آقای عزیزم
ضامن آهو
دلم براتون تنگ شده ...
می دونم گناه کارم
می دونم که سر قول و عهدم با خدا
و با شما نموندم
شرمندم آقا ...
دلم هوای حرمت رو کرده ...
میخوام بیام آروم بشم
میخوام بیام بغلم کنی ...
می دونم شایسته نیستم اما ...
امام مهربونم رو میشناسم که بازم می بخشم و می طلبم ...
آقا جون منتظرم تا دعوتم کنی
می دونم این حرفا رو کسی نمی خونه
کسی به اینجا سر نمی زنه ...
روم نمیشه باهاتون صحبت کنم
اینا رو اینجا نوشتم تو وبلاگ تنهاییهای من و شما
که بخونید ...
می دونم می خونید ....
آقا منتظرم دعوتم کنی...