به نام توای آرام جان
پرستوی دلم میل پرواز به رواق ملکوتی ات را دارد ...
آیا مسیر رسیدن به خودت را .... نشانم می دهی ؟؟
می خواهم خاک محضرت را طوطیای چشمان ناقابلم
می خواهم خاک محضرت را طوطیای چشمان ناقابلم
کنم و در حریم خلوتت مستانه ، زمزمه شورانگیز
عاشقی و رهایی را سر دهم ..
آیا مولای من ...چراغ راهم .... می شوی ؟؟


می خواهم خویش را به پنجره پولاد مهربانی و مروتت
بیاویزم و بند دل شکسته ام را گره بزنم به صداقت و
بزرگی و شرافتت و عقیق سرخ نیایش را تقدیمت کنم .
آهوی سرگشته کوچه های غربت و دلدادگی ام ....
آیا ضمانت دلم را ..........می پذیری ؟؟
مالک قلبم ...
مالک قلبم ...
آیا قفل قلبم را با کلید شفاعت و مهربانیت می گشایی ؟؟
آیا رخصت می دهی در حالی که دل به تو سپردم
گره محبتم به تو را پاره کنم و دوباره پیوند بزنم ،
شاید به تو نزدیکتر شوم ..
آیا می خوانی و می پذیری ام ؟؟
و آیا اینبار فرصت می شود ؟؟؟

