حضرت رضا عليهالسلام گاهى براى دفاع از سخنان حق، از آيات قرآن دليل ميآورد و به اين وسيله حقانيّت موضع گيريهاى خود را به اثبات ميرسانيد.
شيخ صدوق مينويسد: مأمون در خراسان روزهاى دوشنبه و پنج شنبه ملاقات عمومى داشت، در يکى از اين ملاقاتها که حضرت رضا عليهالسلام نيز حضور داشت مردى صوفى را به اتهام دزدى دستگير کرده و به مجلس او آوردند. مأمون به چهره وي نظرى انداخته و با ديدن آثار عبادت در پيشاني اش، با عصبانيت فرياد زد: چه کار زشتى انجام داده اي، با اين سيماى به ظاهر معنوى که داري! آيا تو دزدى کرده اي؟!
متهم گفت: من از روى ناچارى و اضطرار به اين کار دست زده ام و اختيارى نبوده است، زيرا تو حق مرا از خمس و غنيمت نداده اى و فقر و فلاکت مرا به دزدى کشانده است. مأمون گفت: تو چه حقى در خمس داري؟ متهم گفت: خداوند متعال خمس را به شش سهم تقسيم کرده و به شش گروه اختصاص داده است و فرموده:
«وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَاِنَّ للّهِِ خُمُسَهُ ولِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبى واَلْيَتامى وَالْمَساکينِ وابْنِ السَّبيلِ»
«بدانيد هر چه از غنيمت بدست آورديد، خمس آن براى خدا و پيامبر صلي الله عليه وآله و نزديکان آن حضرت و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه است». همچنين در سوره حشر «فَيء» را به 6 قسمت تقسيم کرده و فرمود:
«ما اَفاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُرى فَللّهِِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبى وَالْيَتامي وَالمَساکينِ وابن السَّبيلِ کَيْ لايَکُونَ دَوْلَةً بَيْنَ الاَْغْنِياءِ مِنْکُمْ»؛
«آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش باز گرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا اين اموال عظيم در ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.»
اي مأمون! يکى از مستحقين خمس و غنيمت، ابن سبيل و درمانده در راه است و من از آنهايم. مستمندى هستم که راه به جائى ندارم و دستم از همه جا کوتاه است و ضمنا از قاريان و حافظان قرآن هم هستم. مأمون چهره در هم کشيده و گفت: به خيال تو، من با اين ياوه سرائيها حدّى از حدود الهى را ترک کنم و حدّ سرقت را جارى نسازم؟!
مرد متهم پاسخ داد: اول اجراى حدود الهى را از خودت شروع کن و اول خودت را پاک کن بعد ديگرى را...
ميزنى خود، پشت پا بر راستى راستى از ديگران ميخواستي؟
حد به گردن دارى و حد ميزني؟ گر يکى بايد زدن صد ميزني؟
مأمون با شنيدن اين کلمات افشاگرانه که با گستاخى تمام ادا ميشد، رو به حضرت رضا عليهالسلام کرده و گفت: اين مرد چه ميگويد؟ امام رضا عليهالسلام فرمود:
او ميگويد قبل از من دزدى شده و من هم دزدى کردهام.
خليفه شديدا ناراحت شد و متهم را تهديد کرد که: بخدا قسم دست تو را قطع خواهم کرد. متهم بى واهمه اظهار داشت: تو دست مرا قطع ميکني، با اينکه بنده و غلام حلقه بگوش مني؟! مأمون گفت: واى بر تو! من از کجا عبد و بنده تو هستم؟ مرد پاسخ داد: از آن جائى که مادر تو کنيز بوده و پدرت او را با پول مسلمانان خريده است. تو بنده تمام مسلمانان در شرق و غرب عالم هستي! مگر اينکه تو را آزاد کنند و اگر همه مسلمانان تو را آزاد کنند من يکى نسبت به سهم خود، تو را آزاد نکردهام. با اين همه، تو پول خمس را ميبلعى و حق آل رسول صلياللهعليهوآله و من و امثال مرا نميدهي؟! گذشته از اينها شخص ناپاک هرگز نميتواند مانند خودش را پاک کند.
ذات نايافته از هستى بخش کى تواند که شود هستى بخش
اي مأمون! انسانهاى پاک ميتوانند حدود الهى را جارى کنند، کسى که در گردن او حدّ باشد چگونه ميتواند حد الهى را اجرا کند، مگر اينکه اول بر خود او حد اجرا شود. مگر اين آيه را نشنيدهاى که
«اَتَأمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ اَنْفُسَکُمْ وَاَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ اَفَلا تَعْقِلُونَ»؛
«آيا مردم را به نيکى دعوت ميکنيد امّا خودتان را فراموش کردهايد با اينکه شما کتاب خدا را ميخوانيد؟ آيا نميانديشيد؟»
مأمون دوباره متوجه حضرت رضا عليهالسلام شده و گفت: يا اباالحسن! درباره اين شخص چه ميفرمائيد؟! امام فرمود:
خداوند متعال به حضرت محمد صلياللهعليهوآله فرمود:
«فَللّهِِ الْحُجَّةُ الْبالِغَهُ»؛
«دليل رسا و قاطع براى خداست.» دليلى که براى هيچکس بهانهاى باقى نميگذارد. چنان دليلى که جاهل با تمام نادانى اش آنرا متوجه ميشود، همان طورى که دانا به وسيله علم خويش آن دليل را درک ميکند و دنيا و آخرت به وسيله دليل و برهان پايدار مانده است. اين مرد براى تو استدلال و دليل اقامه کرد.
مأمون وقتى وضع را چنين ديد، يا در طول تاريخ، ستمگران زيادى کوشيدهاند تا با فرهنگ اهل بيت عليهمالسلام مقابله کرده و نور الهى را خاموش کنند؛ امّا اراده خداوند متعال بر استمرار و فراگير شدن معارف اهل بيت عليهمالسلام در سر تا سر گيتى قرار گرفته است.
آشفتگي تمام، ملاقات عمومى را تعطيل کرده و دستور آزادى آن مرد را صادر کرده و از اينجا به فکر از ميان برداشتن وجود مقدس حضرت رضا عليهالسلام افتاد و بالاخره آن حضرت را مسموم کرده و به شهادت رساند.
بر گرفته از تبیان