1- تقوا معيار الهي: روزي يكي از ياران امام (ع) به وي گفت كه شما خير عالم هستيد. امام (ع) فرمود: بهترين مردم باتقواترين مردم است. در اصل امام (ع) آيه شريفه قرآن را شاهد سخن آورده و يادآوري نمودند كه نزد پروردگار ملاك سنجش تقواي الهي است. روزي زيد برادر امام رضا (ع) به وي گفت كه من فرزند موسي بن جعفر (ع) هستم؛ حضرت (ع) بلافاصله فرمود: اين امر زماني فخر دارد كه تقوا داشته باشي.
۲- شكر نعمت: امام رضا (ع) به يكي از اصحاب فرمود وقتي نعمتي مي رسد من نگران مي شوم زيرا نمي دانم مي توانم شكر آن را بجا بياورم يا خير
۳- نماز اول وقت: ابراهيم ابريشم فروش از طرف امام رضا (ع) در يكي از مناطق خراسان نماز جماعت مي خواند. در داستاني وي با امام (ع) و تعدادي از ياران براي كاري از شهر خارج شده بودند. در راه بازگشت وي با امام (ع) زودتر از ديگران و با سرعت بيشتر بر مي گشتند. امام (ع) در ميانه راه به وي فرمود: در سايه ديواري كه در اين نزديكي است استراحتي كنيم. وقتي به سايه رفتند. امام (ع) به وي فرمود ابراهيم اذان بگو، وي عرضه داشت صبر كنيم تا دوستانمان برسند، امام (ع) فرمود: غفرالله لك (خدا تو را ببخشد) هيچ وقت نماز اول وقت را عقب نينداز مگر به علتي كه نمي توان اول وقت خواند. بر توست كه هميشه در زندگي به دنبال نماز اول وقت باشي. از اين داستان بر مي آيد كه انسان بايد تمام كارهاي خود را بر اساس نماز اول وقت برنامه ريزي كند. علت اهميت نماز اول وقت ادب است كه بنده وقتي خداوند او را صدا مي زند بايد سريع اجابت نمايد.
۴- انفاق در رسيدگي به فقرا: اين مورد در خصوص تمام امامان صدق مي نمايد ولي نكته اي درباره امام رضا (ع) وجود دارد كه با ذكر داستاني آن را بيان مي كنم. روزي دوستان امام رضا (ع) در منزل ايشان به بحث مي پرداختند كه جواني بلند قامت بر آنها وارد شد و سلام كرد. وي به امام (ع) عرضه داشت كه من اهل خراسانم و در سفر حج توشه ام را گم كرده ام به من كمك كنيد و من از طرف شما صدقه مي هم. امام (ع) فرمود بنشين، بعد از مدتي كه بحث با ياران تمام شد آنها از حضور حضرت مرخص شدند. يكي از ياران كه كنجكاو بود سرانجام خواسته آن مرد خراساني را بداند در محضر حضرت ماند. امام (ع) به داخل اتاق رفتند و بعد از لحظاتي از پشت در اتاق صدا زدند مرد خراساني بيا، مرد به دم در اتاق رفت، امام (ع) دست مبارك خود را بيرون آورده و كيسه اي پر از زر به او دادند. و از همان پشت در گفتند برو و نيازي نيست از طرف ما صدقه بدهي، وقتي مرد از خانه خارج شد حضرت بيرون آمد، آن يار حضرت با كنجكاوي علت اين حركت امام (ع) را پرسيد كه امام (ع) فرمود: "نمي خواستم خجالت بكشد." اين اصل كرامت است كه سبك زندگي رضوي است. و نكته قابل ذكر در مورد امام رضا (ع) همين است.
۵-دنبال پاداش الهي بودن: در قضيه حمامي كه امام (ع) در نيشابور وارد آن شدند تا استحمام كنند و آن مرد ارتشي كه وارد حمام شده بود و با كبر با امام (ع) سخن گفته بود و خواسته بود تا امام (ع) بر وي آب بريزد و پشت او را كيسه بكشد. وقتي صاحب حمام رسيد ديد كه كاري كه نبايد مي شده شده است. با عصبانيت به مرد جندي گفت مگر ايشان را نمي شناسي، و وقتي امام (ع) را معرفي كرد و وي از امام (ع) پوزش خواست. امام (ع) فرمود: همه ما نيازمند اجر الهي هستيم، چرا من خود را از كاري كه مي تواند اجر الهي در آن باشد محروم كنم.