سلام اقاجان.اومدم ازت تشکر کنم بابت دیروز.دیروز دوست نداشتم اونجایی که قرار بود برم .قبل رفتن خیلی دلم گرفته بود گفتم دیگه امام رضا منو دوست نداره اگه دوسم داشت یه کاری برام میکرد و کارم جور می شد.رفتم، ولی نمیدونستم یه هدیه ای برام داری.اون بنده خدا نمیدونست با اون هدیه که به نظرش خیلی کوچیک بود و برای من خیلی خیلی بزرگ، چقدر خوشحالم کرد.اقا جان خودت میدونی که برای من هرچیزی که نام و نشانی از شما باشه برام عزیزه .با اون هدیه ای که اون بنده خدا داد هم خیلی خوشحالم کرد برای اینکه جایی نبود که بخواد یه هدیه از شما بهم بده و هم اینکه با اون هدیه به من فهموندید که منو فراموش نکردید.امروز راحت ترو اروم ترم، برای اینکه میدونم همیشه یکی هست که باهام باشه یکی که برام خیلی عزیزه و زندگیم رو مدیونشم .الان بهتر میتونم دلیل جور نشدن کارهام رو بفهمم.درسته، من یه بنده بیشتر نیستم اونم یه بنده ناشکر وشما بهتر و بیشتر از من صلاح کارم رو میدونید برای همین منتظرم هروقت که موقعش شد اون نتیجه دلخواهم را ببینم البته امیدوارم تا اون موقع طاقت و تحملشم بهم بدید
به خاطر همه لطف و مهربونیت ممنونم
عاشق رضا