند ادا کنند.
خیلیها هم فقط به زیارتت میآیند تا شاید شفیعشان باشی به حُرمت این زیارت در روزی که موسوم به روز جدایی است، خیلیها هم آمدهاند تا ظهور آقا را در جوار حرمت بخواهند ...