در جاهليت تاريخ ما تقدم بني اميه، بني عباس و وهابيت قرن بيستمي، مضجع تو بعثتي چندين و چندباره بود براي دردمندان درد آشنايي كه رضاي خدا را در رضايت تو ميجويند. صدايت، فريادي بود عليه بتهاي زمان كه دين رسول خدا را آنگونه كه دوست داشتند تفسير ميكردند نه آنطور كه خدا دوست ميداشت!
و كلامت، آيههايي بود كه از حراي مكه تا حراي خراسان بوي خدا داشت. و نماز استقسايت، جلوهاي از (فاصدق بما تومر) بود كه خشم طاغوت مأمون را برانگيخت، خانهنشينيات دوران تلخ شعب ابي طالب بود. و تبعيد تو و يارانت به سرزمين غريب خراسان، هجرت به حبشه! سالياني كه به عنوان وليعهد مأمون بودي، عام الحزن تو بود. و نه، شايد كه عزيمت تو به خراسان هجرت دوبارهاي بود كه در آنجا ياران مهاجر و انصار در عقبههاي هولناك، با تو بيعت كردند. گويا سرزمين خراسان همه ملت ايران و همه مردم اين سرزمين، انصار خراسان تو بودند كه نزول و آمدنت به يثرب تاريخ را، انتظار ميكشيدند.
ميدانم كه ميداني ساير بلاد ايران زمين بعد از وقوف تو معنا يافت. قم، كاشان، سيستان، طبرستان و همه در منظومه رضاي تو رضا يافتند. تاريخ شهادت ميدهد در ثنيه الوداع تو شيعيان چه دردهايي را تحمل كردند تا مهر رضاي دو جهان را بر شانههاي خستهشان به يادگار در سرزمين طوس قرار دهند. به اميد روزي كه شافع همه مردم اين سرزمين باشي.
رضا جان نميدانم چرا تو را كه در قلب شيعيان مأوي گرفتهاي غريب مينامند؟ مگر نه اين است كه مضجع شريفت، مطلع تاريخ ايران را دگرگون كرده است؟ نه نه گويا غربت غريبي چهارده اختر آسمان و زمين بعد از طلوع دوباره خورشيد در سرزمين كربلا هنوز در تاريخ مانده است.
رضا جان بعد از پوشيدن خرقه پيامبر در سرزمين طوس و پس از ناتمام ماندن اقامه نماز به سنت پيامبر و در محاجه جانانه تو با دانشمندان يهود و نصارا در تاريخ ايران رضوي، به كودكانمان ميگوييم: بدين گونه ولايت تو بر مومنان، تحقق يافت و پيامت نافذ و سخنت الفتآور و خانهاي قبله دلها شد. آري سرزمين طوس، مدينه تو، پيامت را به خارج از مرزها صادر كرد. غزوات و ساختن اين نور ائتلاف كردند و از امام زمانشان طلب باران نمودند. به ناگاه با باز شدن درهاي آسمان و سيراب شدن زمين تشنه خراسان، طبل پيروزي غزوه تو نواخته شد. وقتي كه احبار و رهبان و اهل كتاب، كارشكني كردند و متحجران دلت را خون ساختند، جگر پاره پارهات رنگ انار گرفت.
يا رضا، پذيرش وليعهدي مأمون بدون ورود در آداب حكومتداري، پيام برائت تو و سوره توبه شيعيانت بود و چه دردمندانه و غريبانه بوي حجه الوداع ميداد و درد بيمهري مأمون يادآور رنجهاي علي (ع) در حكميت و دردهاي امام مجتبي (ع)در صلح با معاويه است و مظلوميت عترت را دوباره زنده ميكند. اينك، ماييم و درد فراق و داغ هجران.
هجراني كه فقط دلهاي خسته با ورود به طوس الرضا آرام ميگيرد و كبوتران دلهايمان را با كبوتران حرم رضا و قبرستان بقيع پيوند ميزنيم و دانه محبت ميفشانيم.
رضاجان بيتابي شيعيانت نه از غربت و دوريت از سلاله پاك رسولا... در سرزمين حجاز است، بلكه تنهايي و غربت مادرت نجمه در زمين داغ و غمبار (مشربهام ابراهيم) در ميان ويرانههاي چهار ديوار محقر چنان سخت و جان فرسا است كه گويي غربت و بي كسي فاطمه (س) در مدينه دوباره تكرار شده است. مولاي من رضا، حرم شريفت قبله گاه مردان و زنان پاكآييني است كه لبيك گويان حج ابراهيمي را در سينههايشان به حج رضوي پيوند داده و از اين روست كه مشهدالرضا را حج الفقرا ناميدند.
ما فقرا و نيازمنداني كه محتاج گوشهي چشمي از خاندان آل طاها براي اجابت دعاي زميني و آسمانيان هستيم. مولاي ما چهار گوشه مضجع شريفت يادآور ستونهاي استجابت دعاي مدينه پيامبر، مقام رأس الرضاي تو گويي محراب پر رمز و راز خاتمالانبياء محمد مصطفي (ص) و در باب الحوائج تو گويي صداي برترين مخلوق دو جهان بر روي منبر مسجدالنبي طنين انداخته است. اينها همگي نشانههاي بهشت برين در روي زمين هستند كه ما شيعيان دوباره و دوباره بايد تاريخ را از زبان خاندان آل ياسين بخوانيم.
اي امام غريب تو وارث پايمردي و جوانمردي معدن جود و سخا، جد بزرگوارت علي (ع) هستي كه كرامت و بزرگواري تو را حتي آهوان مرغزارهاي ايران اسلامي نيز ميدانند.
يا سريعالرضا نميدانم بدون حضورت ايران اسلامي چه معنايي داشت؟ گويند كه عطر درهاي بهشتی در سرزمین پارس به خاطر وجود خاندانت به مشام مشتاقان می رسد.
ميدانم كه ميداني دل شكستگاني از سرزمين كوفه كوچك ما، مرقد فاطمه معصومه (س) به اميد استجابت دعا و شفاعت عالم قبر، برزخ و پل صراط دست نياز به سوي دامن پرمهرت دراز ميكنند.
چه نيك فرجامي كه در زمره پذيرفته شدگان خاندان مطهرت باشيم و با دست عنايت فاطمه معصوممه (س) و گوشه چشم تو سرانجامي نيكو داشته باشيم.
رضاجان، نور بهشتي و بوي رضوي در هر كوچه و برزن كشورمان ايران اسلامي هويدا است. ذريه خانداني كه همانند كهكشانهاي راه شيري صراط صواب را از ناصواب ميآموزند. زمين و آسمان حكومت تشيع علوي با عطر و بوي محمد و آل محمد الفتي جاودانه يافته كه حضورت تا هميشه تاريخ بر ما ميمون و مبارك است. انشاءا...
دكتر مصطفي ملكي/ تهران