شرایط اجتماعی و سیاسی عصر امام رضا ـ علیه السّلام ـ را به طور مختصر تحلیل كنید؟
حضرت امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ در سال 148 هـ ق دیده به جهان گشودند، آن حضرت تا سال 183 هـ ق در خدمت پدر گرانقدر خود بودند و در این سال بود كه بعد از شهادت پدر بزرگوارشان در سن 35 سالگی به امامت رسیدند.[1]
از این رو باید دوران امام رضا ـ علیه السّلام ـ از سال 183 هـ ق تا سال 203 هـ ق كه سال شهادت ایشان است، دانست. سه تن از خلفای عباسی در دوران امامت آن حضرت به خلافت رسیدند كه عبارتند، از هارون الرشید، محمّد امین، عبدالله مأمون.[2]
در بررسی ابعاد وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر نكاتی قابل توجّه میباشد:
الف: وسعت قلمرو خلافت عباسی:
در زمان هارون به واسطهی گسترش فتوحات، مناطق بسیاری تحت سلطهی عباسیان درآمد، گوستاو لوبون مینویسد: اسلام در عصر هارون و پسرش مأمون به اوج گسترش خود رسید چه اینكه كشور آنها تا سر حدّ چین اتصال پیدا كرد و در آفریقا هم بربرها در برابر حملات اعراب تا حبشه و یونانیان تا بسفور متواری شدند. از سمت مغرب دامنه حكومت عباسیان تا اقیانوس اطلس وسعت پیدا كرده بود.[3] اولین موردی كه از این تنوع ملیّتها در قلمرو اسلامی میتوان حدس زد، تبادل فرهنگ اجتماعی میان مسلمانان و مردم مناطق مفتوحه است كه موجب تضارب افكار و اعتقادات میگردد.
ب: ادعای خلافت الهی:
تمام خلفای عباسی ادعای خلافت و جانشینی پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را داشتند. امّا هارون الرشید در این ادعا قدمی فراتر نهاد و گفت: ما از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ارث بردیم، امّا خلافت الهی در ما باقی میماند. چون امین بر تخت خلافت تكیه زد گفت: من بر خلافت خداوند دست یافتم و ارث پیامبر خدا از آن پدرم بود.[4] میتوان گفت آنان با این حیله میخواستند تا با پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مقایسه نشوند و هر كاری كه آنها انجام میدهند مؤید من عند الله تلقی گردد.
ج: مهمترین چالش درون حاكمیت:
هارون قبل از مرگ خود ابتدا برای پسرش امین و سپس با مأمون به عنوان خلیفههای بعدی بیعت گرفت. امّا با مرگ پدر، نزاع بین دو برادر بالا گرفت و سرانجام مأمون كه همراه سپاه پدرش در مرو بود توانست بر امین چیره گردد. اطرافیان مأمون حتی دبیر و كاردار او، فضل بن سهل همه ایرانی بودند. عدهای از مورخین معتقدند كه حمایت ایرانیان از مأمون ـ كه مادر و مربیاش ایرانی بودهاند ـ به خاطر این بوده است كه در سایهی او بتوانند عنصر ایرانی را بر عرب ترجیح داده و بر قلمرو اسلامی مسلّط نمایند.[5] و به سلطهی اعراب بر ایران پایان دهند كه نمونهی آن حكومت طاهریان بود.
در هر صورت این امر باعث گردید نهضت شعوبیه در عصر عباسی، رونق بیشتر گیرد، نهضتی اجتماعی ادبی كه از عهد اموی بر علیه تفاخر نژادی اعراب شكل گرفته و بعدها بر ترجیح عجم بر عرب پای فشرد، و كتب زیادی در این باره نوشته شد از قبیل فضل العرب علی العجم تألیف ابو عثمان بختكان و المثالب العرب تألیف میثم بن عدی.[6]
د: جنبشهای سیاسی و اجتماعی:
1. علویان: مهمترین گروهی كه در دوران اموی ـ عباسی نسبت به حاكمیت موجود معترض بود، علویان بودند. كه به تعدادی از آنها در این مقطع زمانی اشاره میكنیم:
ـ حركت ابن منصور شیبانی (ابو السرایا) در كوفه به سال 199 هـ ق او بر سپاه عباسی غلبه كرده و سكه ضرب نمود.[7]البته در علوی بودن او تردید شده است. در هر صورت او توانست برای مدتی بر بصره و حجاز و یمن مسلّط گردد.
ـ محمّد دیباج بن جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ او به سال 200 در مكه به پا خاست و به نام امیرالمؤمنین با او بیعت كردند.[8] امّا دیباج چون در كار خود تردید داشت در انظار مردم خود را خلع نمود.[9]
ـ خروج ابراهیم بن موسی: او برادر ناتنی امام رضا ـ علیه السّلام ـ بود . نخست از داعیان ابن طباطبا گردید و از سوی ابن طباطبا و ابوالسرایا به ولایت یمن منصوب شد، با كشته شدن ابو السرایا، خروج كرد و مردم صنعاء با او بیعت كردند.[10]
ـ خروج زید النار در بصره علی رغم اینكه اهالی آنجا متمایل به عثمانیان بودند امّا از او حمایت كردند.
ـ قیام محمّد بن سلیمان در مدینه.
ـ قیام جعفر بن زید بن علی و نیز حسین بن ابراهیم بن حسن بن علی در واسط.
ـ قیام محمّد بن اسماعیل بن محمّد در مدائن.[11]
2. خوارج: اینان از زمان هارون و به سركردگی حمزه بن آذرك در سیستان شوریده و بر عمّال آنان غلبه یافتند. چندان كار آنها بالا گرفت كه هارون خود در رأس سپاه در سال 192به خراسان آمد، حمزه تا دوران مأمون سیستان را در دست داشت.[12]
3. دیگر حركتها:
ـ جنبش بابك: اینان ایرانی بودند. كه از سال 201 در كوههای آذربایجان و اران حركت خود را آغاز كردند و در مناطقی مثل جبال و همدان و اصفهان، طبرستان و ارمنستان و خراسان نفوذ پیدا كردند كه قائل به تناسخ واشتراك در زنان بودند و مدتها پس از مأمون نیز باقی ماندند.[13]
ـ از جمله شورشها، تحركات نصر بن شبث بود كه نسبت به امین، به عنوان عنصر عربی تعصب میورزید. او در سال 198 هـ ق در شمال حلب شورید و تا 209 مناطقی را در دست داشت.[14]
ـ تحركات اقوام هندی ـ آسیایی (زط) این اقوام توانستند تا روزگار معتصم بر سر راه بغداد و بصره به راهزنی بپردازند.[15]
و: فرجام برامكه در این دوران:
یحیی بن خالد برمكی كه در دورهی خلافت هارون وزارت داشت توانسته بود در دورهی هارون به همراه دو پسرش فضل و جعفر از سال (170 تا 178 هـ ق) ادارهی حكومت عباسی را به دست بگیرد. از خاندان اینان كه اصالت ایرانی داشتهاند، افراد دیگری نیز به مناصب مهمی چون استانداری شام، پردهداری خلیفه دست یافته بودند.[16] این نفوذ به حدّی بود كه هارون الرشید دستور داد نام جعفر را بر سكهها ضرب كنند و استانداری مغرب خلافت ـ انبار تا افریقیه ـ و خراسان و سیستان و طبرستان و ارمنستان و آذربایجان و غیره را به او بسپارد.[17] امّا به ناگاه در سال 187 هـ ق هارون تمام این خاندان را قلع و قمع نمود. از علّت این تغییر نگرش هارون، عواملی از قبیل ارتباط جعفر با عباسه، خواهر هارون،[18] تمایل آنان به علویان[19] و ... ذكر شده است.
هـ : فراگیرترین حادثهی سیاسی این دوران:
با توجّه به آنچه بیان گردید معلوم میگردد كه حاكمیت دچار تزلزل بوده است. لذا مأمون ـ آخرین خلیفهی دوران امام رضا ـ علیه السّلام ـ سعی كرد با شركت دادن امام رضا ـ علیه السّلام ـ در حكومت، با عنوان ولایتعهدی علویان را در مقابل خویش خلع سلاح سازد و محبوبیتشان را در میان تودهی مردم مورد سؤال قرار دهد. از طرف دیگر او از طرف ایرانیان كه طرفدار اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بودند مورد تأیید واقع میشد و چنین وانمود میكرد كه قصد او از برادركشی، تفویض حكومت به اهل آن بوده است.
اما وقتی او خواست به بغداد برگردد، مجبور بود كه دو عامل نارضایتی اعراب از خویش را از میان بردارد و آن فضل بن سهل ایرانی و علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ بود.[20]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. حیات سیاسی امام رضا ـ علیه السّلام ـ ، تألیف جعفر مرتضی.
پی نوشت ها:
[1] . علامه مجلسی، بحار الانوار، بیروت، دار صادر، ج 49، ص 90 ـ 95،
[2] . گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران، كتابفروشی اسلامیه، چاپ سوم، 1358، ص 211.
[3] . ر.ك: مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ دوم، 1365، ص 327.
[4] . العاملی، جعفرمرتضی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا ـ علیه السّلام ـ ، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ دوم، 1403، ص 59.
[5] . طقوش، محمدسهیل، دولت عباسیان، قم، پژوهشكدهی حوزه و دانشگاه، چاپ اول،1380، ص 118.
[6] . مجموعه آثار دومین كنگره جهانی امام رضا ـ علیه السّلام ـ ، مشهد، 1365، ص 116.
[7] . طبری، تاریخ الرسل و الملوك، تحقیق محمّد ابراهیم، مصر، دار المعارف، 1960 م، ج8، ص530 ـ 536.
[8] . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینة الاسلام، بیروت، دار الكتب العلمیه، بیتا، ج2، ص 113 ـ 214.
[9] . طبری، پیشین، ج 8، ص 538.
[10] . ابو الحسن اشعری، المقالات الاسلامیین، مصر، 1950م، ج1، ص 148.
[11] . عاملی، جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا ـ علیه السّلام ـ ، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ دوم، 1403، ص70.
[12] . مجموعه مقالات كنگرهی جهانی امام رضا ـ علیه السّلام ـ ، پیشین، ص 115.
[13] . طبری، پیشین، ج9، ص81.
[14] . یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1892م، ج 2، ص 398 .
[15] . طبری، پیشین، ج 8، ص 580.
[16] . جهشیاری، كتاب الوزراء و الكتّاب، قاهره، مطبعه مصطفی البابی، چاپ اول، 1938 م، ص 187.
[17] . طبری، پیشین، ج8، ص242 ـ 252.
[18] . محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، قم، دار الكتب الاسلامیه، ج4، ص 46، به نقل از مروج الذهب، مسعودی.
[19] . طبری، پیشین، ج8، ص 289.
[20] . ر.ك: سیوطی، تاریخ الخلفاء، بیروت، دار الجیل، 1408 هـ ق، ص 366.
منابع : تاریخ طبری، ج 8 – انجمن گفتمان دینی